«همین که در اعلامیه پرواز اسمم به‌عنوان خلبان خوانده شد، صدای تشویق مسافران به هوا رفت و هرچه مهمانداران از آنها می‌خواستند سرجایشان بنشینند و کمربندها را ببندند، فایده‌ای نداشت‌...»

همشهری آنلاین _ پریسا نوری: این بخشی از خاطره «ملیکا کریمی» خلبان شرکت هواپیمایی «تابان» از نخستین سفر کاری‌اش به‌عنوان کاپیتان پرواز است. هفته گذشته با این بانوی هوانورد ساکن محله نیاوران که پس از گذراندن دوره‌های سخت آموزش خلبانی، مسیر پرفراز و نشیب استخدام به‌عنوان خلبان زن را با موفقیت طی کرده و حالا ۶ سال است بر فراز آسمان‌ها پرواز می‌کند، ‌ گفت‌وگو کرده‌ایم.

 بی‌مقدمه به سراغ کلیشه‌ای‌ترین سؤال برویم. چرا خلبان شدید؟ آیا خلبانی رویای کودکی‌تان بود؟
خیر. تا سن نوجوانی اصلاً به خلبان شدن فکر نکرده بودم و نمی‌دانستم در ایران زنان هم می‌توانند خلبان شوند. رویای کودکی‌ام فضانورد شدن و کار در ناسا بود، برای همین به کلاس‌های نجوم رصدخانه زعفرانیه می‌رفتم تا اطلاعات بیشتری از فضا به دست بیاورم. بعدها متوجه شدم که یکی از دوستانم خلبانی می‌خواند و چون این شغل به هوا و فضا نزدیک‌تر بود، برای همین در دوره‌های آموزش خلبانی شرکت کردم و خلبان شدم.


 عموماً خلبانی شغل مردانه محسوب می‌شود و تعداد خلبان‌های زن در کشورمان شاید کمتر از انگشتان یک دست باشد، برای ورود به این دنیای مردانه از چه مسیری عبور کردید؟
سال ۱۳۸۹ پس از گذراندن دوره‌های آموزشی و صد ساعت پرواز آزمایشی مجوز خلبانی گرفتم و با خوشحالی برای استخدام به شرکت‌های هواپیمایی سر زدم، اما برخی از شرکت‌ها اصلاً اجازه نمی‌دادند که فرم پر کنم و می‌گفتند خلبان خانم نمی‌خواهیم و برخی هم می‌گفتند تماس می‌گیریم، اما حتی برای آزمون ورودی به من زنگ نزدند تا اینکه بالاخره سال ۱۳۹۴ موفق شدم در شرکت هواپیمایی تابان مشغول کار شوم. در واقع، دوره آموزش خلبانی ۳ سال طول کشید، اما برای استخدام شدن ۵ سال دوندگی کردم.


 از نخستین پروازتان بگویید، استرس نداشتید؟
در شغل ما داشتن استرس طبیعی است و اگر استرس نداشته‌باشی، خطرناک است. البته در نخستین پروازم به‌عنوان کمک خلبان بودم و دلم به وجود خلبان گرم بود. به قول یکی از استادان پرواز، وقتی کمک خلبان هستی و مشکلی در پرواز پیش بیاید، به سمت چپ یعنی خلبان نگاه می‌کنی و خیالت راحت است که اوضاع را روبه‌راه می‌کند، اما وقتی خلبان اول هستی، باید مسئولیت همه چیز را بپذیری، چون سمت چپ پنچره است.


 وقتی مسافرها می‌فهمند خلبان زن است چه واکنشی نشان می‌دهند؟
اغلب واکنش‌ها مثبت است. یادم هست در یکی از نخستین پروازهایم وقتی اسمم در اعلامیه پرواز خوانده شد؛ مسافران ایستادند و با کف زدن تشویق کردند. البته بازخوردها را معمولاً مهمانداران اطلاع می‌دهند چون با مسافران ارتباط ندارم و فقط گاهی هنگام سوار شدن به هواپیما مرا از پنجره کابین می‌بینند و برایم دست تکان می‌دهند.


 کارنامه‌ای با بیش از ۵ هزار ساعت پرواز موفق در حالات جوی مختلف نشان می‌دهد، خلبان خوبی هستید. آیا رانندگی‌تان هم به خوبی خلبانی‌تان است؟
تعریف از خود نباشد دست فرمان خوبی دارم و تا حالا تصادف نکرده‌ام، اما باید اعتراف کنم رانندگی در خیابان‌های تهران سخت‌تر است چون خیابان‌ها پر از چاله و دست‌انداز است، ولی تعداد چاله‌های هوایی کمتر است.


 وقتی در آسمان هستید، تهران را چطور می‌بینید؟
تهران شب‌ها از آسمان خیلی قشنگ است. حجم وسیعی از نقاط درخشان که سوسو می‌زنند، چشم‌نواز است. اما وقتی هوا آلوده و سرد است، دماوند تا کمر سیاه است و یک‌لایه غبار چرک روی تهران را پوشانده و آدم غصه‌اش می‌گیرد که تا چند دقیقه دیگر باید فرود بیاید و در این هوای آلوده نفس بکشد.


 عموما خلبانی را شغل جذاب، مهیج و با پرستیژ می‌شناسند، کمی از سختی‌های این شغل و زندگی خلبانی بگویید.
شغل خلبانی در عین اینکه جذاب است سختی‌های خود را دارد. مهم‌ترینش این است که نمی‌توانی در زندگی روزمره‌ات نظم برقرار کنی، چون ساعت کار مشخصی نداری. از طرفی حتی اگر ساعت ۸ صبح به کیش پرواز داشته باشی، نمی‌توانی مطمئن‌باشی که قطعاً برای شام تهران هستی و می‌توانی به مهمانی بروی، چون ممکن است هزار و یک اتفاق غیرقابل پیش‌بینی بیفتد و از مشهد سر در بیاوری... اینکه ساعت خواب و خوراک‌مان دائم عوض می‌شود هم کلافه‌کننده است.


 همسرتان هم خلبان هستند. زندگی یک زوج کاپیتان چگونه است و در خانه کدام‌تان کاپیتان هستید؟
 در خانه هیچ کدام‌مان کاپیتان نیستیم. اتفاقاً چون همکار هستیم شرایط سخت را به خوبی درک می‌کنیم و تلاش می‌کنیم زندگی را در نهایت آرامش، رو به جلو پیش ببریم.


 متولد و بزرگ شده محله نیاوران هستید و در حال حاضر هم در این محله زندگی می‌کنید. از نظر شما نیاوران چه ویژگی دارد که هیچ‌وقت آن را ترک نکرده‌اید؟
به دلیل خاطرات خوب دوران کودکی به نیاوران تعلق خاطر دارم. یادم هست وقتی بچه بودیم محله، خیلی خلوت بود با بچه‌های همسایه در کوچه‌ها استپ هوایی، قایم باشک و دوچرخه بازی می‌کردیم و جمعه‌ها با پدرم به کوه نزدیک خانه‌مان می‌رفتیم. حالا با وجودی که محله شلوغ شده است و فرقی با نقاط دیگر تهران ندارد، باز هم دوست ندارم اینجا را ترک کنم.


 به‌عنوان شهروندی که به محله‌اش تعلق خاطر دارد و احساس مسئولیت می‌کند، از مدیران شهری چه انتظاری دارید؟
این سؤال مرا یاد خاطره‌ای انداخت. چند سال پیش در یکی از کوچه‌های نیاوران که هر روز عبور می‌کردم، متوجه شدم سرایدار ساختمانی آب را باز می‌کند و چندین ساعت‌ شیلنگ را در کوچه و نهر آب رها می‌کند و یا ماشین می‌شوید، خیلی ناراحت شدم. یک‌بار طاقت نیاوردم و گفتم: «شما خجالت نمی‌کشید آب را هدر می‌دهید؟... مگر نمی‌دانید در خیلی از جاها مشکل کم‌آبی داریم؟» سرایدار با خونسردی گفت: «نگران نباشید، این آب چاه است.» با ناراحتی گفتم: «چه فرق می‌کند آب چاه هم از منابع زیرزمینی است و نباید بیهوده هدر برود.» ولی سرایدار برایم توضیح داد که ساختمان برروی یک قنات بنا شده است و اگر هر روز چند ساعت آب را باز نگذارند آب وارد آسانسور می‌شود و به تأسیسات آسیب می‌زند و... این موضوع عجیب هنوز در ذهنم مانده است. برای همین از مدیران شهری می‌خواهم اجازه ندهند ساختمانی برروی یک قنات ساخته شود تا آب این سرمایه ملی این‌طور هدر برود.


 تصور کنید شهردار منطقه یک هستید، نخستین و مهم‌ترین‌کاری که انجام می‌دادید چه بود؟
روزگاری شمیران پر از خانه باغ بود که در سال‌های اخیر همه خراب و تبدیل به برج شده‌اند. اگر جای شهردار منطقه یک بودم، اجازه تخریب هیچ باغی را نمی‌دادم و برای حفظ کوچه باغ‌ها شمیران بیشتر تلاش می‌کردم.


 اگر شهردار تهران بودید چه می‌کردید؟
از نظر من که هر روز باید از نیاوران تا مهرآباد بروم، ترافیک خیابان‌های تهران خصوصاً در عصرها معضل بزرگی است. گاهی در ساعت اوج ترافیک، ۳ ساعت طول می‌کشد تا به فرودگاه برسم. همکارانم پیشنهاد می‌دهند به محله‌ای نزدیک فرودگاه اسباب‌کشی کنم، اما راستش به خاطر همان احساس تعلقی که به نیاوران دارم، هر روز پی ترافیک را به تنم می‌مالم.

 اطلاعات فوری
ملیکا کریمی
متولد ۱۳۶۳
تحصیلات: لیسانس فیزیک گرایش مواد
ساکن: محله نیاوران
فعالیت: از سال ۱۳۹۴ خلبان شرکت هواپیمایی تابان