چه آنگاه که موسیقی قرون وسطی را با موسیقی ردیف دستگاهی ایران تلفیق میکند، چه آن وقت که در همراهی با موزیسینهای ایرانی و فرانسوی اثری بدیع خلق میکند و چه زمانی که در قطعه اردشیر بابکان به اجرای موسیقی میپردازد.
حالا او موسیقی فیلم « کنعان» را روی پرده دارد؛ موسیقیای که میتوان صرفنظر از تصاویر شنید و خوب هم شنید. در همین زمینه با او گفتوگو کردهایم.
قبل از هر چیز، یعنی پیش از بررسی کیفی موسیقی فیلم «کنعان»، گمان میکنید که چه اتفاقی رخ داده است که برای اولین بار موسیقی یک فیلم تا این اندازه مورد توجه قرار میگیرد و نقدهای مثبت و منفی بسیاری بر آن نوشته میشود.
این مسئله برای خود من هم جالب است. از زمانی که این فیلم در جشنواره نمایش داده شد تاکنون من هم با بازتابهای بسیاری روبهرو بودم. مثلا بسیاری بر این اعتقاد بودند که موسیقی این فیلم، زیاد بوده است در حالی که من معتقدم 20 دقیقه موسیقی برای فیلم 90 دقیقهای با بار دراماتیکی به هیچ عنوان زیاد نیست.
- حجم موسیقی چطور؟ بهنظرتان زیاد نیست ؟
اصلا. هر چند که از ارکستر زهی در موسیقی فیلم استفاده شده است، اما ما بهشدت مواظب بودیم تا این اتفاق رخ ندهد، بهخصوص اینکه من در هر اثری که میسازم – موسیقی فیلم بلند، کوتاه یا اثری مستقل – تلاش میکنم تا سبکهای مختلف را تجربه کنم. ضمن آنکه حجم موسیقی در فیلمهای غربی بسیار حجیمتر از فیلمهای ایرانی است.
اولین چیزی که در موسیقی کنعان مورد توجه قرار میگیرد، این است که موسیقی 2بخش دارد که کنار هم قرار گرفتن 2ساز رباب و پیانو در کنار هم نشانهای از آن است، ضمن آنکه آنسامبل زهی هم وجود دارد.
پیانو و رباب میتوانند بهتنهایی پرسوناژهای فیلم را نشان دهند. تمام شخصیتهای این فیلم به نوعی تنهاهستند و این فضا کاملا در فیلم حاکم است. ارکستر زهی هم نشاندهنده تاثیر شهر بر آدمهاست و اینکه چطور مدرنیته و شهرنشینی باعث میشود آدمها از خودشان فاصله پیدا کنند. در این میان اتفاق جالبی که افتاد این بود که اصلا در جاهایی نمیشود تشخیص داد که کدام پیانوست و کدام رباب، چون رباب تارهایی دارد که رزونانس ساز را بیشتر میکند و پیانو هم این خصوصیت را دارد. رباب موقع نواختن یک سری هارمونیهای دیگری را با رزونانسی که در کنار ساز دارد، ایجاد میکند و پیانو هم به همین شکل.
- اما مخاطب این نوع موسیقی که اتفاقا شنونده حرفهای موسیقی هم نیست، چقدر میتواند این تلفیق را درک کند؟
ببینید، اصولا کار یک آهنگساز تنها نوشتن یک قطعه موسیقی نیست، بلکه ایجاد کردن رنگ صوتی و ترکیب سازهای مختلف نیز وظیفه اوست و این جذابیتهای آهنگساز بودن است. من سعی دارم که ذهنیت صوتیام را در هر اثری به نتیجه برسانم. پیش از کنعان با نیما علیزاده تجربههای فراوانی داشتهام و انتخاب ساز رباب، انتخاب نواختن با نیما علیزاده هم هست. ساز رباب بهعنوان یک ساز ایرانی که در یک فیلم ایرانی میآید، برای اجرای موسیقی ایرانی استفاده شده است.
- بهنظر میرسد که شما در کنعان برای هر سکانس، یک قطعه خاص نوشتهاید. چرا ؟
موسیقی فیلم برای من ادامه داستانی است که در فیلم وجود دارد؛ در واقع ادامه دیالوگهاست؛ یعنی موسیقی خود یک گفتار است و تلاشم بر این است که تماشاگر با آن به یک ذهنیت خاص برسد؛ یعنی دوست دارم درون پرسوناژهای فیلم با موسیقی مطرح شود و با یک اتفاق موزیکال وجه دیگری از شخصیت پرسوناژها بیان شود. برای مثال اگر در صحنه تشییع مادر مرتضی از آنسامبل زهی بهره بردم به این خاطر نبوده که غم این لحظه را نشان دهم، میخواستم با این موسیقی تماشاگر به ذهنیت مینا یا پرسوناژ فروتن نزدیک شود.
- جریانی در موسیقی فیلم ایران وجود دارد که معتقد است موسیقیای با ارزش است که در طول فیلم شنیده نشود؛ یعنی سوار بر تصویر نباشد. چقدر به این مسئله معتقدید ؟
این کاملا اشتباه است، چون کارگردان ابزار با ارزشی به نام موسیقی دارد که میتواند در خدمت فیلمش باشد. اگر از ابتدا تعیین کند که موسیقی مشاهده نشود، نه فیلم به نتیجه لازم میرسد و نه آهنگساز میتواند کار خلاقهای انجام دهد، در حالی که میتوان همکاری بیشتر و مفید تری انجام داد، ضمن آنکه هر کس در فیلم با تخصص خودش کار میکند. من نمیتوانم درباره کارگردانی یا نورپردازی اظهارنظر کنم و عکس این قضیه هم وجود دارد، پس باید یک همکاری و اعتماد متقابل صورتگیرد. من نظر عام را از نظر موسیقایی نمیپذیرم. یک آهنگساز سالها تلاش کرده و تجربه بهدست آورده است. موسیقی کار تخصصیای است و هیچ کس نمیتواند به جای یک نوازنده قضاوت کند. فقط این اتفاق میتواند از نظر حسی رخ دهد. من فکر میکنم این بیاحترامی است و متأسفانه این اتفاق میافتد که قضاوت بدون زمان گذاشتن رخ دهد.
- موسیقی فیلم کنعان، گاهی ذهن را به موسیقی فیلمهایی غربی معطوف نمیکند؟
به هیچ وجه. فکر میکنم چون موسیقی کنعان متفاوت از موسیقی فیلمهایی که در ایران شنیده میشود، است، این ذهنیت را بهوجود میآورد. البته موسیقی من مبتنی بر فرهنگ موسیقی غربی است و گوشهای اینجا چندان با این مسئله آشنایی ندارد.
- صرفنظر از هر چیز، آشنانبودن کارگردانان ایرانی با موسیقی چه مشکلاتی را برای آهنگسازان بهوجود آورده است؟
در دنیا هم کارگردانان بزرگ چیزی از موسیقی نمیدانند، بهخصوص آنکه در دنیای امروز همه چیز حالت تخصصی بهخود گرفته است. بنابراین کارگردان باید آهنگساز خود را براساس شناخت انتخاب کند. در ایران رسم است در اولین جلسهای که کارگردان با آهنگساز میگذارد، میگوید: «ما یک موسیقی ماندگار مثل تایتانیک و یا موسیقی فیلمهای جان ویلیامز میخواهیم.» در حالی که مگر سطح فیلمهای ایرانی با چنین فیلمهای بزرگی قابل قیاس است؟ یا امکانات و ابزاری که در دست ماست، وجود دارد؟ این برداشت از ابتدا اشتباه است. از طرفی باید اعتماد متقابل بین عوامل فیلم وجود داشته باشد. همانطور که من نمیتوانم در کار کارگردان دخالت کرده و دراینباره اظهار نظری کنم، در مورد کارگردان هم همین طور است.
- و وقت محدودی که در اختیار آهنگساز قرار دارد نیز مزید بر تمام مشکلات است.
این مشکل بزرگی است که بسیاری از آهنگسازان فیلم در ایران با آن مواجه هستند. همیشه ساخت موسیقی فیلم آخرین چیزی است که کارگردانان به آن توجه میکنند، در حالی که هر چیز زمان خاص خود را دارد. بهعلت آنکه فیلم «کنعان» باید به جشنواره فیلم میرسید، ما فرصت بسیار اندکی داشتیم و مجبور شدیم از قطعههایی تکراری برای سکانسها استفاده کنیم که این به هیچ عنوان برای من مطلوب نبود.
- ببینید، فرهنگ موسیقی شما چیزی است ملهم از فرهنگ موسیقی غرب و شرق – نه صرفا موسیقی ایرانی، مثلا موسیقی هندی حتی – این مسئله در آثار شما چگونه تبلور پیدا میکند؟
در قرون وسطی موسیقی شرق و غرب بسیار به یکدیگر نزدیک بودند، اما از زمانی که نوشتن موسیقی علمیتر شده و چاپ بهوجود آمد، این 2 موسیقی کاملا جدا شده و بعدی دیگر پیدا کردند؛ یعنی موسیقی غربی عمودی شد و موسیقی شرقی افقی ماند. البته افقی ماندن موسیقی به معنای ایستا بودن نیست، چرا که رشد آن در جای دیگری اتفاق افتاده است.
به همین خاطر است که فراگیری فرهنگ شرق برای غربیان چیز جدید و زیبایی است و بخشی از فرهنگ موسیقی غرب که در این سالها از بین رفته است، هماکنون در موسیقی مشرق زمین وجود دارد؛ یعنی موسیقی قرون وسطی یک موسیقی دستگاهی و مدال بوده و نقطههای مشترک با موسیقی ایران دارد. ما در گروه نور تجربیاتی را با موسیقی قرون وسطی و ایران انجام دادیم و 2 سنت را در قالب خودشان تلفیق کردیم، بدون اینکه هیچ کدامشان ادای دیگری را در بیاورند. آنها تنها با هم به لهجه خودشان دیالوگ دارند. از طرفی برای من اهمیت فراوانی دارد که به ریشههای موسیقی بازگردم و سنت موسیقی اروپایی و ایرانی را در کنار یکدیگر قرار دهم.