همشهری آنلاین_ابوذر چهلامیرانی: از فقهای برجسته شهر تهران محسوب میشد و شاگرد مبرز امام خمینی(ره) و آیتالله بروجردی بود. آیتالله علمالهدی که برادر بزرگ امام جمعه مشهد بود، سال ۱۳۴۷ به دلیل فشار ساواک و ممنوعالمنبر شدن، از شهر مقدس قم به تهران آمد و از همان زمان تا زمان درگذشت در محله قیام زندگی کرد. در این مدت حوزه علمیه امام القائم(عج) را در خیابان مشهدی رحیم راهاندازی کرد که طلبههای زیادی در آن درس میخوانند و همهساله دهها طلبه در این حوزه علمیه به درجه اجتهاد میرسند.
آیتالله علمالهدی در این مرکز که با در کوچکی به منزل شخصیاش راه داشت، شخصاً به سؤالات و شبهات مراجعان پاسخ میداد و منشأ خیرات زیادی هم برای اهالی و محله قیام بود. در واقع سید، به اذعان اهالی، حق همسایگی را تمام و کمال ادا کرد. در گفتوگوی بیش از ۴ ساعته با فرزندش حجتالاسلام «سید محمدرضا علمالهدی»، با خصوصیات اخلاقی و رفتاری ایشان آشنا شدیم.
فرزند مرحوم آیتالله «سید عبدالجواد علمالهدیخراسانی» درباره نحوه و علت سکونت پدرش در محله قیام میگوید: «حضور ایشان در محافل مذهبی به سال ۱۳۳۲ برمیگردد. ایشان پنجشنبهها به دعوت بازاریان تهران و ساکنان منطقه ۱۲ برای سخنرانی از قم به تهران میآمدند. آیتالله علمالهدی، با آغاز نهضت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به توزیع اعلامیهها و بیانیههای امام(ره) میپرداخت و بیمهابا از ظلم رژیم شاهنشاهی سخن میگفت.
وقتی امام(ره) تبعید شدند، زمانی که در نجف اشرف حضور داشتند، شرایط سختی را تجربه میکردند. وضع مالی امام(ره) از این نظر که میخواستند به طلبهها شهریه بدهند، خوب نبود و از طرف دیگر پول فرستادن از ایران برای ایشان کار مشکلی بود. آن زمان فعالیت نمایندگان امام(ره) زیر نظارت ساواک بود. هر کسی به نمایندگان امام(ره) مراجعه میکرد و وجوهاتی میداد تا به دست امام خمینی(ره) برسانند، دستگیر و زندانی میشد. در این بین، پدرم دست به کار شد و وجوهات مردم را به دست امام(ره) میرساند. گاهی اوقات هم این وجوهات را در سفر حج به نماینده امام(ره) یعنی مرحوم حاج آقا مصطفی میدادند.»
این مدرس حوزه علمیه قم ادامه میدهد: «پس از مدتی، ساواک متوجه فعالیتهای آیتالله علمالهدی شد و همین موضوع سبب شد تا ایشان را از قم بیرون کنند. اعلام شد که شاگردان خمینی(ره) نباید در قم بمانند. پدرم نیز سال ۱۳۴۷ به تهران آمدند و از همان زمان در محله قیام ساکن شدند. ایشان حوزه علمیه امامالقائم(عج) را راهاندازی کردند که طلاب تا پایه ۱۰ (درس خارج) در اینجا تحصیل میکنند و سپس برای اجتهاد به قم میروند.»
- اینجا دارالمؤمنین بود
علمالهدی درباره اقشاری که پای منبر آیتالله مینشستند و به سخنرانیهایش گوش میدادند، میگوید: «در کنار ساکنان منطقه ۱۲، بازاریان تهران و صنفهایی مثل فرشفروشها، طلافروشها، گالشفروشها و هیئتیها در این محافل حاضر میشدند. اعلامیههای امام(ره) هم در همین مجالس توزیع میشد که منجر به ۶ بار دستگیری آیتالله توسط ساواک شد. البته مقاومتهای ایشان در برابر فشار رژیم شاهنشاهی و دوام آوردن زیر شکنجهها و تهدیدها باعث شد هر بار پس از مدت کمی از حبس خارج شود.»
او که آن زمان در مجالس سخنرانی پدرش حضور همیشگی داشت، درباره وضعیت محله قیام میگوید: «این محله از ابتدا سکونتگاه افراد مؤمن بود و اینجا را به دارالمؤمنین میشناختند. هیئتهای مذهبی زیادی در این محله وجود داشت و به دلیل بافت مذهبی، حتی قبل از انقلاب هم نمیتوانستید مراکز فساد در اینجا پیدا کنید. در این محله مشروبفروشی وجود نداشت و اهالی هم تمایلی به دیدن فیلمهای دوران شاهنشاهی در سینماها نداشتند.»
- اهالی، متدین و زحمتکش هستند
علمالهدی میگوید: «ساکنان محله قیام، افراد متدین و زحمتکشی بوده و هستند. روحیه ایمانی آنها بالاست و در کارهای خیر همیشه پیشقدم میشوند. همین روحیه باعث شد تا آیتالله علمالهدی با کمک آنها در زیرزمین خانهاش دارالایتام راهاندازی کند و سپس خیریه فاطمهالزهرا(س) را برپا کرد. این خیریه در مناطق مختلف پایتخت و حتی شهرهای دیگر راهاندازی شد و اکنون ۲۰ هزار یتیم تحت پوشش این مراکز قرار دارند.»
سکونت آیتالله علمالهدی در محله قیام باعث شده تا جوانهای زیادی از ابتدای انقلاب تاکنون سراغ طلبگی بروند و در حوزه علمیه امام القائم(عج) درس بخوانند. نزدیک به ۵۰۰ طلبه، مبناهای امام(ره) و آیتالله بروجردی را که مرحوم علمالهدی نوشته، در این مدرسه میخوانند.
- اجباری به طلبه شدن ما نداشت
فرزند آیتالله علمالهدی در پاسخ به این سؤال که آیا پدرش اجباری به تحصیل او یا برادرانش در حوزه علمیه داشته است یا خیر، میگوید: «اجداد ما پشتبهپشت عالم بودند و این رشته تا امام صادق(ع) میرسد. در خاندان علمالهدی، صدها روحانی و طلبه رشد کردهاند و پدرم توصیه میکرد ما هم در این راه قدم برداریم، اما هیچوقت اجباری به طلبه شدن ما نداشت. از ۴ پسر آیتالله علمالهدی نیز من و یک برادرم روحانی هستیم. یکی از برادرانم تا درس خارج از فقه پیش رفت و دیگری درسهای سطح یک را خواند، اما اینک در کارهای فرهنگی هستند. من هم بنا به اشتیاق خودم طلبگی را انتخاب کردم.»
او ادامه میدهد: «همیشه در خانه ما مباحث اخلاقی و دینی مطرح میشد. در محضر پدر بزرگوارمان مینشستیم و ایشان ما را موعظه و نصیحت میکردند. بیشترین تأکید ایشان هم به ما در صحبتها احترام به بزرگترها، گوش سپردن به سخنان مردم، تلاش برای تبلیغ دین و مباحث اجتماعی بود.»
- خانهای که پایگاه انقلابیها بود
«خانه ما در زمان طاغوت، پایگاه انقلابیها بود و افراد زیادی از همینجا برای مبارزه با رژیم پهلوی تربیت شدند.» حجتالاسلام علمالهدی با بیان این مطلب ادامه میدهد: «زمانی هم که نخستین موشک به فرودگاه مهرآباد خورد و جنگ شروع شد، خانه ما به مرکز پشتیبابی جنگ تبدیل شد. پدرم همهروزه با جمعی از طلاب و معتمدان محلی، در اینجا اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی برای ارسال به جبههها میکردند. شاید باور نکنید که در همان روزهای نخست ۳۰کیلوگرم طلا و میلیونها تومان پول جمعآوری شد. همچنین ۱۵۰ هزار کیسه لباس در نماز جمعه جمع کردند. در زمان وقوع بلایای طبیعی، مثل سیل و زلزله، هم همینطور بود و کمکهای مردمی در خانه ما جمعآوری میشد که مهمترین خروجی آن، ساخت ۷۵ بیمارستان و درمانگاه در زمان وقوع زلزله رودبار و منجیل با تلاش ایشان بود که به دعوت آیتالله گلپایگانی برای این کار انتخاب شده بودند.»
علمالهدی میگوید: «پدرم هیچوقت ما را بهصورت مستقیم و به نحوی که ناراحت شویم و بخواهیم تلافی کنیم، امر به معروف نکرد. از قدرت پدری خود استفاده نمیکرد و هیچ کار پنهانی هم نداشت که از مادرم پنهان بماند. همیشه در انجام کارها با مادرم مشورت میکرد و همین موضوع باعث شده بود، مادرم نیز با او همراه و همدل باشد.» او ادامه میدهد: «یادم نمیآید ایشان رفتار تندی با بچههایشان کرده باشد. همیشه با ملاطفت و مهربانی با ما رفتار کردند و تأکید میکردند پیرو ولایت فقیه باشیم.»
- سفره رنگین پهن نمیکرد
حجتالاسلام علمالهدی درباره نحوه رفتار پدرش در خانه میگوید: «پدرم زمانی که در منزل بودند، در حد توان به مادرم در انجام کارها کمک میکردند. هیچوقت مادرم را ملزم به انجام کارهای منزل نکردند و در عوض، مادرم را به انجام کارهای خیر در محله ترغیب میکردند. خودشان یا پسرهای خانواده ملزم به خرید وسایل مورد نیاز خانه بودند تا مبادا مادرمان به خاطر خرید و حمل وسایل اذیت شود.»
او ادامه میدهد: «هیچوقت سفره رنگین در خانه ما پهن نشد و پدرم به پخت غذاهای ساده تأکید داشت و از ریخت وپاش بیزار بود. غذای کمی میخورد و اینها را از پدر و مادر زاهد خود به ارث برده بود. پدرش با نان و هندوانه، نان و انگور یا آبگوشت ساده و کمهزینه شکم خود و فرزندانش را سیر میکرد و غذای چرب او نیمرو به حساب میآمد. مادرشان هم همین خصلت را داشتند و یادم میآید در ۹۰ سالگی، نیمرو میخورد و تا فردای آن شب روزه بود.»
- مسئولان شهری بخوانند!
حجتالاسلام علمالهدی درباره مشکلات فعلی محله قیام میگوید: «افراد زیادی به پدرم مراجعه و درباره مشکلات محله قیام با ایشان صحبت میکردند. یکی از مشکلاتی که بیش از همه مطرح میشد، بنبست شدن این محله پس از ساخت بزرگراه شهید محلاتی بود.
این مشکل هنوز هم پابرجاست و باید این بزرگراه بهصورت زیرگذر ساخته میشد. به هرحال، اهالی برای دسترسی به محلههای دیگر با مشکل مواجهاند و لازم است پلهای مکانیزه در بخشهای لازم، از جمله تقاطع خیابانهای قیام و مشهدی رحیم، نصب شود؛ چراکه افراد مسن، کودکان و بانوان امکان تردد آسان از این معبر را به دلیل سرعت زیاد خودروها و اتوبوسهای تندرو ندارند. درخواست دیگر اهالی جمعآوری کارگاه مترو در خیابان قیام است، چون آلودگی صوتی زیادی دارد و همهروزه گرد و خاک وارد خانههای مردم میشود. همچنین از مسئولان شهری میخواهیم سازهای برای نصب اطلاعیههای محلی، برنامههای حوزه علمیه امامالقائم(عج) و هیئت شهدای مسجد محمدیه در ابتدای خیابان شهید مشهدی رحیم نصب کنند.»
او ادامه میدهد: «شهردار تهران از نیروهای انقلابی و وفادار به نظام هستند. در زمان فعالیت بهعنوان نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی، خدمات زیادی هم به این شهر مقدس در کارنامه داشتند و خودشان نیز روزگاری در همین محله زندگی میکردند. از ایـــــشان میخواهیم به حل مشکلات محله قیام توجه کنند.»
- درباره آیتالله علمالهدی
آیتالله «سید عبدالجواد علمالهدی خراسانی» سال ۱۳۰۹ در مشهد مقدس به دنیا آمد و در ۹۰ سالگی درگذشت. سال ۱۳۲۱ همزمان با ورود متفقین به ایران و از بین رفتن حکومت طاغوت اول، به سفارش پدر، همراه با ۶ برادرش، قدم در وادی علم و طلبگی گذاشت، چراکه رضاخان از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ مدارس طلاب خراسان و آثاری را که از آنها باقی مانده بود، تخریب کرده بود. او دروس مقدمات را در ۱۱ سالگی در حوزه علمیه نواب فراگرفت و برای تکمیل دروس راهی حوزه علمیه قم شد. سطح عالی دروس حوزوی را به مدت ۱۰ سال در محضر استادانی مانند آیتالله بروجردی در مدرسه فیضیه قم گذراند و در خلال همین زمان همراه با شهید آیتالله سعیدی از سال ۱۳۳۱ تا سال ۱۳۴۲ در کلاس درس امام خمینی(ره) نیز شرکت کرد.
سپس به نمایندگی از آیتالله گلپایگانی برای تبلیغ دین به کشورهایی از جمله انگلیس، سوریه، لبنان، فلسطین، عمان و مصر سفر کرد و منشأ خدمات بسیاری شد. او برای ادای دین به استادش، امام خمینی(ره)، کتاب تقریرات اصول امام(ره) را به رشته تحریر درآورد و فلسفه حج، علوم قرآن، تقریر درس صلوه و خمس و قضاء آیتالله بروجردی از دیگر آثار اوست. ایشان سال گذشته رحلت کردند و پیکرشان در رواق دارالزهد حرم مطهر امامرضا(ع) دفن شد.
استاد حوزه، مبارز دوران طاغوت، رابط مستقیم امام خمینی(ره) و سایر علما در دوران پیش از انقلاب، بانی راهاندازی مکتبالرضا(ع)، مرکز خیریه ایتام مکتب الرضا(ع)، مجمع فکری تهران و حوزه علمیه آن، مرکز خیریه ایتام حضرت فاطمه(س)، درمانگاه مجمع فکری تهران، حوزه علمیه خواهران علمالهدی، توسعه مسجدالزهرا(س) و تبلیغ و ارشاد در داخل و خارج از کشور برخی از فعالیتهای ایشان در دوران حیاتشان بود.
- نگاه مردم/دادرس اهالی بود
«آیتالله علمالهدی به نوعی دادرس اهالی بودند.» این جمله را «ابراهیم پورحسین» که از سال ۱۳۸۲ با علمالهدی آشنا شده میگوید و ادامه میدهد: «هرروز پس از اقامه نمازهایشان در دفتر کارشان مینشستند و نمازگزاران و اهالی برای بیان مشکلات خود به ایشان مراجعه میکردند. آیتالله هم با پرداخت پول، اهدای ارزاق یا مشاوره و واسطهگری، مشکلات آنها را حل میکرد.»
- عیادت از بیماران
«سیدمحمد عبداللهی» که بیش از ۱۵ سال با آیتالله علمالهدی در ارتباط بوده و افتخار خدمت در مدرسه امام القائم(عج) را دارد، میگــــوید: «ایشان بین نمازها چند دقیقه برای نمازگزاران سخنرانی میکرد. پس از سخنرانی، سراغ افرادی را میگرفت که آن روز در نماز غایب بودند. اگر متوجه میشد بیمار هستند، برای عیادت میرفت یا نمایندهای به خانهاش میفرستاد.»
- رفتار مناسب با هر قشر
«داود مسلمی» میگوید: «۲۰ سال پیش با آیتالله علمالهدی آشنا شدم و با اینکه خانهام تا اینجا فاصله دارد و بین راه مساجد زیادی وجود دارد، برای اقامه نماز و شنیدن سخنرانیهای ایشان به خانهشان میآمدم. حدود نیمی از نمازگزاران مثل من هستند و از محلههای دیگر به اینجا میآیند. یکی از خصوصیات بارز ایشان، رفتار مناسب با هر قشری بود و مثل یکی از خودشان با مردم رفتار میکردند.»