سلطان فصلها در شهر ما فقیرترین آنهاست؛ چراکه هر سال هیولایی ژندهپوش نقاشی دلانگیز هزار رنگ پاییز را پس میزند و چادری مندرس به رنگ سیاه و خاکستری بر کل شهر میکشد. همین موقع است که نفسها میگیرد و به شماره میافتد. فریاد و هیاهو نیز برای جنباندن این هیولا کارگر نمیافتد؛ مگر آنکه سربازان طبیعت فریادرس شهروندان شوند و هوای آلوده و سیاه را پس بزنند. اما چه فایده؟ ساعاتی بعد دوباره این دیو بدقواره تنورهکشان باز میگردد. تکرار و تکرار تا فصلی دیگر؛ شاید زمستان روی خوش به ما نشان دهد...
چه خوش خیال! انتظار تازه شدن فصلها بیهوده است. به همین روال، انتظار سالها هم بیفایده. آنقدر دست روی دست گذاشتهایم تا به دو روز هوای پاک در امسال رسیدهایم. نه اینکه در جاده بیقانونی به اینجا رسیده باشیم؛ قانون هست و ابلاغ هم شده. سازمانها و نهادها وقتیگیر خبرنگار سمج میافتند دست آخر میگویند که بودجه را گرفتیم و در تنگناهای اقتصادی جای دیگری خرج کردیم! تعداد نهادهای مسئول هم آنقدر متعدد است که هریک کمکاری را گردن دیگری بیندازد.
جورکش این نابسامانی فقط شهروندانند؛ مادران باردار، سالمندان و کودکان. حرف از قربانیانی هم در بین است، حدود 3 تا 33 هزار نفر که آمار دقیقی نمیتوان برای آن ذکر کرد. این هیولا بیرحم است؛ مثل کرونا؛ صد البته واکسن و درمانی هم تا به امروز نداشته است.
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۸
سلطان فصلها در شهر ما فقیرترین آنهاست؛ چراکه هر سال هیولایی ژندهپوش نقاشی دلانگیز هزار رنگ پاییز را پس میزند و چادری مندرس به رنگ سیاه و خاکستری بر کل شهر میکشد.