همشهری آنلاین_مژگان مهرابی: مهارتهایی که برخی از ما نه میدانیم و نه خبر داریم، چون عادت کردهایم، فقط نقص جسمی آنها را ببینیم نه موفقیتشان را. برای همین، گاهی بیرحمانه و ناخواسته معلول و کمتوان خطابشان میکنیم. بدتر اینکه معمولاً در ۳۶۴ روز از سال سراغی از آنها گرفته نمیشود و بسیاری از ما غافلیم از اینکه افراد روشندل چطور با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند.
واقعیت آن است که جامعه ۱۶ هزار نفری روشندلان شهر ما، از داشتن برخی امکانات رفاهی و تفریحی و مهمتر از همه شغل بیبهرههستند و در جامعه جای مشخصی برای آنها تعریف نشده است. طبق آمار به دست آمده از سوی سازمان بهزیستی، ۵ هزار و ۵۰۰ روشندل در استان تهران دارای تحصیلات عالیه هستند.
کسانی که تا مدرک دکتری هم پیش رفته و توانستهاند موفقیتهای زیادی را کسب کنند. بعضیشان هم مدالآور رشتههای ورزشی هستند و عدهای هم در رشته موسیقی سرآمدند. با نظرسنجی خبرنگار همشهری محله، آن چیز که بیشتر از همه امروز تبدیل به معضل لاینحل نابینایان شده، اشتغال است که پیامدی جز افسردگی، سرخوردگی و معضلات اقتصادی نداشته است. در این گزارش «بهنام سیفی»، «عباس و معصومه درویشان»، «زهرا عبداللهی، «زهره کاوه ای» و «رضا رشید» به نمایندگی از دوستانشان درباره نیازها و مشکلاتشان میگویند.
- عباس و معصومه درویشان، روشندلان ساکن منطقه ۸ /جای خالی تفریح و آموزش در جامعه نابینایان
«عباس و معصومه درویشان» هم نابینا هستند و هم ناشنوا. شرایط زندگی برای آنها خیلی مطلوب نیست. از آن جا که نمیتوانند به راحتی ارتباط برقرار کنند، خواهرشان مینا به نمایندگی از آنها مشکلاتشان را بیان میکند: «خواهر و برادر من ۲ معلولیتی هستند. البته عباس شرایط بهتری دارد چون چشم راست آن نابینا و چشم چپش کمبینا است. برای همین میتواند تا حدی از پس کارهای خود بربیاید.
اما معصومه در حال حاضر وضعیت خوبی ندارد. او پیشتر هنرهای دستی درست میکرد و میفروخت. همین کار به او انگیزه میداد. به دلیل بیماری کرونا خیلی امکان حضور در فضای بیرون را ندارد. برای همین خانهنشین شده است. استرس باعث شده روز به روز شرایط جسمیاش بدتر شود. اینطور که میبینم افسرده شده است. بهزیستی باید مشاورههایی را برای گفتوگو یا درمان آنها در نظر بگیرد. یکی از خدمات بهزیستی باید ایجاد فضای تفریحی و آموزشی برای این افراد باشد که متأسفانه جای آن در جامعه ما خالی است. تنهاکاری که میکند ماهی ۱۵۰ هزار تومان به حسابشان واریز میکند.
که مبلغ ناچیزی است. او گلهمند از وعدههای نافرجام بهزیستی اشاره میکند: «چندی پیش اعلام کردند بهزیستی به افراد ۲ معلولیتی خانه میدهد. این امر در حد حرف باقی ماند و متأسفانه فقط شایعه آن در شهر پیچید. من شاهد آن هستم که خواهر و برادرم از درون ذوب میشوند و نمیتوانمکاری برای آنها انجام دهند. پدر و مادر من سالخورده هستند اگر مادرم بیمار شود معصومه از ترس راهی بیمارستان میشود.»
- زهرا عبداللهی، روشندل ساکن محله هاشمآباد /فضای شهر برای نابینایان مناسب نیست
«زهرا عبداللهی» هم یکی نابینایان منطقه ۱۵ است که در محله هاشمآباد زندگی میکند. او هم به این مهم اشاره میکند و اینکه شهر برای نابینایان مناسب نیست. او میگوید: «امثال من بارها در جویها افتاده یا با خودرو تصادف میکنیم. در منطقه ما اغلب پیادهروها باریک هستند و سطح ناصافی دارند بهخصوص محلههای قدیمی. برای همین با ترس و نگرانی در خیابان راه میرویم.
در کشورهای اروپایی اهمیت زیادی به قشر نابینا داده میشود در صورتی که این امر در کشور ما کمتر مورد توجه مسئولان است.» عبداللهی بیش از همه به پرورش مهارت اهمیت میدهد و میگوید باید فرهنگسازی ما به سویی پیش برود که مردم به فرد نابینا مثل شهروند عادی نگاه کنند. او میگوید: «من با پدر و مادرم زندگی میکنم. هر دوی آنها کسالت دارند و سکته مغزی کردهاند. خود من آنها را به دکتر میبرم.
دارو تهیه میکنم اگر نیاز به بستری شدن در بیمارستان هم باشد این کار را میکنم. خیلیها من را که میبینند تعجب میکنند. کسی توانایی ما را نمیبیند و فقط دقت مردم روی نقص جسمی ماست.» عبداللهی خود معلم مدرسه استثنایی است و سعی کرده به دانشآموزانش توانمند بودن را آموزش دهد. او میگوید: «ما ۴ خواهر و برادر هستیم که به بیماری ژنتیکی مبتلا هستیم و از نعمت بینایی محرومیم. ولی با اعتماد به نفس زندگی میکنیم. این امر به نگاه خانواده و جامعه مربوط میشود. هرچه دوروبریهایمان رفتار مناسبتری را با فرد نابینا پیش بگیرند میتوان امیدوار شد که فرد نابینا زندگی موفقتری را خواهد داشت.»
- بهنام سیفی، روشندل ساکن منطقه ۴ /برخی نابینایان بیانگیزه شدهاند
«بهنام سیفی»، ۳۶ ساله، کارشناس ارشد راهنمایی و مشاوره است و در شهرداری منطقه ۴ بهعنوان کارشناس فعالیت میکند. او با اینکه خودش در یکی از ارگانهای دولتی مشغول به کار است اما از اینکه دوستانش به دلیل بیکاری شرایط نامطلوبی دارند، حس خوبی ندارد. سیفی مهمترین دغدغه افراد نابینا را مشکلات معیشتی و بیانگیزگی میداند و در اینباره میگوید: «طبق مصوبه مجلس قرار بود ۳درصد از استخدامهای کشوری به افراد نابینا اختصاص داده شود که البته این مهم هیچوقت اجرایی نشد.
برای همین در جامعه با نابیناهایی مواجه میشویم که خرج روزانه خود را هم نمیتوانند تأمین کنند. اغلب آنها تحت تکلف پدر و مادر هستند اما باید در نظر داشت والدین تا کی میتوانند جور زندگی فرزند نابینای خود را بکشند. پدری که بازنشسته است و یک مستمری ناچیزی دریافت میکند چطور میتواند مایحتاج پسر ۳۰ – ۴۰ ساله خود را تأمین کند. یا دختر خانمی که بیشتر شب و روزش را در خانه سپری میکند آیا یا دوست ندارد وسایل مورد علاقهاش را داشته باشد؟ این مهم باعث میشود فرد نابینا بیانگیزه شود احساس کند به بنبست رسیده است.»
به گفته سیفی، نابیناهای زیادی در شهر ما زندگی میکنند که منزوی شده و در خلوت خود به سر میبرند. او گلهمند است که بهزیستی با توجه به شرایط حاکم در جامعه حتی از برگزاری مشاوره درمانی دریغ کرده و این امکان را میسر نکرده است. او میگوید: «البته خود من فردی نیستم که خودم را تسلیم مشکلات کنم. معتقدم برای خوب زندگی کردن باید جنگید. برای همین سعی کردهام اوقات بیکاریام را با شنیدن موسیقی یا داستانهای صوتی پر کنم. اما خوب موضوع این جاست که همه مثل من فکر نمیکنند. با این حال در جمع دوستانهمان به همهشان توصیه میکنم خودشان باید برنامه منظم و مفرحی را فراهم کنند.»
- زهره کاوهای، روشندل ساکن منطقه ۱۴/اغلب خطوط پیادهراه به جوی یا درخت منتهی میشود
«زهره کاوه ای»، ۳۰ سال دارد و کارشناس ارشد مشاوره است. او در حال حاضر با اداره آموزش و پرورش منطقه ۱۴ همکاری میکند. کاوهای متذکر میشود، نابینایی او یک بیماری مادرزادی است و از دوران کودکی با آن مواجه بوده است. کاوهای گفته دوستانش را مبنی بر نبود امکانات رفاهی و تفریحی و همچنین اشتغال تأیید میکند. اما موضوع دیگری که او اشاره میکند، نامناسب بودن سطح معابر و سرویس حملونقل عمومی را مهمترین معضل افراد نابینا معرفی میکند و برای گفتهاش دلیل میآورد: «مناسب نبودن مسیر رفتوآمد نابینایان باعث میشود آنها کمتر در جامعه حضور پیدا کنند.
البته شهرداری اقداماتی را انجام داده و بعضی از معابر یا بوستانها را مناسبسازی کرده است اما این امر خیلی اصولی صورت نگرفته است. اغلب خطوط پیادهراه برای نابینایان به جوی یا درخت منتهی میشود و فرد اگر به اطمینان این خطوط جلو برود دچار حادثه میشود. علاوه بر آن بسیاری از پیادهروها سطح ناهمواری دارند. کسی که نمیتواند بیرون از خانه بیاید چطور باید دانشگاه برود و ادامه تحصیل دهد. خانواده من بودند و حمایتم کردند اما شرایط همه نابینایان اینگونه است. در شرایط کرونا وضع بدتر شده است. پیشتر اگر مردم با فرد نابینایی روبهرو میشدند که قصد عبور از خیابان را داشت کمکش میکردند. الان به دلیل انتقال بیماری این اتفاق نمیافتد و تصادف میشود.
برای همین فرد نابینا ترجیح میدهد در خانه بماند و بیرون نیاد. این امر منجر به منزوی شدن آنها میشود.» کاوهای اشتغال را دغدغه دیگر نابینایان میداند. او متذکر میشود، دختر یا پسری که بزرگ شده باید پول توجیبی از پدر و مادرش بگیرد. خیلیها سطح درآمد بالایی ندارند و نمیتوانند نیاز فرزندان خود را تأمین کنند. در مترو افراد زیادی هستند که دستفروشی میکنند. در صورتی که تحصیلات عالیه دارند. متأسفانه در شهر ما به ظاهر فرد بیشتر توجه دارند نه مهارت او.»
- رضا رشید، روشندل ساکن محله دهقان /سرویس حملونقل ویژه معلولان و نابینایان کم است
«رضا رشید»، در محله دهقان زندگی میکند. ۴۲ سال دارد. متاهل است و یک پسر ۱۰ ساله دارد. رشید بهطور مادرزادی به بیماری «ماکولا آرپی» مبتلاست. میگوید: «بیماریام در دوران کودکی خودش را نشان داد. هرچه بزرگتر میشدم دیدم هم کمتر میشد. سلولهای شبکیه من فعال نیست.
تا قبل از اینکه نابینای مطلق شوم در بازار در مغازه برادرم کار میکردم. اما حالا ۲ سالی میشود که بیکارم. البته گاهگاهی دستفروشی میکردم که مانع این کار شدند و گفتند سدمعبر است.»
امور زندگی رشید سخت سپری میشود. به گفته خودش با یارانه و ۷۰۰ هزار تومانی که ماهانه بهزیستی به حسابش واریز میکند، مایحتاج خانهاش را تأمین میکند. او ادامه میدهد: «البته مستمری پدر مرحومم هم هست که ۲۵درصد از آن را به من میدهند. دیگر
هیچ.»
او از بهزیستی دل پری دارد و میگوید: «حتی هزینه عصای سفید ما را هم تأمین نمیکند. البته فقط در تهران یک مرکز عصای سفید ارائه میدهد آن هم باید ثبتنام کنی و عصا هم پلاستیکی است. هر بار تا ۲۰۰ هزار تومان هزینه عصا میشود. گاهی زیر چرخ ماشین رفته و میشکند یا جاییگیر میکند و خم میشود.»
علاوه بر مشکلات معیشتی، رفتوآمد نابینایان دغدغه دیگری است که باید مورد توجه مسئولان قرار بگیرد. نبود سرویس حملونقل ویژه معلولان خود عامل مهمی در بروز تصادفات رانندگی است. رشید میگوید: «همه اتوبوسها و متروها برای رفتوآمد ما مناسبسازی نشده است. البته باز میتوان گفت وضعیت متروها بهتر است. اما ایمنیهای لازم لحاظ نشده است.»
- منیژه نوروزی، کارشناس مشاوره و علوم تربیتی /نرخ بیکاری روشندلان ۴ برابر افراد عادی است
بیش از ۱۵ هزار و ۳۰۰ نفر از معلولان تاکنون شناسایی شده در بهزیستی استان تهران افراد کمبینا و نابینا هستند. به گفته «منیژه نوروزی» کارشناس مشاوره و علوم تربینی بسیاری از نابینایان کشور توانمند بوده و مدارج بالای علمی را پشت سر گذاشتهاند. بهطوری که طبق آمارهای به دست آمده از سوی سازمان بهزیستی، ۴۰درصد دانشجویان معلول کشور از نعمت بینایی محروم هستند. او در ادامه میافزاید: «اما نکته مهم اینکه نابینایان ما چه تحصیل کرده و چه کمسواد در زمینه اشتغال بیشتر از دیگر اقشار جامعه با مشکل مواجه هستند. در اینباره فعالان حقوق نابینایان متذکر شدهاند، نرخ بیکاری در این قشر نسبت به جامعه عادی ۴ برابر است.»
موضوع دیگری که نوروزی به آن اشاره میکند، اینکه افراد نابینا شاید به جز امور فنی توانمندی همه کارها را دارند و میتوانند بهعنوان کارمند، کارشناس یا معلم فعالیت کنند اما تصور غالب مردم بر این است که نابینا میتواند تلفنچی باشد. او میگوید: «۸۰درصد خانوادههای نابینا کم درآمد هستند و به همین دلیل جزییترین نیازهایشان برآورده نمیشود.
این امر باعث منزوی شدن آنها میشود و روز به روز از حضورشان در جامعه کاسته میشود. از اینرو برعهده بهزیستی و شهرداری است که امکان کار کردن برای آنها را فراهم کند.» نوروزی متذکر میشود به رغم پیشرفت تکنولوژی در جامعه، نابینایان همچنان با مشکلات پیش پا افتاده دست و پنجه نرم میکنند. او میگوید: «مناسبسازی شهر، ادارهها، بانکها، فروشگاهها و... یکی از مهمترین اقداماتی است که میتواند حضور فرد نابینا را در جامعه پر رنگ کند.» در حال حاضر ۱۲۵ هزار خانوار از افراد دارای نابینایی، مستمری بگیر بهزیستی هستند.
از این تعداد هنوز بخش زیادی از خانوارها برای دریافت مستمری همچنان در لیست انتظار قرار دارند. ادامه میدهد: «از همه دغدغهها مهمتر، حسترحم شهروندان به این قشر از جامعه است. گویا هنوز فرهنگ رفتار با فرد نابینا در جامعه ما جای خود را باز نکرده است. رفتار نادرست بعضی از شهروندان میتواند تأثیر منفی در روحیه آنها بگذارد به گونهای که تا مرز افسردگی پیش ببرد. فرد نابینا دوست دارد با او مثل فرد معمولی برخورد شود. آنها دوست دارند مستقل باشند و نباید با رفتارهای نابه جا خاطر آنها را مکدر کنیم.»