هر کس نداند فکر میکند «مارینا کانو»، با این گورخرها دوست شده، آنها را به عکاسخانهاش برده، سر فرصت برایشان پسزمینه انتخاب کرده، نورش را تنظیم کرده، بهشان موبهمو گفته چهکار کنند و چه ژستی بگیرند و آنوقت این عکسها را ازشان گرفته! از بس که همه چیزشان به دقت انتخاب شده، ترکیببندی، نورپردازی، زاویه دید و حالت این گورخرها جلوی دوربین.
اما مارینا، این عکاس اسپانیایی 44 ساله، خیلی خوب میداند چهطوری از حیوانهای غیراهلی در همانجایی که زندگی میکنند، چنین عکسهایی بگیرد. میخواهی بدانی چهطوری؟ خودش برایت میگوید:
دنبال سایه بگرد
وقتی از حیوانها عکس میگیری، باید کاری کنی که همه توجه بیننده روی موضوع عکس متمرکز شود. برای همین باید سعی کنی هیچ چیزی غیر از خود آن حیوان، در عکس دیده نشود. یکی از راههایش این است که موضوع عکس را در برابر زمینهای تاریک قرار بدهی. برای این کار باید دنبال جا و زاویهای بگردی که وقتی دوربینت را به طرف موضوعت گرفتی، پشت آن کاملاً سایه باشد. معمولاً نور صبح زود یا عصر نزدیک غروب برای این کار مناسبتر است، زمانی که نور محیط ملایمتر است و سایهها هم بلندترند.
آن طرف تیرگی، این طرف روشنایی، دو نگاه در میانه. همه چیز به اندازه است تا زمانی طولانی خیرهات کند.
یکی در پسزمینه، یکی در پیشزمینه، یکی در میانه؛ در کنار هم و یگانه با هم.
در ضمن برای این که چیزی تمرکز چشم بیننده را برهم نزند، حواست باشد که در پسزمینه هیچ چیزی قرار نگیرد که رنگش با رنگ موضوعت تضاد ایجاد کند یا روشنتر از موضوع عکست باشد.
حذف چیزهای اضافه
یکی دیگر از کارهایی که کمک میکند چشم بیننده روی موضوع عکس متمرکز شود این است که هر چیزی را که در پسزمینه قرار میگیرد، محو یا حتی حذف کنی؛ مثلاً جزئیات پسزمینه یا سایههای سیاهی که در پیشزمینه قرار میگیرند و هیچ کمکی به عکس نمیکنند. اینطوری کسانی که به عکس نگاه میکنند جنبههای تازهای از آن حیوان را کشف میکنند، انگار که بار اول است آن را میبینند.
صبور باش و مقاوم
پیدا کردن پسزمینه و نور مناسب یک طرف، بهدام انداختن لحظهای که حیوان در وضعیتی مناسب قرار میگیرد یک طرف. حتی در باغوحش هم به ندرت میتوانی بلافاصله عکسی خوب از حیوانی بگیری. من ساعتها صبر میکنم تا بالاخره موضوع عکس در حالتی مناسب قرار بگیرد؛ حالتی که در عکس بااحساسهای بیننده حرف بزند.
اگر بخواهی مجموعهای از عکسهای خوب و موفق از حیوانها داشته باشی، باید بارها و بارها به سراغ موضوع عکست بروی و منتظر شوی. کمکم یاد میگیری که حرکتهای حیوان را تحلیل کنی و بلافاصله بفهمی که کدام لحظه از حرکتش میتواند به عکسی خوب تبدیل شود.
وقتی این شناخت دقیق را پیدا میکنی حتی میتوانی از آن عکسهایی انتزاعی بگیری؛ عکسهایی که اصلاً مهم نیست موضوعشان چه بوده، مهم این است که خطها، شکلها، نقطهها و رنگهای بدن حیوان، چهطوری درکنار هم قرار گرفتهاند و چه ترکیببندیای را به وجود آوردهاند و این ترکیببندی چه احساسی را به بیننده منتقل میکند. مثل بعضی از عکسهایی که از گورخرها گرفتهام.
از این طرف به آن طرف، از آن طرف به این طرف؛ خطها نگاهت را به دنبال خودشان میکشانند تا برسد به آن نگاه پنهانی.
تصویری در آینه؟ از آن هم زیباتر!
حیوانها را دوست داری؟
ممکن است فکر کنی عکاسی از حیوانها کاری طاقتفرسا و سخت است، اما اگر آنها برایت جذاب باشند، هیچوقت خسته، بیحوصله یا ناامید نمیشوی. همیشه میگوییم عکاس است که از موضوعی عکس «میگیرد»؛ در مورد من برعکس است، موضوع عکس است که مرا میگیرد!
نرمافزارهای رایانهای
همه تلاشم را میکنم که جلوههای عکسم را با استفاده از مهارتم به وجود بیاورم، اما گاهی برای این که موضوع عکس خودش را در برابر پسزمینه بهتر نشان بدهد، با استفاده از نرمافزارهای رایانهای، روشنایی و تفاوت تیرگی و روشنی آن را تنظیم میکنم.
خودشان را تکرار کردهاند تا اگر بیطاقت شدی و خواستی نگاهت را بدزدی از این همه زیبایی، آن را اسیر کنند و تسخیر تکرار زیبایی.
عکست را چهطوری ارائه میدهی
اگر میخواهی یک مجموعه عکس از حیوان ها داشته باشی که در کنار هم دیده شوند، باید به آنها قالبی یکسان بدهی. اینکه برایشان چه قدر حاشیه بگذاری، پسزمینههایت با هم هماهنگ باشند، قاب یا کادری اضافه برایشان بگذاری یا نه و ... خلاصه طوری که وقتی عکست را از چند کیلومتری هم ببینند، تشخیص بدهند که در مجموعه تو قرار دارد. من در این عکسها پس زمینهها را تیره و بدون هیچ ویژگی خاصی انتخاب کردم که با حاشیه سیاهشان در هم میروند و یکی میشوند.