در جامعه سنتی جایگاه قهوه‌خانه‌ها مانند یک نهاد اجتماعی – فرهنگی بود که با فضایی سرشار از اخلاق جوانمردی ومنش پهلوانی، همپای اعتقادات مذهبی مردم فعالیت می‌کرد.

همشهری آنلاین - پریسا نوری:  آن زمان لوطی‌مسلکان و جوانمردان فقط برای گپ و گعده و نوشیدن چای و کشیدن قلیان به قهوه‌خانه‌ها نمی‌رفتند، بلکه همزمان با خوردن چای داغ و کشیدن قلیان، دست افتادگان را می‌گرفتند و در حد بضاعتشان مرهمی بر درد دیگران می‌گذاشتند. همه اینها را گفتیم تا برسیم به این خبر که یکی از قدیمی‌ترین قهوه‌خانه‌های محله تهرانپارس رویه اسلافش را پیش گرفته و با گره‌گشایی از مشکلات اهالی و حمایت از نیازمندان به پاتوق خیّران و نیکوکاران تبدیل شده است. به این بهانه سری به این قهوه‌خانه زدیم که حالا به نام «پایگاه جهادی بانو ام‌البنین» شناخته می‌شود تا از تغییر ماهیت و فعالیت این پیشه قدیمی آگاه شویم.

برای «ابوالفضل جباری» صاحب قهوه‌خانه وبانی گروه جهادی ام‌البنین همه چیز از خرید یک ویلچر شروع شد. او وقتی چشمش به ویلچر شکسته پیرمرد دستفروش افتاد که گوشه‌ پیاده‌رویی نزدیک فلکه چهارم تهرانپارس با چند لیف و کیسه حمام بساط کرده بود، تصمیم گرفت با اندوخته صندوق صدقه داخل قهوه‌خانه برایش یک ویلچر بخرد، اما پول صندوق کافی نبود. به همین دلیل یاعلی گفت و برای خرید ویلچر در قهوه‌خانه گلریزان برپا کرد. به چشم بر هم زدنی پول خرید ویلچر جور شد. این، تازه آغاز ماجرا بود.

«محمدرضا صادقی» شورایار و از معتمدان محله تهرانپارس که از آغاز شکل‌گیری و شروع فعالیت گروه جهادی پای کار بوده در این‌باره می‌گوید: «دورادور می‌دانستیم پیرمرد دستفروش اوضاع خوبی ندارد. به همین دلیل روزی که با آقای جباری برای تحویل ویلچر به خانه پیرمرد رفتیم یک سبد ارزاق هم تهیه کردیم و همراهمان بردیم. اما در آن خانه اوضاعی دیدیم که خواب شب را از ما گرفت.» صادقی از گوشی موبایلش عکس‌هایی از خانه‌ای که بیشتر شبیه مخروبه است، نشانمان می‌دهد و می‌گوید: «با خانه ۴۰‌مترمربعی در طبقه دوم یک ساختمان فرسوده مواجه شدیم که زن و مرد معلول با چند بچه در آن زندگی می‌کردند.

خانه شبیه بیغوله بود. گچ‌های دیوار فرو ریخته، لوله‌کشی و برق‌کشی، نامناسب و به جای در حمام و دستشویی پارچه‌ای کهنه آویزان بود، پنجره‌ها شیشه نداشت و خلاصه اوضاع خیلی خراب بود. به طبقه همکف و زیرزمین رفتیم که ۲ خانواده معلول با چند بچه قد و نیم قد در شرایط مشابه زندگی می‌کردند و دیدیم چاه فاضلاب پس زده و کف خانه خیس شده و بوی تعفن مشام را می‌آزرد و... وقتی برگشتیم آقای جباری که از دیدن حال و روز آن خانواده‌ها خیلی ناراحت شده بود گفت: «حاجی! بایدکاری برایشان کنیم. نامردی است همین جوری رهایشان کنیم.» 

بازسازی خانه و خرید لوازم 

کمک به پیرمرد معلول و خانواده‌اش برای مرد قهوه‌خانه‌دار و دوستانش آغاز راه بود؛ راهی که انتهایش عاقبت بخیری و دعای خیر داشت. صادقی در این‌باره می‌گوید: ‌»از فردای روزی که به خانه پیرمرد رفتیم شال و کلاه کردیم و برای جمع‌آوری کمک از مشتریان قهوه‌خانه، کاسبان و اقوام و آشنایان دست به کار شدیم. یک دفتر برداشتیم و همه مبالغ جمع‌آوری شده و هزینه‌ها را ‌نوشتیم. کم‌کم پول تعمیر و بازسازی خانه جور شد. گچ بر، کابینت‌ساز، کاشی و سرامیک کار، برقکار و نجار، لوله‌کش و مقنی آوردیم و هر سه طبقه خانه اساسی تعمیر شد.

حالا نوبت خرید لوازم خانه بود.» جباری که عکس مرحوم «رجبعلی خیاط» و «حاج مرشد چلویی» را به در و دیوار قهوه‌خانه‌اش آویخته معتقد است که در کسب و کار و اخلاق و مردمداری بایدمنش این استادان را پیشه کرد. صادقی می‌گوید: «به چند نفر از دوستانم که دستی در بازار لوازم خانگی داشتند زنگ زدم و ماجرا را شرح دادم. خیلی زود گاز، لباسشویی، یخچال، تلویزیون، فرش، پتو و حتی لوستر جور شد.» مکثی می‌کند و ادامه می‌دهد: «روزی که برای نصب پرده‌ها و موکت خانه رفته بودیم خانه از این‌رو به آن رو شده بود. نمی‌دانید بچه‌ها چه ذوقی می‌کردند و چقدر حال دلشان خوب شده بود.

حتی یکی از پسرها که معلول بود به سهم خودش کمک می‌کرد تا کار زودتر تمام شود. وقتی خداحافظی می‌کردیم پیرمرد معلول که بغض کرده بود، گفت: پسرم! برای جبران چه کنم؟ رویش را بوسیدم و گفتم: پدرجان! فقط برایمان دعا کن.»

شکل‌گیری گروه جهادی

بازسازی خانه پیرمرد معلول آغاز شکل‌گیری و فعالیت گروه خیریه‌ای به نام ام‌البنین شد. گروهی ۱۵۰ نفره که پاتوقشان قهوه‌خانه است و فعالیت‌های بسیاری از جمله بازسازی منزل نیازمندان، تهیه، بسته‌بندی و توزیع ارزاق، پوشاک، دارو، خرید گوشی هوشمند برای دانش‌آموزان و... را در کارنامه یک ساله‌اش دارد. صادقی که از بانیان خیریه و شورایاران محله است در این‌باره می‌گوید: «برخلاف باور عموم، خیلی از جوان‌هایی که به قهوه‌خانه می‌آیند جوانمرد و لوطی مسلک هستند و وقتی پای کار خیر وسط باشد کم نمی‌گذارند. بعد از اینکه برای تعمیر خانه پیرمرد در قهوه‌خانه گلریزان گرفتیم خیلی از مشتریان با پرداخت ماهانه پای ثابت کار خیر شدند.

چون تعدادشان زیاد بود دفتری درست کردیم و اسامی و مبالغی را که کمک می‌کردند در آن نوشتیم و کم‌کم یک گروه خیریه شکل گرفت. از طرفی چون اسم و آوازه این قهوه‌خانه و فعالیت‌های خیرخواهانه‌اش در محله پیچیده، نیازمندان بسیاری به اینجا مراجعه می‌کنند. ما هم یک گروه ارزیابی تشکیل داده‌ایم که نامحسوس و با حفظ کرامت انسانی و عزت نفس افراد درباره مراجعان تحقیق می‌کنند تا اگر نیازمند واقعی باشند با کمک کسبه، خیّران و مشتریان قهوه‌خانه هرکاری از دستمان برآید انجام ‌دهیم.» 
 

اینجا پاتوق جوانان باغیرت است 

«حیدری» یکی از کاسبان تهرانپارس است که مغازه‌اش در نزدیکی قهوه‌خانه قرار دارد. او با ابراز خشنودی از همسایگی با قهوه‌خانه که پایگاه جهادی شده است، می‌گوید: «برخلاف برخی قهوه‌خانه‌ها که پاتوق اراذل می‌شوند و فعالیتشان برای سایر کاسبان همسایه دردسرساز است، در این قهوه‌خانه جوانان خوب، باغیرت و سر به راه رفت‌وآمد می‌کنند و اینجا پاتوقی برای انجام کار خیر شده است. خدا خیرشان بدهد. همین چند روز پیش سبدهای ارزاق را که شامل گوشت و حبوبات و برنج و روغن بود بسته‌بندی می‌کردند تا به دست نیازمندان برسانند.»