همشهری آنلاین _ زهرا بلندی: فکرش را هم نمیکرد روزی عضو تیمملی شود، مدرک مربیگری بینالمللی بگیرد و خودش بشود سکاندار تنیس روی میز آسایشگاه کهریزک. «الهام چزانی» پرواز با بالهای بسته را در کنار مددجویان آسایشگاه کهریزک تجربه کرد. در سالن ورزشی همین مرکز مقابل همه موانع و محدودیتها ایستاد و برای رسیدن به جایگاه امروزش سختیهای زیادی کشید. موفقیتهای پی در پی امروزش را مدیون آسایشگاه و بچههای این مرکز میداند و در تلاش است که دینش را به نحو احسن ادا کند.
هیچ چیز جز کلاسهای تنیس روی میز نمیتواند این ساعت از صبح، آنها را تا این حد قبراق و سرحال کند. از وقتی شنیدهاند «الهام چزانی» توانیابی از جنس خودشان، با شرکت در کلاسهای تنیس روی میز سالن ورزشی آسایشگاه کهریزک به این مهارت رسیده و عضو تیمملی شده آنها هم انگیزه گرفتهاند و برای خلق الهامهای دیگر کمر همت بستهاند. دوشنبهها و چهارشنبهها زودتر از خواب بیدار میشوند و تا قبل ساعت ۸ خود را به سالن ورزش میرسانند. از هر سنی هستند، بیشتر هم خانم. ۲ کارآموز آقا هم در کلاس حضور دارند که وقتی متوجه مصاحبه میشوند راکتها را به بچههای دیگر سپرده و صحنه را ترک میکنند. صدای رفت و برگشت توپ پینگپنگ آهنگی شبیه اصابت بینظم دانههای تگرگ روی سقف شیروانی را در سالن تداعی میکند.
- میخواهم مثل الهام مربی شوم
الهام، گرمکن سبز رنگ تیمملی به تن کرده و به صندلی چرخداری که از ۷ سالگی همراه همیشگیاش بوده، تکیه میدهد. دستانش را با قدرت روی میله کنار چرخها میکشد و خود را به میز تنیس و بچهها نزدیک میکند. «فرنگیس» و «مریم» با اشتیاق سلام و احوالپرسیهایشان را نثار مربی جوان میکنند. حتم دارم اگر توان بلند شدن از روی ویلچر را داشتند برای در آغوش کشیدنش تا جلو در میدویدند. فرنگیس که حالا حدود ۴۴ سال دارد، روبهروی الهام چزانی نشسته و سعی میکند با ضربات درست نظر او را جلب کند: «بهتر نشدم الهام؟ خانم خبرنگار من از قدیمیهای کلاسم. رشتههای ورزشی مختلف را امتحان کردم، اما هیچکدام مثل تنیس روی میز به دلم ننشست. الهام هم مربی من هست، هم رفیق و خواهر. برای آمدن روزهای تمرین لحظهشماری میکنم.» «ملکه» که بازیکن میز کناری است جوری که نخواهد از قافله عقب بماند وسط صحبت دوستش میآید: «من هم ۱۷ سال است در کهریزک زندگی میکنم. همیشه دوست داشتم رشته پرتاب نیزه را یاد بگیرم، اما مربیها میگفتند جثه کوچکم مناسب این رشته نیست و از ۲ سال پیش بازی در رشته تنیس روی میز را شروع کردم. راستی الهام حالا که کرونا کمتر شده مسابقه برگزار میکنیم؟»
- قهرمانی بعد از ۳ سال تمرین
یک جا بند نیست. حواسش جمع بازی همه بچههاست و با دیدن هر ضربه اشتباه با سرعت یک قدم به عقب رفته و با تنظیم چرخها در موازات هریک از بازیکنان برای اصلاح حرکتشان اقدام میکند. مأخوذ به حیاست و دلش نمیخواهد ذرهای منتظرم بگذارد. حین حرکت به این سو و آن سو بابت قطع شدن صحبتهایش عذرخواهی میکند: «مادرم میگوید که تا ۶ سالگی صحیح و سالم بودم و روی پاهایم راحت راه میرفتم. بعد از تزریق واکسن دچار ضایعه نخاعی شدم. همراه مادرم درمانهای زیادی را تا ۱۲ سالگی دنبال کردم، اما نتیجه نداشت که نداشت. همه تمرکزم روی بهبودیام بود و از رشد علمی و مهارتی بازماندم. در ۱۶ سالگی با هزار زور خانواده را راضی کردم تا بهعنوان مهمان چند وقتی را در آسایشگاه کهریزک بگذرانم.»
او قبل از ورود به کهریزک فکر میکرده تنها کسی است که چنین شرایطی دارد، اما آنجا بچههای شبیه خودش را پیدا کرد: «بچههایی را دیدم که با روحیه بالا درس میخوانند و خیلی حرفهای در رشتههای ورزشی مانند دومیدانی، بسکتبال، تنیس روی میز و... فعالیت میکنند. من هم علاوه بر ادامه تحصیل تا دیپلم، چند ورزش را امتحان کردم و در نهایت بهصورت جدی سال ۱۳۷۸ فعالیت در رشته تنیس روی میز را شروع کردم. در گرما و سرما نخستین نفری بودم که وارد کلاس میشدم و بعد از تمرین هم بهعنوان آخرین فرد، سالن را ترک میکردم. بعد از ۳ سال تمرین نزد مربیهای خوب این مرکز در مسابقات قهرمان کشوری مقام اول را کسب کردم و ۱۶ سال است عضو تیمملی هستم.»
- کهریزک خانه دوم من
عضو تیمملی تنیس روی میز جانبازان و معلولان که مقامهای اول تا سومی مسابقات کشوری و پارآسیایی را در کارنامهاش ثبت کرده، از ۸ سال پیش با کسب مدرک مربیگری بینالمللی اداره کلاس تنیس روی میز آسایشگاه کهریزک را به عهده گرفته است: «طی ۱۲ سال زندگی در کهریزک چیزهای زیادی از اینجا یاد گرفتم و دست پر به آغوش خانواده برگشتم. هنوز هم اینجا را خانه خودم میدانم و علاوه بر برگزاری کلاس تنیس روی میز، ۲ روز در هفته، در بخش توانبخشی مؤسسه خیریه کهریزک مشغول کار هستم.»