سروش جنابی / دبیر تحریریه : همهجا هستند. مدتهاست آنها را میبینیم. حدوداً از ۴۰ سال پیش؛ همزمان با پیشروی ارتش سرخ در افغانستان.در کسوتهای مختلف با آنها ملاقات میکنیم؛ صافکار، نقاش، بنا، کارگر ساختمانی یا خدماتی و صد البته هنرمند و نویسنده. معمولاً ایشان را «افغانی» مینامیم که از نظر قاطبه مردم مفهوم «بیگانه» دارد. در اظهارات رسمی به آنها «اتباع» میگویند که تلخیصی از واژه مرکب «اتباع بیگانه» است و در همان معنا.
اطاله بحث واژهها شاید ما را از واقعیت و رخدادی بلنددامنه به نام مهاجرت یا در مقاطعی پناهجویی دور کند. اکنون این واقعیت در شکل جمعیتهایی از مهاجران در کلونیهای ناپیوسته اجتماعی پیرامون تهران و روستاهای حریم شکل گرفته و بر جمعیت بومی برتری بلامنازعی یافته است. کسانی میگویند این تغییر جمعیتی بحرانزا و تهدیدزاست، آسیبهای اجتماعی را گسترش میدهد یا فرصتهای شغلی جوانان ما را به یغما میبرد. تعدادی هم میپرسند که چگونه روستاهایمان خالی از سکنه شدند یا چطور برچسب «بیگانه» مهاجران را به حاشیه و محلههایی راند که از قبل بیهویت و خالی از جمیت بومی شده بودند و...
به هر تقدیر، از هر سو که بنگری، موضوع مهاجران با برخی سیاستهای داخلی گره میخورد و مداخله متغیرها را به یکسان با اهمیت جلوه میدهد. تغییر شاخصهای جمعیتی از موضوعات حساس نه تنها برای پژوهشکدهها و جمعیتشناسان است، بلکه در مقام موضوعی اثرگذار بر امنیت و توان ملی کشور روی میز دولتها عنوان راهبردی میگیرد؛ تغییراتی از نوع کاهش یا افزایش موالید، ترکیبهای جمعیتی در سطح ملی یا بخشی از جغرافیای کشور، مهاجرفرستی و مهاجرپذیری. باید گفت که نه تنها یکی از این شاخصها، مثل مهاجرپذیری، بلکه همگی آنها تغییرات معناداری در سالهای اخیر داشتهاند.
مهاجرپذیری یکی از راهکارهای خنثیکننده رشد منفی جمعیت و در مرتبه بالاتر افزایش کیفیت جمعیت است که از سالها پیش در کشورهای غربی رایج است. پذیرش مهاجران معمولاً از مبادی مشخص و با نوعی گزینش صورت میپذیرد که مقدمهای برای آموزش ها و آمادگی ورود به جامعه جدید قرار میگیرد. همانگونه که به فرایندهای اصولی در مهاجرپذیری از جمله به روند ادغام و پذیرش افغانستانیها در جامعه در مفهوم جامعهپذیری بیتوجه بودهایم، از مهاجرفرستی در شکل مهاجرت مغزها و کاهش نرخ رشد جمعیت هم غفلت کردهایم.
اگر در گذشته بنا به رفتار انسان دوستانه و درک اوضاع نابسامان کشور دوست و همزبان، مرزها را به سوی مهاجران افغانستانی گشودیم، شاید وقت آن باشد که بلاتکلیفیها را کنار بگذاریم، افغانستانیها را «بیگانه» نپنداریم و این نگاه را به فرهنگ عمومی جامعه تسری دهیم. در این صورت آسیبها و مشکلات مزمن برخی محلههای تهران تا تبدیل شدن به فرصت یک قدم فاصله خواهد داشت.