این روزها اسم روستا که می‌آید دل‌مان غنج می‌رود برای دیدن مزرعه، مرغ و خروس و گله گوسفندانی که همراه چوپان به چرا می‌روند.«ابراهیم‌آباد» از توابع محله یافت‌آباد تهران، از همان روستاهای خوش آب و هوا و سرسبزی است که در منطقه۱۸ و در فاصله کمی تا بافت مسکونی قرار گرفته و باعث شده تا این تضاد بین بافت روستایی و شهری خودش را بیشتر نشان دهد.

همشهری آنلاین _ مریم قاسمی : فقط نیم ساعت زمان می‌برد تا از میدان آزادی، یعنی درست از دل شهر به ابراهیم‌آباد، جایی که بافت قدیمی و روستایی خوش آب و هوا چشمنوازی می‌کند، برسیم.  

  • ابراهیم‌خان، کدخدای باخدا 

زمین‌های زیر کشت روستای ابراهیم‌آباد در قطعه‌های مختلف در اختیار کشاورزان بومی و یا مهاجرانی قرار گرفته که از شهرهای مختلف به این نقطه آمده‌اند و زمین‌ها را خریداری یا اجاره کرده و زندگی‌شان‌ را می‌گذرانند. «شکرالله» مشغول چیدن سبزی تازه برای مشتری‌هایش است که کنارش می‌رویم. او تعریف می‌کند که مالک اصلی همه این زمین‌ها در روزگار قدیم، کدخدای روستا و فردی به نام «ابراهیم‌خان» بوده که این زمین‌ها را قطعه‌بندی کرد و در اختیار مردم قرار داد. مالکیت زمین‌های روستا در طول این سال‌ها چند دست چرخیده، یا به فرزندان‌ صاحبان اولیه رسیده و یا اینکه مالکان آن را به افراد غریبه فروخته‌اند. ملامحمود می‌گوید: «کدخدای این روستا، آدم باخدایی بود و اهالی روستا را مثل خانواده خود می‌دانست. اگر زمین زراعی را به کسی اجاره می‌داد توقعی نداشت. وقتی می‌دید که کشاورزان با دسترنج خودشان روزی برای خانواده‌شان می‌برند خوشحال بود و چشمداشتی به درآمد و محصولات کشاورزی آنان نداشت.»  این‌طورکه آقا شکرالله برای‌مان تعریف می‌کند گرچه کار کشاورزی سخت است و در ماه بین۶ تا ۷ میلیون تومان برایش می‌ماند، اما به رضای خدا و سفره‌ای که برای زن و ۶ بچه‌اش پهن شده راضی است.  

  • ای کاش ابراهیم‌آباد همیشه بماند 

روستای ابراهیم‌آباد از توابع محله یافت‌آباد است، محله‌ای که خودش بیش از۴۰۰ سال قدمت دارد و بافت مسکونی و شهری آن باعث شده که این روستا و همجواری آن با پایتخت بیشتر به چشم آید. اینکه به فاصله چند دقیقه از بافت مسکونی و آپارتمان‌های بلند به روستایی پر از زمین‌های کشاورزی و باغ‌ها می‌رسید بیشتر بر هیجان ماجرا می‌افزاید. برخی‌ها عقیده دارند که وجود بخش روستایی ابراهیم‌آباد، لطمه و صدمه زیادی به بافت شهری یافت‌آباد زده و باید هرچه زودتر تکلیفش از بابت نوع کاربری زمین‌ها روشن شود و عده‌ای دیگر این همسایگی را فرصتی برای شهرنشینان می‌دانند و بر این باورند که باید بافت روستایی به همین شکل حفظ شود تا شهروندان بتوانند از فضای سبز و آب و هوای مناسب و همچنین محصولات کشاورزی و... که با قیمت مناسب و ارزان به فروش می‌رسد استفاده کنند. آینده مشخص می‌کند آیا روستای ابراهیم‌آباد می‌تواند به همین شکل به حیات خود ادامه دهد و یا اینکه با توسعه شهر و شهرنشینی این روستای تاریخی نیز دستخوش تغییرات می‌شود و با تبدیل اراضی کشاورزی آن به آپارتمان‌های بلندمرتبه، این هویت روستایی و امتیاز شهرنشینان برای همیشه از دست می‌رود. از روستای ابراهیم‌آباد و مردمان ساده و باصفایش فاصله می‌گیریم و مسیری را که آمده بودیم بر می‌گردیم. وقتی بعد از دقایقی کوتاه در ترافیک و شلوغی بلوار الغدیر یافت‌آبادگیر می‌افتیم، دود خودروهای سبک و سنگین را نفس می‌کشیم و راه نیم‌ساعته را یک ساعت طی می‌کنیم تا به خانه برسیم یاد سکوت روستا می‌افتیم و آرامش و هوای لطیفش. دلتنگی عجیبی سراغ‌مان می‌آید، دلتنگی برای روستایی در همین نزدیکی، روستای ابراهیم‌آباد و آرزو می‌کنیم که همیشه بماند.  

  • کمی هم ازآداب و رسوم ابراهیم‌آبادی‌ها

 تعدادی مرغ و خروس در مرز بین زمین‌های کشاورزی در حال دانه‌چیدند که گله‌ای گوسفند همراه با جوانی چوبدار و سگ گله به طرف ما می‌آیند. «صادق گله‌دار» چوپان محله ابراهیم‌آباد می‌گوید: «خانواده ما جد اندر جد گله‌دار بودند و نام فامیلی ما هم به همین خاطر گله‌دار شد. گویا آن زمان از اداره ثبت احوال یک نفر آمده بود تا نام و فامیلی ساکنان روستا را ثبت کند. همان موقع «رستم‌خان» پدر جدم، در زمین مشغول چرای دام‌ها بوده و وقتی از او سؤال می‌کند که نامش چیست؟ می‌گوید: «رستم. می‌پرسد که فامیلی‌ات چیست؟ او فکر می‌کند که از شغلش سؤال می‌پرسد برای همین می‌گوید: «گله‌دار. و به همین راحتی فامیلی ما می‌شود گله‌دار.»   ملا محمود اناری که عمری را با مردمان روستا گذرانده، می‌گوید: «تا جایی که ذهنم یاری می‌کند و یادم می‌آید احترام به سادات و کوچک بزرگ‌تری همیشه بین ابراهیم‌آبادی‌ها وجود داشته است. یک رسمی هم بود اینکه کشاورزان و باغداران در زمان برداشت محصول مقداری از آن را برای تبرک و افزایش روزی و برکت به خانواده سادات هدیه می‌کردند. دید و بازدید عید نوروز هم از خانه بزرگ روستا، که معمولاً کدخدا بود، شروع می‌شد و بعد از آن اهالی به خانه بزرگان روستا مثل مرحوم «سید حسن علوی»، حاج «علی‌اکبر رزاق» و حاج «محمدعلی‌ زندیه» می‌رفتند و هیچ‌وقت صله‌رحم را فراموش نمی‌کردند.» 

  • قلعه و دروازه‌ای که دیگر نیست

روستای ابراهیم‌آباد به ۲ نیمه شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود. نیمی از آن در محدوده ناحیه۳ و نیمی دیگر در ناحیه۴ شهرداری منطقه ۱۸ قرار گرفته است. از لحاظ بافت روستایی و تنوع شغلی نیمه جنوبی دامنه و وسعت بیشتری دارد. در این روستا، کشاورزی و دامداری از عمده‌ترین مشاغل ساکنان است. از میدان شهید «مهتدی» تا جاده‌ای که به بوستان مادر و بزرگراه آزادگان می‌رسد آلاچیق‌هایی قرار داده شده که در آن انواع محصولات کشاورزی و صیفی به قیمت پایین‌تر از مغازه به مردم فروخته می‌شود. این مسئله باعث شده تا بسیاری از اهالی و ساکنان محله‌های اطراف، مثل شادآباد، ۱۷ شهریور، یافت‌آباد و... که لذت خرید از مزرعه را به هر چیز دیگری ترجیح دهند به اینجا بیایند تا هم محصول‌تر و تازه به خانه‌ می‌برند و هم خرید مناسب‌تری انجام می‌دهند.  
در بخشی از روستای ابراهیم‌آباد، باقیمانده دیوار کاهگلی ضخیمی دیده می‌شود که به گفته اهالی مربوط به ۱۰۰ سال قبل است. «ملا محمود اناری» از کشاورزان قدیمی روستا، که ۸۷ سال از خدا عمر گرفته، با مرور خاطرات کودکی می‌گوید: «در روزگاری دور تنها راه ورودی روستای ابراهیم‌آباد، یک دروازه بود. «مشهدی نادر» نگهبان، با غروب‌ آفتاب دروازه را می‌بست و چوب پشت آن را محکم می‌کرد تا اهالی محل با خیال راحت سرشان را روی بالش بگذارند. اگر شب و نصفه شبی کسی با اهل‌آبادی کار داشت، با کوبیدن کوبه در نگهبان را بیدار می‌کرد تا دروازه را برایش باز کند. آن زمان شاید فقط ۶۰ خانوار در این روستا زندگی می‌کردند که همه با هم رابطه سببی و نسبی داشتند.» 
الان در روستای ابراهیم‌آباد خبری از قلعه و دروازه نیست و در عوض اطراف آن با شهرک‌های مسکونی ارغوان وسروستان احاطه شده است.  
 

  • پنل خورشیدی را آقا جواد به روستا آورد

بعد از گشت‌وگذار کوتاه و لذت‌بخش در روستای ابراهیم‌آباد وارد حیاط باصفا و خانه کاهگلی آقا «مرادعلی» می‌شویم. خانه‌اش درست کنار جاده و مزرعه سبزی است و به همین دلیل موقعیت خوبی برای فروش انواع میوه و محصولات کشاورزی دارد. ۲ پسر بچه ۱۰‌ـ ۱۲ ساله مشغول پاک کردن سیب‌زمینی و پیازهای روی زمین هستند و برادر بزرگ‌تر، آقا «جواد» پشت ترازو ایستاده و با صبر و حوصله مشتری‌ها را راه می‌اندازد. ما هم از سر شلوغ آنها و وقت بیکاری‌ خودمان استفاده می‌کنیم و به اطراف سر و گوشی می‌چرخانیم تا ببینیم چه خبر است. درست پشت خانه کاهگلی که مساحت آن به ۱۲‌مترمربع هم نمی‌رسد، نیروگاه کوچک خورشیدی را می‌بینیم که روشنایی برق این خانه را تأمین می‌کند. متعجب می‌شویم. مگر می‌شود در دل یک بافت روستایی آن هم کنار خانه‌ای کوچک پنل خورشیدی وجود داشته باشد. حدس‌مان درست است. اشتباه نمی‌کنیم. اهالی این روستا که همه چیزش حال و هوای گذشته‌ها را دارد و سبک زندگی شهری کمتر به آنجا راه یافته، روشنایی خانه‌های‌شان را از این نماد تکنولوژی و پیشرفت تأمین می‌کنند.  
مرادعلی درباره این پنل خورشیدی که روی مبل زهوار در رفته‌ای قرار گرفته، می‌گوید: «خب در این بخش از روستا برقی وجود ندارد و ما و چند نفر دیگر که درکنار مزرعه کسب و کار و خانه داریم مجبوریم شب‌ها آنها را روشن نگه داریم. جواد که از همه ما باسوادتر است پیشنهاد داد که این وسیله را بخریم و اینجا را روشن کنیم.»
 در حیاط خانه آقا مرادعلی، حوضچه آب ۴ متری وجود دارد که آب آن صرف آبیاری زمین‌ها، شست‌وشوی گل و لای سبزی و بازی غاز و اردک‌ها می‌شود. در چهره آدم‌هایی که به ابراهیم‌آباد می‌آیند تا خرید روزانه‌شان را کنند نشاط و شادمانی را می‌توان حس کرد. این از مزیت‌های گشت‌وگذار در روستاست؛ روستایی که در بافت شهری خودنمایی می‌کند و به مردمان منطقه ۱۸ این فرصت را می‌دهد که به ابراهیم‌آباد بیایند و از فضای طبیعی و آب و هوای خوب آن بهره‌مند شوند بدون اینکه مجبور باشند فرسنگ‌ها راه را بپیمایند.