همشهری آنلاین_پریسا نوری: از آن روزهای جبهه و جنگ، یک دنیا خاطره، صدها ساعت تصویر مستند و دهها تیر و ترکش برایش به یادگار مانده است. در تلفن همراهش، عکس برادر شهیدش و همچنین شهیدان همت، باقری و دهها شهید دفاع مقدس، به همراه صدای رزمندهها که از بیسیم ضبط شده و مارش عملیات جنگی را ذخیره کرده و با آنها زندگی میکند. در آستانه هفته دفاع مقدس، ساعتی مهمان «شمسالدین معزی» مستندساز دفاعمقدس و راوی اردوهای «راهیان نور» شدیم. این رزمنده هممحلهای با روی باز در دفتر کارش که بیسیم، خمپاره و کلی یادگاریهای دوران جبهه را نگه داشته، پذیرایمان شد.
روزگاری بیسیمچی جبههها بوده و صدها ساعت صدای ضبط شده بچهها را از آن روزها به یادگار دارد. او که مثل خیلی از رزمندهها آرزویش شهادت بوده، میگوید: «بارها تیر و ترکش خوردم و مجروح شدم اما شهید نشدم؛ فکر میکنم دلیلش این بود که صدای بچهها را به نیت اینکه بعدها آنها را بشنوم و با آنها برنامه بسازم ضبط میکردم؛ حتماً خدا هم گفته «تو اگر واقعاً میخواهی شهید بشوی؛ چراداری برای آینده این صداها را ضبط میکنی؟ »
آرمانش زنده نگه داشتن یاد شهدا و معرفی جبهه و جنگ به نسل جدید است و کارنامهاش پر است از برنامههای مستند با موضوع جبهه و جنگ برای همین همه جا از او به نام مستندساز دفاعمقدس یاد میکنند. معزی با اینکه حرفه اصلیاش مستندسازی است، اما در غواصی و اسکلهسازی مهارت و تجربه دارد، استاد کارهای فنی ساختمان مثل نقاشی، گچکاری و... است و حتی ۶ ماه در شیرینیپزی کارکرده و دستی در آشپزی و شیرینیپزی دارد.
- روایت شهدای محله در مستند «آبروی کوچهها»
مستندساز هممحلهای که متولد و بزرگ شده محله کوهک (شرکت واحد سابق) است، در ساختن مستندهایش شهدای محله را از یاد نبرده و در مستند «آبروی کوچهها» آنها را معرفی کرده است. او در اینباره میگوید: «مستند «آبروی کوچهها» روایت زندگی شهدای محلهها از زبان هم رزمان و خانواده شهید است.
برای ضبط این برنامه به خانه شهدا میرفتیم و از خانواده و همرزمان شهید، درباره زندگی و خاطراتش میپرسیدیم، سپس متنی تهیه میکردیم و فردای آن روز بعد از نماز مغرب از اهالی محله میخواستیم جلو خانه شهید جمع شوند، سپس با حضور خانواده و همرزمان شهید زندگینامه و خاطرات شهید راروایت میکردیم.» معزی ادامه میدهد: «دراین مجموعه که در ۸۰ قسمت از تلویزیون پخش شد و مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفت، زندگینامه شهدای محله از جمله شهید «محمدعلی نقاشیان» که از همکلاسیها و شهید «زفرقندی» که از دوستانم بودند و همینطور شهید «سلمان طرقی» که فرماندهام بودند روایت کردم.»
- باید هویت کوچههای قدیمی را حفظ کنیم
کودکیاش را در یکی از کوچههای قدیمی محله که حالا سالهاست به نام برادر شهیدش «محمود معزی» مزین شده گذرانده. از اینرو یکی از دغدغههایش زنده نگه داشتن هویت کوچه و محلههای قدیمی است و این موضوع را بهصورت طرحی به شهرداری منطقه ۴ ارائه داده است.
در اینباره میگوید: «از شهرداری منطقه درخواست کردم در محلهها و کوچههای قدیمی با نصب یک بنر فراخوان بزنند که هرکسی عکس قدیمی از کوچه دارد بیاورد. مثلاً یکی جلو در خانهاش عکس گرفته اما نمایی از کوچه در عکس دیده میشود. سپس بهترین عکس را سر کوچه نصب کنند. این کار به نظرم خیلی جذاب است. هرکسی وارد کوچه میشود میفهمد مثلاً ۵۰ سال پیش این کوچه چه شکلی بوده... اینطوری هویت کوچهها و محلههای قدیمی حفظ میشود.»
این رزمنده دفاعمقدس درباره طرح «یادمان شهدای محله» که با هدف یادبود نام و یاد شهدا به شهرداری منطقه ارائه داده هم اینطور میگوید: «به شهرداری منطقه گفتم برای زنده نگه داشتن نام شهدا میشود در هر خانهای که شهید در آن زندگی میکرده یک پلاک زد و رویش نام و مشخصات شهید را نوشت.»
- معرفی فوری
شمسالدین معزی
متولد: ۱۳۴۴ در محله شرکت واحد (کوهک)
بیسیمچی باسابقه ۷۵ ماه حضور در جبهه
مستندساز دفاعمقدس
آثار(پخش شده از تلویزیون) :مستند «پرواز با یک بال»، «بچههای مدرسه»، «آبروی کوچهها» در شبکه پنج، »، «راه ناتمام»، «تبسمهای نورانی»، «کهنه سرباز»، «خاطرات ۶۰ ثانیه ای».
معزی سه فیلم «لشکر کباب پزها»، «شیدا» و «موتور سپاه» را در دست تهیه دارد.
- خاطرات شیرین محله «شرکت واحد»
این مستندساز که در محله کوهک که در قدیم به دلیل وجود شرکت واحد اتوبوسرانی به نام شرکت واحد معروف بود، به دنیا آمده، از محله و خاطرات دوران کودکیاش اینطور میگوید: «محله شرکت واحد یک محله آرمانی بود. همه خانهها ۲۰۰ تا ۳۰۰ متری و یک طبقه بود. هر خانواده ۷ـ ۸ تا بچه داشت. از صبح تا شب در کوچه با بچهها فوتبال بازی میکردیم و حتی یک ماشین هم از وسط بازی ما رد نمیشد چون آن وقتها کسی ماشین نداشت.
دیوار حیاط کوتاه بود از نرده و نیزه روی دیوار هم خبری نبود. مادرهایمان با هم مثل خواهر بودند. از همدیگر نان و پیاز و سیبزمینی و... قرض میکردند. شبها همه همسایهها توی حیاط شام میخوردند.» او که از یادآوری خاطرات کودکی سر شوق آمده، ادامه میدهد: «یادم است همسایه دیوار به دیوارمان شیشه ترشی را روی دیوار میگذاشت. شب موقع شام که میشد مادرم را از توی حیاط صدا میزد و میگفت «مهین خانم ترشی میخوای از رو دیواربردار و...»
شبهای بهار و تابستان توی حیاط یا پشتبام جا میانداختیم و میخوابیدیم. بابام یک رادیو داشت و شبها قبل خواب یک سریال پلیسی رادیویی گوش میداد. یادم است حسین آقا همسایهمان داد میزد «اصغر... ر. صداشو زیاد کن ببینیم بقیه شچی شد... د.» همسایهها یکدل بودند. مثل الان مردم دنبال چشم و همچشمی نبودند. آن موقع سطح زندگی همهمان یکی بود. کسی به دیگری فخر نمیفروخت. در محله ما باباهایمان همه در شرکت واحد کارمیکردند یا راننده بودند یا تعمیرکار یا بلیتفروش و... و.
در دنیای کودکی زندگی شیرینی داشتیم. تلخترین خاطرهمان این بود که مادرمان وسط بازی بگوید «برو نون بگیر... ر.» معزی از اهالی محله هم اینطور میگوید: «در محله همه جور آدمی داشتیم. از جوانهای خوب و معتقد که خیلیهایشان به جبهه رفتند و شهید شدند تا دزد سابقهدار و فروشنده موادمخدر اما با اینکه در خانهها باز بود و دیوارها کوتاه، یک ریال از خانهای گم نمیشد.»
- جوانها را با مفاهیم جبهه و جنگ آشنا کنیم
راوی جبهه و جنگ که حافظه بسیار خوبی دارد و در اردوهای «راهیان نور» روایتگر خاطرات و رشادتهای رزمندگان بوده میگوید: «جوانان تحت تأثیر روایتگریهای راهیان نور قرار میگیرند و برایشان مهم است در دفاعمقدس چه اتفاقهایی افتاده است. با معرفی درست شهدا به نسل جوان میتوانیم از آنان بهعنوان الگو استفاده کنیم.» او تأکید میکند: «برای فرهنگسازی باید روی بچهها کار کنیم، آنها باید با مفاهیم جنگ و دفاعمقدس و ارزشها آشنا شوند. من خودم یک شیوه روایتگری برای بچهها ابداع کردهام که مثل بازی با بیسیم برای بچهها جذاب است.»