وجه مشترک این فیلمها از نظر موسیقی این است که هر سه توسط آهنگسازانی ساخته شدهاند که پیش از این آثار بسیاری از آنها شنیدهایم و وجه تفاوت آنها با یکدیگر موضوع فیلمهاست که هرکدام در ژانری متفاوت ساخته شدهاند.
انتهای خیابان هشتم؛ موسیقی به مثابه شخصیت
فیلم انتهای خیابان هشتم ساخته علیرضا امینی است که موسیقی آن را علیرضا کهن دیری ساخته است. کسی که از او موسیقی فیلمهای «برج مینو»،«شب روباه» و... را شنیدهایم. میتوان گفت موسیقی فیلم انتهای خیابان هشتم فقط دو بخش دارد: بخش عنوانبندی یا همان تیتراژ و بخشی کوتاه مربوط به تنهایی یکی از شخصیتهای فیلم. موسیقی تیتراژ بهطور کلی فضای فیلم را مشخص میکند؛ یعنی اگر از پیش موضوع فیلم را ندانیم، با شنیدن موسیقی تیتراژ و فضای تاریکی که در ذهن ایجاد میشود میتوان حدس زد که با فیلمی دلهرهآور طرفیم. اگر چه فیلمساز در نهایت این دلهره را در مخاطب ایجاد نمیکند اما موسیقی تیتراژ به کمک فیلم آمده است. استفاده مؤثر از سازهای کوبهای به اندازه کافی تنشی در مخاطب برمیانگیزد که برای کل فیلم کافی بهنظر میرسد. شاید به همین دلیل است که تا نیمه فیلم در هیچ صحنهای موسیقی شنیده نمیشود. تا اینکه در بخش مربوط به شک و تردید نیلوفر که ترانه علیدوستی نقش آن را بازی میکند، تکنوازی گیتار به گوش میرسد.
در اغلب فیلمها وقتی به تنهایی میرسیم معمولا موسیقی سنتی میشنویم اما از آنجا که داستان فیلم مربوط به شخصیتهایی امروزی است در صحنههایی- شک و تردید و تنهاییهای شخصیتهای فیلم انتهای خیابان هشتم - ساز گیتار به خوبی از عهده نقشش برآمده است. این تکنوازی در صحنه مربوط به کتک خوردن حامد بهداد و صحنههای مربوط به پریشانی صابر ابر نیز به گوش میرسد. به غیر از این چند بخش کوتاه از فیلم، موسیقی دیگری به گوش نمیرسد. در مجموع موسیقی اصلی این فیلم به تیتراژ ابتدایی و انتهایی مربوط میشود که یک موسیقیای شبیه به موسیقی مارش است که در آن از سازهای کلارینت، گیتار، پیانو و سازهای کوبهای استفاده شده و مجموعهای است از خشم، نگرانی و نفرت که با دلهره شروع میشود و در پایان به آرامش میرسد.
روزهای زندگی؛ متناسب با فیلم
فیلم روزهای زندگی ساخته پرویز شیخ طادی فیلمی جنگی است که محمدرضا علیقلی موسیقی آن را ساخته است. او که آهنگسازی فیلمها و سریالهای بسیار خوبی را در کارنامه خود دارد، برای فیلم روزهای زندگی اثری معمولی را نسبت به سایر آثار خود ارائه داده است. البته موسیقی فیلم روزهای زندگی، موسیقی خوبی است و برای فیلم نیز مناسب است اما نسبت به سایر آثار این آهنگساز یک اثر معمولی محسوب میشود. حتی در برخی قسمتها بهنظر میرسد که آهنگساز تلاش چندانی برای متفاوت بودن اثرش به خرج نداده و مخاطب آشنا با موسیقی علیقلی حتی اگر نام او را در تیتراژ نبیند، میتواند حدس بزند که موسیقی روزهای زندگی کار محمدرضا علیقلی است و از نظر سازبندی و ارکستراسیون به موسیقی فیلم خیلی دور خیلی نزدیک و سریال شوق پرواز شبیه است.
موسیقی تیتراژ این فیلم با صدای سنگین ویلنسل آغاز میشود و با صداهای کوبهای ادامه پیدا میکند، اگرچه در برخی قسمتها فلوت نیز نقش مؤثری دارد. در مجموع صدای سازهای کوبهای مناسب حال و هوای کلی فیلم و جنگ است. شروع فیلم پر از صداهای ناهنجار مربوط به جنگ است و تا صحنه شهادت یکی از مجروحان صدای هیچسازی شنیده نمیشود. در این صحنه موسیقی پرحجم با تمرکز بر سازهای زهی شنیده میشود و در یکی دیگر از صحنهها که باز هم مربوط به شهادت سه جوان است، همین موسیقی پرحجم شنیده میشود. فضای فیلم ایجاب میکند که سازهای کوبهای نقش پر رنگی در فیلم داشته باشد اما استفاده از این سازها در فیلم خیلی زیاد است. به غیر از موسیقی که در کل فیلم و متناسب با موضوع آن شنیده میشود در صحنه مربوط به اعلام پایان جنگ چهارمضراب ماهور اثر درویش خان از رادیو در جبهه شنیده میشود که بهترین انتخاب برای چنین صحنهای است. در مجموع موسیقی فیلم روزهای زندگی همچون سایر کارهای محمدرضا علیقلی بسیار خوب است اما بهشدت به فیلم وابسته است وبرخلاف سایر آثار این آهنگساز به تنهایی و بدون تماشای فیلم، شنیدنی نیست.
نارنجیپوش؛ ملودی ساده
فیلم نارنجیپوش آخرین ساخته داریوش مهرجویی است که با آهنگسازی کریستف رضاعی همراه است. این کارگردان در سایر آثار خود نیز نشان داده که موسیقی برای فیلمهایش اهمیت بسیاری دارد و قرار نیست که تنها برای همراهی با سکانسها یا پر کردن فاصلهها در فیلم از موسیقی استفاده شود. آهنگساز نیز موسیقی متنوعی را برای فیلم درنظر گرفته، از موسیقی «جاز» تا موسیقی تلفیقی و آوای سوپرانوی زیبایی که با توجه به موضوع ناخوشایند فیلم به آن کمک میکند فضای لطیفتری را برای مخاطب ایجاد کند. موسیقی نارنجی پوش را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد: موسیقی تیتراژ و کل فیلم، موسیقی کوتاه زورخانهای و موسیقی رپ که بدون ساز و توسط بازیگران اجرا میشود.
تیتراژ فیلم نارنجی پوش نیز با صدای دریا شروع میشود و با سازهای پیانو و کنترباس بسیار زیبایی پیش میرود. تیتراژ و کل موسیقی فیلم براساس ملودی از فریبرز لاچینی ساخته شده که لاچینی آن را در سال1355 ساخته است. این ملودی بهگونهای دیگر در سراسر فیلم تکرار میشود. ملودیای که در کل فیلم شنیده میشود نیز یک ملودی ساده است که با سادگی زندگی رفتگران همخوانی دارد. موسیقی تیتراژ پایانی نیز از نیمه موسیقی تیتراژ ابتدایی شروع میشود. موسیقی مربوط به سکانسهای میانی فیلم دو نوازی گیتار جاز است و در برخی قسمتها سه تار نیز به آن اضافه میشود. این ملودی در چند سکانس فیلم تکرار میشود. در بخشهای میانی فیلم که داستان تحرک بیشتری دارد، آهنگساز نیز ملودی پر تحرکی را برای فیلم رقم زده که باعث شده این ملودی به خوبی روی فیلم بنشیند. در قسمت کوتاهی از فیلم که قرار است بازیگر اصلی از چند ورزشکار عکس بگیرد، موسیقی زورخانهای شنیده میشود. ممکن است در نگاه اول این موسیقی اهمیت چندانی نداشته باشد اما این نکته که آهنگساز و کارگردان به تفاوت این سکانس با سایر سکانسها توجه نشان دادهاند، اهمیت دارد.