همشهری آنلاین - رابعه تیموری: تفاوت سنی پنجقلوها به یک ربع ساعت هم نمیرسد، ولی همه آنها نازنینزهرا را بهعنوان آبجی بزرگه قبول دارند و زمانی که مادر نیست آبجی نازنین مثل یک کدبانوی همه چیزتمام خانه را میچرخاند. «ریحانه مختاری» و همسرش «احمد یوسفی» ۸ سال برای دیدن این شیرینبازیهای کودکانه حسرت کشیدند و بزرگترین دعا و نذر و نیازشان این بود که زیر سقف سوت و کور خانه کوچکشان صدای دلنشین بچه بپیچد، اما حالا که خداوند ۵ فرزند سالم به آنها بخشیده، انتظار دارند در گذراندن هفتخوان بزرگ کردن پنجقلوها آنها تنها نمانند.
موقع تماشای تلویزیون هر چقدر بگومگوی بچهها برای انتخاب کانال بالا بگیرد، امیرعلی و امیرحسین از دیدن کارتون جنگی و بزن بزن کوتاه نمیآیند، فاطمه و زینب هم باید همه کانالها را زیر و رو کنند تا ببینند کدام کانال سریال خانواده دکتر ارنست یا کلبه عموپورنگ را پخش میکند. در این میان فقط نازنینزهرا میتواند غائله انتخاب کانال تلویزیون را بخواباند. همان چند دقیقه زودتر به دنیا آمدن، نازنینزهرا را حسابی بزرگ کرده و کمک حال مادر است. صبحها تا مادر دور تختخواب بچهها بپلکد و بیدارشان کند، نازنین زهرا سفره صبحانه را چیده و لقمههای زنگ تفریح قلهای خوابالو را توی کیفشان گذاشته است. اگر هم یکی از قلها دلشان بگیرد یا پدر و مادر غصهای داشته باشند آبجی بزرگه زودتر از همه میفهمد و آنقدر دورشان میچرخد تا حالشان بهتر شود. حواس نازنینزهرا بیشتر از همه به زینب است. زینب، دختر نازکدل و زودرنج خانواده یوسفی است و چشمهای معصومش خیلی زود خیس میشود، اما دوست دارد در آینده یک پلیس مخفی پر دل و جرئت شود.
پشت هم هستیم
فاطمه در سربه سر گذاشتن با برادرهایش کم نمیآورد، ولی از اینکه خدا او و ۴ خواهر و برادرش را با هم به دنیا آورده، خوشحال است و با لحن شیرین کودکانه میگوید: «خواهر و برادر داشتن خیلی خوبه. ما همیشه، پشت همیم و همدیگرو تنها نمیذاریم.» امیرحسین، کوچکترین قل است، ولی بابااحمد و ریحانه خانم توقع دارند امیرحسین هوای خواهرهایش را هم داشته باشد. امیرعلی قل بازیگوش پنجقلوهاست و اگر دخترها موقع خالهبازی برادرهایشان را به اتاق خود راه ندهند، نقشههای بکری میکشد که مجبور شوند با او و امیرحسین هم بازی کنند. امیرعلی ریاضی را فوت آب است و شب امتحان ریاضی مثل یک آقامعلم درست و حسابی اشکالات ریاضی خواهر و برادرهایش را رفع میکند.
بازنده خوشحال
امیرعلی دوست دارد آتشنشان شود و عاشق بازیهای پرهیجان است، ولی میداند پدر و مادر نمیتوانند برایش اسباببازیهای مهیج و گرانقیمت مثل پلی استیشن بخرند. امیرعلی با همه بازیگوشی، حواسش به جیب پدر و مادر هست و دلش نمیخواهد آنها برای شاد کردنش به زحمت بیفتند. بابااحمد صبح زود از خانه بیرون میزند و شب دیر وقت برمیگردد، ولی تا به خانه میرسد پنجقلوهای دوستداشتنی دور بابا را میگیرند و با شیرینزبانیهای خود خستگی را از تنش در میکنند. آخر شب هم همیشه وقت کشتی گرفتن بابااحمد و پسرهاست، ولی بابااحمد حتی وقتی امیرحسین و امیرعلی با یک فن جانانه فیتیلهپیچش میکنند، از باختن خود ناراحت نمیشود و از غش و ریسه رفتنهای شاد پسرهای برندهاش لذت میبرد. فرزندان خانواده یوسفی فقط ۹ سال دارند، اما پختهتر و بزرگتر از سنشان هستند و صبوری و ملاحظه را خوب یاد گرفتهاند.
حسرتهای کودکانه
آنها در کلاس چهارم درس میخوانند و نشستن پای کلاس آنلاین با تبلت مشترکی که صاحبکار بابا به آنها هدیه داده کار آسانی نیست، ولی سعی میکنند مادر متوجه نشود برای بهتر شنیدن صدای خانم معلم یا زودتر فرستادن تکالیفشان چه دردسرهایی دارند. حجم اینترنتی هم که مادر برای درس و مشقشان میخرد انگار حباب است و صرفهجویی بچهها برای پربرکت کردن آن ثمری ندارد. پنجقلوها هیچوقت گلایه نمیکنند که چرا مثل بقیه بچههای فامیل و همسایه اسباببازیهای رنگارنگ ندارند یا چرا همیشه باید مثل آدم بزرگها سرشان توی حساب و کتاب باشد و به اندازه جیب تنگ و ترش بابااحمد رخت و لباس و کتاب و دفتر بخرند، ولی ریحانه خانم همه این حرفهای ناگفتهای را که توی دل کوچک پنجقلوها هوار شده میداند و مانند همه مادرها آرزو دارد بچههای عاقلش بدون این غصههایریز و درشت بچگی کنند و شاد باشند.
وعدههای بیسرانجام
ریحانه خانم از بدقولیهای بعضی از مسئولان گلایه دارد و میگوید: «۱۶ فروردین سال ۱۳۹۱ که پنجقلوها به دنیا آمدند، بسیاری از مسئولان شهرری وعده دادند که از پنجقلوها حمایت میکنند و در تأمین هزینههای زندگی ما را تنها نمیگذارند، ولی در عمل اینطور نبود و به قول و وعدههای خود عمل نکردند. مثلاً پوشک و شیرخشک سهمیه پنجقلوها نصیب کسانی شد که کارت سهمیه دارند و شیرخشکی که به دست ما میرسید مارکهای متفرقه بود که بچهها نمیتوانستند استفاده کنند یا در شهریه سرویس مدرسه بچهها که هزینه بالایی است، تخفیفی به ما داده نشد. هیچوقت تخفیف استفاده از امکاناتی مثل شهر بازی شامل پنجقلوهای ما نشده و آنها از چنین تفریحاتی محروم هستند.»
قوانین بر زمین مانده
در سال ۱۳۹۲ وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، لایحه «حمایت از خانوادههای دارای چندقلو» را به مجلس ارائه داد تا با تصویب مجموعهای از سیاستهای تشویقی، برای افزایش نرخ باروری و بالا رفتن جمعیت قدم مؤثری برداشته شود. بر اساس این لایحه قرار بود مادران این کودکان از بستههای مراقبتهای بهداشتی، درمانی و تغذیهای بهرهمند شوند و والدین کارمند دولت از حق اولاد خاص استفاده کنند. همچنین قرار بود زنان دارای چندقلو از تسهیلات مالی بهرهمند شوند. همچنین در بخش مسکن تسهیلاتی به آنها داده شود تا دغدغه سرپناه نداشته باشند. بر اساس گزارشاتی که تاکنون منتشر شده، این لایحه گرهگشا در همان سال از وزارت رفاه به کمیسیون فرهنگی دولت فرستاده شده، اما در مرحله تصویب و اجرا عقیم مانده است. در مصوبات اخیر مجلس و دولت برای حمایت از چندقلوها به تصویب رسانده، قرار گرفتن خانواده دارای چندقلو در ۳ دهک پایین جامعه بهعنوان مهمترین شرط برخورداری از حمایتهای نهادهای مختلف قید شده که امکان از قلم افتادن تعداد زیادی از خانوادههای چندقلو را قوت میبخشد. خانواده یوسفی نمونهای از این خانوادههاست که با وجود نداشتن شرایط اقتصادی مناسب جزو دهکهای واجد شرایط قرار نگرفته است.
خانواده و صاحبکارم حامی من بودند
در طول ۹ سالی که از تولد بچهها میگذرد، خانواده ریحانه خانم و احمدآقا کمک حالشان بودهاند و زینب ۳ سال اول زندگیاش را در خانه عمو و فاطمه در کنار مادربزرگش گذرانده است. هنوز هم نزدیکان و اطرافیانشان هوایشان را دارند و آنها را تنها نمیگذارند. احمدآقا میگوید: «اگر کمکهای خانواده من و همسرم نبود، نمیدانم ما این ۹ سال را چطور میگذراندیم. من در یک شرکت تولید لولههای پلیاتیلن کار میکنم و حقوق معمولم به زحمت کفاف زندگی یک خانواده ۲ـ ۳ نفری را میدهد، اما از زمان تولد بچهها صاحبکارم واقعاً برادرانه پشتم ایستاده و با کمکهایش حمایتم کرده است. اگر صاحبکارم دستم را نمیگرفت خانوادهام هیچوقت از کابوس اجارهنشینی خلاص نمیشد.»ریحانه خانم با وجود مشغلههایریز و درشتی که در خانه دارد، جزو انجمن اولیا و مربیان مدرسه بچههاست و زمان زیادی را برای رسیدگی به تحصیل آنها صرف میکند تا آینده روشنی داشته باشند.