همشهری آنلاین _ حسن حسنزاده: وقتی بسکتبالیست ملیپوش تصمیم گرفت گرمکن ورزشی بپوشد و صبحها با همراهی ۲ نفر دیگر در بوستان ملت ورزش کند، نخستین قدمها برای شکلگیری نخستین گروه ورزش صبحگاهی کشور برداشته شد. حالا قریب به ۵ دهه از آن روزها میگذرد و ورزش گروهی صبحگاهی به برنامه روزانه بسیاری از مردم تبدیل شده. در بوستان ملت که دیگر جای سوزن انداختن نیست.
هر گوشهای از بوستان، آفتابنزده پر میشود از گروههای ورزش صبحگاهی که نشاط، شادابی و سلامت جسمی و روحی را به شهروندان هدیه میدهد. «امیرنعمت بنیآدم» همان بسکتبالیست ملیپوش دهه ۵۰ ایران است که با همراهی اعضای گروه ورزش صبحگاهی علاوه بر اینکه حدود ۵ دهه کنار هم ورزش کردهاند، تا امروز دهها مدرسه در مناطق محروم کشور ساخته و روی درد بیماران نیازمند بسیاری هم مرهم گذاشتهاند. گفتوگوی ما را با این ورزشکار پیشکسوت و اعضای گروه ورزشی متفاوتش میخوانید.
آفتاب تازه از پشت چنارها سر برآورده و صبح زمستانی بوستان ملت را روشن میکند. اول صبح، صدای موسیقیهای شاد و انرژیبخش، تمام بوستان را برداشته. جوانترها اطراف گذر پاییزی بوستان به دل مسیرهای پیادهروی زدهاند تا با دویدن و انجام حرکات ورزشی، سراغ این صبح دلانگیز بروند. اینجا و آنجا گروههایی از مردان و زنان میانسال و سالخورده گرد هم جمع شدهاند تا صبح سرد زمستانی را با ورزش صبحگاهی گروهی شروع کنند؛ گروهی در حاشیه دریاچه مصنوعی بوستان و چند گروه دیگر در حاشیه مسیرهای پیادهروی. طی سالهای اخیر بر تعداد گروههای ورزش صبحگاهی بوستان ملت اضافه شده، اما پیدا کردن بنیآدم و گروه باسابقهاش کار سختی نیست. کافی است نشانی آنها را از هر کسی که لباس ورزشی به تن دارد بخواهیم تا ما را به میدان کوچک ضلع شرقی بوستان راهنمایی کند؛ جایی که از دهه ۵۰ تا امروز محل یک گردهمایی ورزشی متفاوت است.
حالا دیگر آفتاب کمرمق زمستانی تمام بوستان را روشن کرده و ورزشکاران به نیمهراه ورزش صبحگاهی امروز رسیدهاند. بنیآدم مثل تمام ۵۰ سال گذشته در میانه میدان ایستاده است و هماهنگ با ریتم موسیقی، ورزشکاران را برای انجام حرکات ورزشی راهنمایی میکند. شوری وصفنشدنی در اطراف میدانی که به نام او معروف شده برپاست. ورزشکارانی که دیگر مویی سفید کردهاند بیآنکه لحظهای لبخند از صورتشان محو شود شانه به شانه هم حرکات ورزشی را به درستی انجام میدهند. ندای «یا رب... یا رب...» مثل همیشه پایانبخش ورزش صبحگاهی امروز است. آخرین حرکتها که انجام میشود، بنیآدم به رسم هر روز از ورزشکاران میخواهد کمکهای داوطلبانه خود را به مسئول جمعآوری کمکهای مردمی گروه اهدا کنند؛ کمکهایی که از ۵۰ سال پیش تا امروز منشأ خیر و برکات فراوان بوده است.
- راهاندازی نخستین گروه ورزش صبحگاهی
در گوشه میدان، کیوسک کوچکی قرار دارد با تابلویی سفید رنگ بر پیشانی آن. روی تابلو، عکس سیاه و سفید جوانی دیده میشود که پیراهنی منقش به ۵ حلقه رنگی المپیک را به تن دارد. نوشتههای روی تابلو اما از قدمت نخستین گروه ورزش صبحگاهی کشور خبر میدهد. بنیآدم، تابلوی سفید رنگ و عکس روزگار جوانیاش را نشان میدهد و میگوید: «حالا دیگر ۵۰ سال شده. حدود ۵ دهه پیش بود که نخستین گروه ورزش صبحگاهی ایران را کنار همین میدان کوچک راهاندازی کردم. سالهای نخست ساخت بوستان ملت، عضو تیمملی بسکتبال ایران بودم. بهعنوان یک بسکتبالیست حرفهای که آمادگی بدنی برایش اهمیت داشت، ورزش صبحگاهی را با ۲ نفر کنار همین میدان شروع کردم.
روزهای اول خودمان بودیم و خودمان. خیلیها وقتی میدیدند چند جوان با لباس ورزشی هر صبح به بوستان میروند و آنجا ورزش میکنند، تعجب میکردند. اما طولی نکشید که اوضاع تغییر کرد.» در همان روزهایی که نهالهای این بوستان تازه تأسیس برگ و بار میدادند، نخستین گروه ورزش صبحگاهی هم شکل گرفت: «طولی نکشید که شمیرانیها به گروه کوچک ما اضافه شدند. از هر صنف و سن و سال؛ بازاری، محصل، ورزشکار و... میانه دهه ۵۰ بود که رسماً شدیم نخستین گروه ورزش صبحگاهی کشور که بهصورت منظم و سازمانیافته، هر روز به بوستان ملت میآمدیم و شانه به شانه هم ورزش میکردیم.»
- همه چیز از بوستان ملت شروع شد
۵ دهه از تأسیس نخستین گروه ورزش صبحگاهی میگذرد و بنیآدم بهعنوان رئیس انجمن ورزشهای روزانه فدراسیون ورزشهای همگانی بانی شکلگیری دهها گروه دیگر هم شده است. امروز دیگر در چهارگوشه بوستان ملت گروههای مختلفی هر روز صبح برای ورزش صبحگاهی دور هم جمع میشوند. بنیآدم میگوید: «وقتی شمار اعضای گروه زیاد شد، این میدان کوچک، دیگر برای ورزش گروهی همه اعضا فضای کافی نداشت.
سراغ چند نفر از اعضای قدیمی رفتم و از آنها خواستم مسئولیت اداره گروههای جدید در نقاط دیگر بوستان را برعهده بگیرند. چند سال بعد، شماری از اعضای گروه که پس از بازنشستگی برای سکونت به شهرستانها رفتند، سنگ بنای نخستین گروههای ورزش صبحگاهی را در آن شهرها گذاشتند.» حالا بوستان ملت پر شده از گروههایی که هر روز صبح برای ورزش صبحگاهی دور هم جمع میشوند. علاوه بر زنان و مردان میانسال و سالخورده، حتی کارمندان و کارکنان شرکتها و مؤسسات دولتی و خصوصی اطراف هم میان جمع ورزشکاران دیده میشوند. «محمد نبیزاده» یکی از همین کارمندان است که امروز صبح در مسیر رسیدن به اداره مثل همیشه سری به بوستان ملت زده است.
کیف اداره را روی نیمکت چوبی گذاشته و کتش را هم به شاخه درختی آویزان کرده. میگوید: «هر روز صبح نیم ساعت زودتر از خانه بیرون میآیم تا در مسیر رسیدن به اداره چند دقیقهای ورزش کنم. کارمندان، پرستاران و حتی پزشکان مراکز درمانی اطراف را هم میبینم که آنها هم این فرصت طلایی را از دست نمیدهند.»
- وقتی ورزشکاران مدرسهساز شدند
داستان قدیمیترین گروه ورزش صبحگاهی کشور روایت عشق بیپایانی است که حاصلش ساخت دهها مدرسه در نقاط محروم کشور بوده. حرف ساخت مدرسه که به میان میآید، چشمهایش را میبندد و به خاطرات کودکیاش سفر میکند؛ همان روزهایی که زیر سایه پدر و مادرش مشق خدمت به محرومان میکرد تا راه و رسم کار خیر را یاد بگیرد: «دوران کودکیام در زنجان گذشت. آن روزها خرابهای در محله ما وجود داشت که پاتوق افراد ناباب شده بود. همه اهالی عاصی بودند و از دست کسیکاری برنمیآمد. پدرم یک روز به خانه آمد و گفت که میخواهد مشکل را حل کند. پدرم، علی آقا که بزرگ یک محله بود، خانهاش را فروخت تا در آن زمین مسجدی بسازد برای جمع شدن اهالی و حل شدن مشکل. باورش برای خیلیها سخت بود اما علی آقا همین کار را کرد؛ خانهمان را فروخت و با پولش برای محله مسجد ساخت.
مادرمان هم شانه به شانه پدر کار خیر میکرد. او برای نوعروسان کمبضاعت جهیزیه تهیه میکرد و پدرم شبها جهیزیه را با درشکه به خانه نیازمندان میرساند.» بنیآدم که اکنون رئیس مجمع خیّران مدرسهساز تهران است از ماجرای ساخت نخستین مدرسهها با مشارکت اعضای گروه میگوید: «هدفم از تشکیل گروه، فقط ورزش نبود. میخواستم حالا که اهالی محلههای اطراف دور هم جمع شدهاند، برای کمک به محرومان هم قدمی برداریم و روح را هم صفا بدهیم. قدمهای اول را هم خودم برداشتم. سالهای نخست دهه ۶۰ یک روز به دعوت مدیر آموزش و پرورش رباطکریم به روستای کیکاور رفتم؛ روستایی که دبیرستان دخترانه نداشت و دخترها مجبور بودند که در آن سالهای ناامنی به مدارس روستاهای اطراف بروند. اهالی میگفتند خیلی از دخترها در مسیر رفتوآمد به مدرسه با انواع آسیبهای اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند.
وقتی با هزینه خودم مدرسه حضرت زهرا(س) را در روستای کیکاور و ۳ مدرسه دیگر در روستاهای آلارد و انجیمآباد رباطکریم ساختم، اعضای گروه ورزش صبحگاهی هم به میدان آمدند. در تمام این سالها، هر کسی هرچه در توان داشت کمک کرد تا اینکه توانستیم با مشارکت خیّران گروه، ۱۲۰ مدرسه در کشور بسازیم.»
- تنها ایرانی برنده جایزه صلح جهانی فیلیپین
سال ۲۰۱۶ برای امیرنعمت بنیآدم سال متفاوتی بود؛ مردی که بیش از ۴ دهه برای ترویج فرهنگ ورزش صبحگاهی عرق ریخت و شانه به شانه ورزشکاران بوستان ملت بانی دهها فعالیت خیریه اثرگذار شد، جایزه صلح جهانی فیلیپین را دریافت کرد؛ جایزهای که به پاس یک عمر فعالیت بشردوستانه و عامالمنفعه به چهره برجستهای مانند نلسون ماندلا هم اهدا شده است. میگوید: «سال ۲۰۱۶ همراه با ۹ نفر دیگر از کشورهای مختلف جهان به مراسم اهدای جایزه صلح جهانی فیلیپین دعوت شدم. جایزه صلح گوسی از حدود ۲ دهه پیش هر سال به ۱۰ نفر از افرادی که در حوزه فعالیتهای بشردوستانه و عامالمنفعه فعالیت میکنند اهدا میشود. من بهعنوان نخستین و تنها ایرانی به دلیل انجام ۷۰۰ پروژه خیریه برای دریافت این جایزه به مانیل دعوت شدم.»
- مثل گود زورخانه
حدود ۳۰ سال است که پای ثابت ورزش صبحگاهی بوستان ملت شده و پس از عضویت در این گروه، مدرسهای در مراغه ساخته است. «امیر منصور شیرازیان» هم یکی از آن ورزشکاران خیر گروه است که درگلریزانها و فعالیتهای خداپسندانه مختلف گروه حضور فعال دارد. او میگوید: «اگر روزگاری کار خیر و خداپسندانه از گود زورخانه شروع میشد و ورزشکاران برای کمک به نیازمندان گلریزان میکردند، امیرنعمت بنیآدم همان مرام ومنش پهلوانی را به ورزش صبحگاهی آورد. او برای این گروه مثل پدری است که راه و رسم کار خیر را به فرزندانش آموزش داده. حالا هرکدام از اعضا دستی در کار خیر دارند و به پشتوانه آنها دهها مدرسه در نقاط محروم کشور ساخته شده است.»
- لحظهای که دخترک روی پاهایش ایستاد
فعالیت خیریه اعضای گروه اما از دهه ۷۰ گستردهتر شد. ورزشکارانی که هر روز صبح برای حفظ سلامتی دور هم جمع میشدند این بار تصمیم گرفتند برای درمان و سلامتی بیماران نیازمند هم قدمی بردارند. حرف درمان بیماران که به میان میآید، قطره اشکی گوشه چشمهایش مینشیند؛ انگار که خاطرات شیرین درمان همه آن بیماران در یک لحظه از ذهنش عبور کند: «نمیتوانست روی پاهایش بایستد؛ انحراف شدید ستون فقرات باعث شده بود یکی از پاهای دخترک ۱۳ سانتیمتر کوتاهتر از پای دیگر شود. امیدی هم به راه رفتن و بهبود نداشت. وقتی ماجرای آن دختر روستایی را شنیدیم، همه اعضای گروه پای کارآمدند و دور همین میدان پول لازم برای جراحی ستون فقرات جمع شد. روزی را که دخترک توانست روی پاهایش بایستد هرگز فراموش نمیکنیم. او از شادی و هیجان راه رفتن اشک میریخت و چشمهای ما هم از اینکه دخترک بالاخره به آرزویش رسیده بود خیس شد.» بنیآدم ادامه میدهد: «علاوه بر گلریزان برای تأمین هزینه عملهای جراحی، برای ساخت بیمارستان مهرانه زنجان که بیمارستان تخصصی درمان سرطان است گلریزان کردیم و در ساخت بیمارستان پروفسور سمیعی در تهران هم با گلریزان و جمعآوری پول مشارکت داشتیم.»