همشهری آنلاین _ ابوذر چهل امیرانی: با این حال، برخی مسئولان عنوان میکنند نمیتوان زمانی قطعی از بین رفتن کامل این بیماری را پیشبینی کرد و بهتر است یاد بگیریم چطور با حفظ ایمنی در مقابل این ویروس به زندگیمان ادامه دهیم. شیوع کرونا فاجعه بزرگی بود که خیلی از خانوادهها را داغدار کرد و به کسب و کار هزاران نفر آسیب جدی زد، به گونهای که فقط در کشور ما ۱۲۵ هزار نفر به دلیل ابتلا به این بیماری جان خود را از دست دادهاند و هنوز هم بیماران زیادی با وضعیت وخیم در بخشهای ویژه بیمارستانها بستری هستند. در این حال و هوا، بد نیست بدانیم که کشور ما نخستین بار نیست با یک بیماری همهگیر دست و پنجه نرم میکند. دهها سال پیش، بیماری وبا هم منجر به کشته شدن تعدادی از هموطنان ما شد و در همین شهر تهران، بیش از دوسوم ساکنان جان خود را از دست دادند. این گزارش درباره شیوع وبا در تهران قدیم است.
وبا در چند تابستان مختلف منجر به کشته شدن تعدادی از ایرانیها شد که یکی از این موجها مربوط به سال ۱۲۶۷ بود. این بیماری در دل مردم وحشت ایجاد کرده بود و ورد زبان همه بود که به مرگ و میر منتهی میشود. تهران قدیم هم با اینکه پایتخت بود و توجه زیادی به آن میشد، از عواقب این بیماری در امان نماند. وبا ۱۳۳ سال پیش ابتدا در محله سرچشمه شایع شد. بعد در محله پامنار جان اهالی را گرفت و سپس به شهرری رسید. شیوع این بیماری مصادف با ماه محرم بود و گفته میشود روزانه ۲۰۰ تا ۲۵۰ نفر را به کام مرگ میفرستاد. از نیمه دوم محرم تا اوایل ماه صفر شدت و شیوع بیماری وبا بیشتر شد و روزانه بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر کشته میشدند. «اعتمادالسلطنه»، از رجال و معتمدان دربار ناصرالدینشاه، در یادداشتهای خود با اشاره به این بیماری گفته است: «بین ۲۰ تا ۲۱ محرم یعنی در ۲ روز، ۱۶۰۰ نفر تلف شدند.» تجار آن زمان هم گفته بودند روزانه یکهزار نفر از دنیا میرفتند. دلیل اینکه آمار کشتهها مشخص نیست، فقدان سرشماری نفوس در تهران قجری بود. به همین دلیل هیچگاه تعداد دقیق قربانیان مشخص نشد.
اعتمادالسلطنه در یادداشتهای خود نوشته است: «... در خیابان جمعیت زیادی دیدم که از بشره (پوست) همه معلوم بود که در میان بلا گرفتارند. در قهوهخانه نزدیک قصر قاجار به شیخ زینالعابدین واعظ رسیدم. از «وبا» پرسیدم. گفت: در شمیران و شهر و در تمام دهات و اطراف تهران وبا معرکه میکند... از ۲۰ محرم تا ۲۰ صفر ۱۳۱۰، ۳۰ روز تمام بر من طوری سخت گذشت که در ۵۰ سال عمر خود ندیده بودم... از شهر و اطراف شهر میگویند، ۲۳ هزار نفر مبتلا شدهاند که البته تعداد زیادی از آنها معالجه شدند...»
دکتر «ژان باتیست فوریه»، پزشک مخصوص ناصرالدینشاه، هم که آن روزها در تهران بود، در خاطراتش آورده است: «وبا از شش روز پیش در تهران ظاهر شد و شاه (ناصرالدینشاه) سخت از این قضیه آشفته و خواستار آن شده است که زنان حرم را به صاحبقرانیه بفرستد. اما با توجه به اخباری که مدام به ما میرسد، وبا حتی به شمیرانات و ییلاقات از جمله تجریش، زرگنده، رستمآباد، دزاشیب و سلطنتآباد سرایت کرده است...»
- خاکسپاری دستهجمعی
در اسناد تاریخی آمده است که این وبا با بیماریهای قبل و بعد از آن تفاوت زیادی داشت، چراکه ۲۰ سال میشد مردم چنین کشتاری را ندیده بودند. دکتر «ژوزف تولوزان»، از دیگر پزشکان دربار ناصرالدینشاه، که متخصص بیماریهای همهگیر هم بود روایت کرده است: «در مدت سی سال که من در ایران بودم، این سختترین و گستردهترین وبایی بود که شاهدش بودم. و کسی امید یک ساعت زنده ماندن نداشت.» تاجر معروف «امینالضرب» هم گفته بود: «اگر کسی میمرد، هیچکس نبود او را بردارد، روی لنگه در بگذارد، ببرد یک جایی به خاک بسپارد...» گفته میشود در این دوره، مردهها را در خندق شمالی تهران در خیابان انقلاب فعلی میانداختند و با ریختن خاک روی آنها، به زعم خودشان، از شر وبا خلاص میشدند در حالی که با تعفن اجساد، عفونت بیشتری فضای شهر را گرفت و تعداد دیگری را مبتلا کرد و کشت. این بیماری یک سال قبل از شیوع در تهران، از بادکوبه (باکو) در روسیه شروع شد. شدت بیماری به گونهای بود که میگفتند از شهرهای روسیه چیزی باقی نمانده است. بالاخره در تابستان سال ۱۲۶۶ به سمنان و دامغان رسید و اوایل محرم سال بعد در تهران شیوع پیدا کرد.
- بیتوجهی به بهداشت؛ عامل بیماری
علت شیوع بیماری وبا در تهران و شهرهای بزرگ، شستن لباس در جویهای آب و استفاده نکردن از صابون برای رفع آلودگی لباسها، آلوده بودن حوضچههای تهیه یخ در سراسر تهران، نبود لولهکشی برای انتقال آب شرب سالم، نگهداری آب آشامیدنی در چالههای روباز، فقدان سیستم فاضلاب شهری، آلوده شدن آبها به عفونت در آبنماها و حوضهای خانگی، نبود سرویسهای بهداشتی عمومی، سنگفرش نبودن معابر و جمعیت زیاد خانههای تهران بود که در دوره ناصری به این شهر مهاجرت کرده بودند.
کمکم مردم تهران به حضور این بیماری در تابستان عادت کردند و با اینکه در زمان ناصرالدینشاه اقدامات اصلاحی در زمینه بهداشت از سوی یک پزشک فرانسوی انجام و قرنطینههایی ایجاد شد، اما چندان کارساز نبود و علت آن تصویب نشدن بودجه دولتی برای این کار و کافی نبودن افراد آموزشدیده برای حضور و استقرار در محلهای قرنطینه بود. بالاخره با سرد شدن هوا، این بیماری از بین رفت.
- نکند شاه بترسد...
«نصرالله حدادی»، پژوهشگر و تهرانشناس، با اشاره به همهگیری بیماری کرونا میگوید: «از این دست بیماریهای واگیردار در کشور فراوان داشتهایم و این نخستین بار نیست که کشور درگیر یک بیماری همهگیر میشود. ما فقط در دوره رضاشاه بیماری همهگیر نداشتهایم و قبل و بعد از دوره رضاشاه، همیشه و در همه دورههای پادشاهی، کشور درگیر بیماریهای واگیردار بوده است.»
او ادامه میدهد: «تا قبل از دوره قاجار، حکومتها تکلیفی در مقابل مردم نداشتند و در صورت شیوع بیماری به دلیل نبود بهداشت سراسری و عمومی، همیشه تعداد قربانیان قابل توجه بود.»
اسناد تاریخی هم صحبتهای حدادی را تأیید میکند. بهعنوان مثال، وبا در دوره پادشاهی «مظفرالدینشاه»، پسر ناصرالدینشاه، هم در تهران شیوع پیدا کرد. مدتی خبر شیوع وبا از شاه مخفی نگه داشته شد و حتی در اطراف صاحبقرانیه (قصر) قرنطینهای ایجاد کردند. «مختارالسلطنه»، وزیر نظمیه، هم که به بیماران مبتلا به وبا سرکشی میکرد، به این بیماری مبتلا شد و درگذشت. «تاجالسلطنه»، دختر ناصرالدینشاه، در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده و گفته است: «روزی متجاوز از هشتاد نفر، صد نفر تلف میشدند. تا یکیـ دو ماه از تابستان گذشته، من هم نمیدانستم، زیرا که به کلی غدغن کرده بودند در اطراف صاحبقرانیه (قصر) این مذاکره نشود (درباره بیماری صحبت نشود) برای اینکه شاه نترسد...»
پس از برملا شدن موضوع، مهمترین واکنش مردم و درباریان، ترک تهران و فرار به سمت مناطق خوشآبوهوا و کوهستانی مثل شمیرانات بود. بهسرعت، بازارها و مغازههای تهران بسته شد و آنهایی که محلی برای زندگی در خارج از شهر داشتند، از دروازههای شمالی تهران خارج شدند. همین کار منجر به انتقال بیماری وبا به شهرهای دیگر شد. البته شدت این بیماری نسبت به قبل کمتر بود و اوایل، هر روز ۶۰ تا ۷۰ نفر کشته میشدند. شمار کشتگان در ماه شعبان به روزی ۱۳۰ نفر رسید و در نهایت، اواخر ماه رمضان روزانه ۳۰ نفر بر اثر ابتلا به این بیماری کشته میشدند.