همشهری آنلاین _ پروانه بهرامنژاد: «محسن آزاده» متولد ۱۳۶۷ و کاسبی است که بهزعم مشتریهایش طمع ندارد و هر کسی وارد مغازه او میشود حتی نیازمندان دست خالی بیرون نمیروند. مغازهای که در میان کالاهایش هنوز دفتر و مدادهایی با قیمت دو سال پیش دیده میشود و انصاف و اخلاق صاحب مستأجرش، خیلیها را از راه دور و نزدیک به محله تهرانپارس میکشاند. آقا محسن معتقد است برای کار خوب دل بزرگ لازم است نه جیب پر پول.
«خدا برکت بدهد.» را به تک تک مشتریهایش میگوید، حتی به آن کسی که یک کاغذ کادو ۵ هزار تومانی میخرد و با لبخند بدرقهشان میکند. محسن آزاده که بیش از یک دهه در زمینه فروش و عرضه نوشتافزار فعالیت داشته، کارش را از نوجوانی و با شاگردی در بازار تهران شروع کرده و حالا پشت دخل نشسته است: «از شاگردی کنار دست قدیمیهای بازار شروع کردم و پله پله بالا آمدم. انصاف و اخلاق را از آنها یاد گرفتم. بارها با گریه از سرکار برگشتم، ولی اکنون میدانم اگر آن سختیها را تحمل نمیکردم، خیلی از چیزهایی را که بلدم، یاد نمیگرفتم.»
- قیمت قدیم میخواهید یا جدید
وقتی مشتری مداد فانتزی و دفتر را روی پیشخوان میگذارد، آقامحسن میگوید: «این جنس را از هر دو قیمت داریم. اگر میخواهید آنها را از قفسه بردارید. هیچ فرقی با هم ندارند، تفاوت مبالغشان هم به خاطر زمان خرید ماست. یکی را ماه پیش خریدهایم و دیگری را ۲ سال قبل که ارزانتر بود.» اندکی بعد کمک میکند تا مشتری جنس ارزانتر را بردارد و میگوید: «اساس کارم جلب رضایت مشتری و توجه به توان مالی مردم است. فروش برایم وقتی ارزش دارد که مشتری با قیمت خوب به جای یک عدد چند کالا بخرد و با دست پر و خیال راحت از مغازه بیرون برود. اگر قیمت یک کالا ۵۰۰ هزارتومان هم شود، اما در اینجا خاک بخورد و کسی توان خرید آن را نداشته باشد، چه ارزشی دارد. در مغازه جنسهایی از قدیم دارم که قیمتش برای ۲ سال پیش است و تا زمان موجودی آخر به همان قیمت میفروشم وکاری به افزایش نرخها ندارم. مثلاً یک دفتر را ۲ سال پیش ۱۰ هزار تومان میفروختیم، حالا آن دفتر ۲۳ هزار تومان شده است و هر دو در یک طبقه قرار دارند تا مشتری قدرت انتخاب داشته باشد. باید حاشیه سودمان را کم کنیم تا قدرت خرید مردم بالا برود.»
- از فشارهای همدیگر کم کنیم
مغازه حتی چند دقیقه از حضور مشتری خالی نمیشود و در لابهلای پاسخگویی به مراجعان آقامحسن صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «زندهایم به روابطی که داریم و حال خوشی که به همدیگر هدیه میکنیم. تا چند سال پیش قیمتها حداقل نوسان را داشت و در رقمهای کوچک ۵۰۰ تا ۲هزار تومان تغییر میکرد که آن را روی اجناس اعمال نمیکردم. دلم میخواست مردم به همان قیمت قبلی خرید کنند، اما حالا که افزایش قیمتها زیاد شده، باز هم باید همدیگر را درک و از فشارها کم کنیم. کاری به نوسان ارز ندارم. خیلی وقتها مشتریان به فاصله چند هفته یک کالا را حتی ارزانتر خریده و تعجب کردهاند که به آنها گفتهام ارزان خریدهام و ارزانتر هم میفروشم. من خودم مستأجرم و بازار هم خراب است قبول، اما قرار نیست این خرابی را از جیب همدیگر تأمین کنیم.»
- دستش در جیب مردم نیست
از سالها پیش برای خرید نوشتافزار به اینجا میآیم که مهمترین علت آن هم در کنار اخلاق خوب و روی خوش آقامحسن، انصاف اوست که طمع نمیکند و به عبارتی دستش در جیب مردم نیست. حتی وقتی جنسی را ارزان میخرد، آن را ارزانتر از قبل میفروشد و مشتری متوجه این موضوع میشود. کیفیت جنسهایی هم که ارائه میکند مرغوب و قیمتش مناسب است.
- به احترام آقاحیدر کپی نداریم
روزهای اول کارم پیشنهاد دادم دستگاه کپی بیاوریم تا درآمدزاییمان بیشتر شود. آقا محسن گفت: «دستگاه کپی و پرینتر داشتیم». پرسیدم خب! الان کجاست؟ گفت: «به احترام حیدرآقا یکی از کاسبان همسایه که همین شغل را دارد، جمع کردم. الان دستگاهها در انباری خاک میخورد». از این کار تعجب کرده و خوشحال شدم. آقامحسن توصیه کرده اگر احساس کردیم یک نفر نیازمند است، اجناس را با او به قیمت خرید حساب کنیم.
- لطفا دست بزنید
پسرک به قفسه خودکار که میرسد به کمک پدر تکتک آنها را برمیدارد و نگاه میکند و دست آخر هم چندتایی میخرند و میروند. آنها خوب میدانند در این مغازه میتوانند ساعتها بچرخند و بگردند تا جنس مورد علاقه خود را انتخاب کنند. چون این از اصولیکاری آقامحسن است. معتقد است: «به مشتریان پیشنهاد میکنم، داخل مغازه بچرخند و به بچهها میگویم به هرچیزی که دوست دارند دست بزنند تا از خرید لذت ببرند. وقتی مادرها جلو بچهها را میگیرند، آنها را از این کار منع میکنم. چون دوست دارم بچهها لذت خرید خوب را درک کنند. این مغازه مال آنهاست. آنقدر نگاه کنند حتی نخرند، چشمشان سیر شود. بارها در همین دست زدنها، گلدان و قفسه و... شکسته، اما برایم اهمیت ندارد.»
- تخفیفهای یواشکی
خیلی وقتها مشتریان آقامحسن متوجه نمیشوند که تخفیفهایی در فاکتور خریدشان اعمال میشود. او میگوید: «بیشتر اوقات مشتریان نمیدانند که تخفیف میگیرند مثلاً وقتی مبلغ خریدشان ۱۰۴ هزار و ۵۰۰ تومان میشود، ۴هزار و ۵۰۰ را اتوماتیکوار تخفیف میدهیم بدون آنکه بگوییم. این حال خودمان را خوب میکند. حسابدار ما پایان سال محاسبه میکند و متوجه میشویم بیش از ۱۰ میلیون تومان در یک سال تخفیف لحاظ کردهایم.» اساس کارش کسب پول پاک است و یقین دارد پول ناپاک خوردنی نیست. آقامحسن تأکید میکند: «پول ناپاک در گلو آدمگیر میکند، اما خیلی از ما متوجه نیستیم که گرفتاریها و چهکنم چهکنمها از همان پول ناپاکی است که وارد زندگیمان میشود و به فکر همنوع خود نیستیم.»