همشهری آنلاین _ ابوذر چهل امیرانی: اصلاً خودش یکی از بانیان اصلی این کارهاست، چون بدون اغراق میتوان گفت از زیر و بم زندگی و فعالیت همه شهدای منطقه ۱۷ باخبر است و میداند چه روزی سالروز تولد یا شهادت کدام شهید است. میداند هر شهید در چه عملیاتی شهید شده یا آخرین بار کدام مسئول به دیدار خانوادهاش رفته است. کافی است بپرسید در هفته یا ماه اخیر چه تعداد از پدران یا مادران شهدا به رحمت خدا رفتهاند تا بدون تأمل اسم تک تک آنها را برایتان بگوید. خودش نیز همسر یک شهید انقلابی است و اگرچه مدت بسیار کمی با شهید «ولیالله صلواتچی» زیر یک سقف زندگی کرده، اما نقش شهید را در روشن کردن چراغ این راه بسیار مهم میداند.
خانه مادربزرگ و حیاط باصفایش برای فاطمه بهترین جا برای بازیهای کودکانهاش بود. در همین حیاط با بچههای همسن خود زندگی را تمرین میکرد تا اینکه یک روز با ورود یکی از پسرهای فامیل دورشان به خانه مادربزرگ، احساس کرد که باید شوهرداری را جایگزین بازیهایش کند.
کمتر از ۱۴ سال داشت و پدر و مادرش نیز تمایل چندانی به عروس شدن فاطمه بانو در آن سن نداشتند، اما آقا ولیالله و خانوادهاش دستبردار نبودند، طوری که اسم فاطمه و آقاولی نقل محافل شد. پدر و مادر فاطمه برای پایان دادن به حرفها، ناچار به قبول این وصلت شدند. ولیالله با اینکه ۵ سال از همسرش بزرگتر بود، اما بسیار جاافتاده و باتجربه به نظر میرسید. فاطمه بانو هم از همان روز اول به او تکیه کرد و از همسرش خواست راه و رسم زندگی را به او یاد دهد. حتی به گفته خودش، گاهی که در ادای نماز کاهلی میکرد ولیالله با حرفهای شیرین و خواندن آیات قرآن و احادیث متعددکاری میکرد که فاطمه خانم نماز اول وقتش هیچگاه ترک نشود.
- ۳ ماه زندگی زیر یک سقف
فاطمه خانم تیر سال ۱۳۳۹ در یکی از محلههای منطقه ۱۰ به دنیا آمد و خانوادهاش در دهه ۴۰ به محله صبا در منطقه ۱۷ مهاجرت کردند. خانواده او و همسرش توان مالی چندانی نداشتند تا فوری مقدمات ازدواج آنها را فراهم کنند. از طرف دیگر ولیالله هم آدمی نبود که با زحمت انداختن خانوادهاش، آنها را به خرید یا اجاره خانه مستقلی برای او و همسرش مجبور کند. با اینکه در دوران خدمت سربازی بود و قرار بود بهعنوان یکی از نیروهای نظامی استخدام شود، شبانهروز کار میکرد تا اینکه ۳ سال پس از عقد توانست مراسم ازدواجش را برگزار کند. عروس و داماد جوان خانهای در محله یافتآباد اجاره و زندگی مشترک خود را شروع کردند. آنها ماه عسل سختی داشتند، چراکه ولیالله به جرم توزیع اعلامیههای امام(ره) دستگیر و زندانی شد.
پس از مدت کوتاهی آزاد شد، اما دست از مخالفت با نظام شاهنشاهی برنداشت. چند باری هم به مرگ تهدید و برای بار دوم هم زندانی شد. حبس او تا ۱۰ بهمن سال ۱۳۵۷ طول کشید و از جمله کسانی بود که با ورود امام خمینی(ره) به میهن آزاد شد. حالا کمتر از ۵ ماه از ازدواج آنها میگذشت.
ولیالله که به خانه آمد فاطمه خانم را رنگ پریده دید. تهوعهای همسرش که زیاد شد نگرانی همه وجودش را گرفت، اما میدید که فاطمه بانو به اصرارهای او برای رفتن به درمانگاه جوابهای سربالا میدهد. مقابلش نشست و علت را پرسید. با شنیدن جواب همسرش بال درآورد و گفت: «اگر پسر بود اسمش را علیرضا و اگر دختر بود اسمش را معصومه میگذاریم.»
- روزهای بیخبری
یکی دو روزی بود که موتورسوار مشکوکی به در خانه شهید میآمد و از او میخواست به محل کارش برگردد تا مقابل راهپیمایان بایستد، اما شهید صلواتچی اعتنایی نمیکرد. باز هم او را تهدید به مرگ کرده بودند تا اینکه ۲۱ بهمن برای تهیه داروهای همسرش از خانه بیرون رفت و دیگر خبری از او نشد. فاطمه خانم بیش از ۲ ماه دنبال همسرش گشت تا اینکه فروردین سال ۱۳۵۸ متوجه شد بهعنوان شهید مجهولالهویه در قطعه ۲۱ بهشت زهرا(س) دفن شده است.
کسی هم متوجه نشد چه روزی، توسط چه کسانی و کجا به شهادت رسیده است. شنیدن این خبر حال فاطمه خانم را خراب کرد و با رساندن او به بیمارستان، پزشکان گفتند که باید زایمان زودرس کند. اسم پسرش را بنا به وصیت شهید علیرضا گذاشتند. متأسفانه علیرضا چندسالی است به دلیل تصادف دچار عارضه نخاعی شده و تحت درمان است.
- یاریرسان همنوعان در روزهای سخت
زندگی فاطمه خانم پس از شهادت همسرش تغییر کرد. او که تا پیش از این خانهدار بود، در کنار رسیدگی به نوزادش کارهای عامالمنفعه را شروع کرد. جزو نخستین بانوانی بود که به عضویت بسیج درآمد. در دوران دفاع مقدس، وظیفه جمعآوری کمکهای مردمی به جبههها و دارو برای زخمیها را برعهده گرفت. دورههای امدادگری را پشت سر گذاشت و برای پرستاری از مجروحان به مناطق جنگی از جمله اهواز و هویزه رفت. پس از جنگ، یاریگر گروههای جهادی برای آبادانی شهرهای خسارت دیده شد و در زلزله رودبار و بم، وظیفه جمعآوری و ارسال کمکهای مردمی را برعهده گرفت. خلاصه اینکه هر جا نیاز به نیروها و داوطلبهای مردمی بود، میشد نشانی از فاطمه خانم در آنجا پیدا کرد. آرزوی این بانوی فعال هممحلهای شهادت است و دوست دارد شهید از دنیا برود.
- همراه همیشگی والدین شهدا
هر سازمانی که در منطقه ۱۷ فعالیت میکند، فضلیخانی با آنها ارتباط دارد. بیشترین فعالیتهای او هم با کمیته امداد، شهرداری، آموزش و پرورش، کلانتریها، بنیاد شهید، نواحی شهرداری، نیروی انتظامی، راهور، مراکز خیریه و... در رابطه با موضوع شهید و شهادت است. اگر مسئولان هریک از این مراکز قصد دیدار با خانواده شهدا، برگزاری یادواره شهیدان یا هرکاری را داشته باشند که به شهدا و خانوادههایشان مربوط باشد، از فضلیخانی کمک میگیرند.
او بانک اطلاعاتی جامعی از شهدا دارد و همیشه درحال بهروزرسانی آنهاست. به همین دلیل کافی است مسئولان یکی از نهادها بخواهند بهعنوان مثال با خانواده شهیدی دیدار کنند که در عملیات خاصی شرکت داشته یا در روز خاصی به شهادت رسیده باشد. در این مواقع فضلیخانی آنها را به خانه همان شهید میبرد. فعالیتهای این بانوی هممحلهای به دیدار با خانواده شهدا یا تجلیل از آنها خلاصه نمیشود. بهعنوان نمونه، پنجشنبهها والدین شهدا را با کرایه خودرو یا خودرویی که از اداره ایثارگران شهرداری میگیرد، به مزار فرزندشان میبرد. آنها را برای تزریق واکسن کرونا همراهی کرده و اگر نیاز به دارو یا تعمیر خانه و وسایل زندگی داشته باشند ایشان را یاری میدهد.
- رفع آسیبهای اجتماعی از محله
«فاطمه فضلیخانی» سطح یک و ۲ حوزه علمیه فاطمهالزهرا(س) را گذرانده و مبلّغ سازمان تبلیغات اسلامی است. مسئولیت واحدهای ایثار و شهادت، آسیبهای اجتماعی و خانه جهاد سرای محله صبا را برعهده دارد و جانشین فرمانده پایگاه بسیج خیبر است. افتخار «خادمیاری» در حرم امام رضا(ع) هم نصیب او شده و بهعنوان رابط کانون تخصصی ایثار و شهادت آستان قدس رضوی در منطقه ۱۷ فعالیت میکند. دغدغه سالهای اخیر او رفع آسیبهای اجتماعی است که متأسفانه گریبان برخی جوانان و خانوادههای منطقه را گرفته است. به همین دلیل برای رهایی معتادان از دام اعتیاد و بازگرداندن آنها به آغوش خانواده تلاش میکند. همچنین اگر کسی به دلیل شیوع ویروس کرونا بیکار شده یا به هر دلیل در تأمین نیازهای ضروری زندگی مشکل دارد، فضلیخانی به یاریاش میرود. تأمین جهیزیه دخترهای کمبضاعت و نوشتافزار دانشآموزان محروم نیز از جمله کارهای این بانوی هممحلهای است.
- قرار پنجشنبه اهالی با شهدا
مزار شهدای گمنام بوستان ابوذر یکی از پاتوقهای اصلی فاطمه فضلیخانی است. بیشترین قرارهای کاریاش را همینجا میگذارد، اما هر پنجشنبه با مشارکت ستاد گرامیداشت شهدای منطقه ۱۷ مراسمی برای یک شهید برگزار میکند که طی آن خانواده شهید و اهالی گردهم میآیند. این مراسم با تلاوت قرآن، روضهخوانی و ادعیهخوانی همراه است و در پایان از خانواده شهید قدردانی میشود. فضلیخانی سعی میکند انتخاب شهید برای حضور خانوادهاش در این مراسم با هدف خاصی انجام شود. به همین دلیل وقتی اهالی پنجشنبهها به مزار شهدای گمنام بوستان ابوذر میروند، میبینند مراسمی برای شهیدی برگزار شده که آن روز مصادف با تولد یا شهادت اوست یا اینکه شهید مورد نظر در عملیاتی در آن روز شرکت داشته است.