همشهری آنلاین - پریسا نوری: از اینکه او را به عنوان کمدین میشناسند، خوشحال است و میگوید: «مردم وقتی من را در خیابان میبینند، ناخودآگاه میخندند و همین برایم کافی است.» این بازیگر پیشکسوت که این روزها و در ۷۴ سالگی سرگرم بازی در چند سریال شبکه نمایش خانگی از جمله «جیران» و «ساخت ایران» است، علیرغم مشغله زیاد با روی باز دعوتمان را میپذیرد و برای گپ صمیمی به دفتر روزنامه همشهری میآید. با او درباره اجرای متفاوت و جذابش در برنامه جوکر؛ سریال جیران، علت کمکاریاش در تلویزیون و ...حرف زدیم. نیکخواه درست مثل نقشهایش با همان روحیه طناز و چهره جدی به سوالاتمان پاسخ میدهد.
مخاطبان شما را به عنوان بازیگر طنز میشناسند، اما با اجرای موسیقی رپ در برنامه جوکر همه را غافلگیر کردید. از آن اجرا بگویید. ایده خودتان بود؟
نویسندگان و عوامل برنامه جوکر آیتمها را پیشنهاد میدهند و بازیگران میتوانند بپذیرند یا رد کنند. به من هم پیشنهاد شد رپ بخوانم. راستش خودم هم غافلگیر شدم، چون نه صدایی داشتم و نه چندان موسیقی رپ گوش داده بودم. اما تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم. گروه نویسندگان یک شعر خوب نوشتند که خوشم آمد خودم هم چیزهایی که در ذهن داشتم مثل «ژاله و ژوله»، «هله و هوله» و ...را به آن اضافه و اجرا کردم. همینجا بگویم که دخترم هم کمک کرد که بتوانم در قالب خواننده رپ ظاهر شوم. خوشبختانه این اجرا با استقبال مردم مواجه شد، بعد از آن هم یکی دو پیشنهاد برای بازی در نقش خواننده داشتم.
میگویند چون برنامه جوکر بداهه است، حذفیات بسیاری دارد حتی در سکانسهایی که خود شما اجرا داشتید.
هر برنامهای بنا به سلیقه و نظر عوامل سازنده، یا شرایط فرهنگی جامعه حذفیاتی دارد، در جوکر هم من یک سری حرکات موزون برای تقویت عضلات دست و پا و گردن انجام دادم. ولی از شوخی گذشته، من فکر میکنم در جوکر نسبت به سایر کارها دست بچهها بازتر بود و یک بخشهایی را اجازه پخش دادند که برای بالا بردن نشاط جامعه خیلی خوب بود. من معتقدم چهارچوبها را میشود بازتر کرد. حتی میتوان از خانمها هم برای شرکت در این برنامه دعوت کرد. این پیشنهاد را با آقای علیخانی مطرح کردهایم که امیدوارم عملی شود.
رئالیتی شو «جوکر» با وجود اقبال عمومی، منتقدانی هم داشت که معتقد بودند این برنامه سطحی است. نظر شما چیست؟
ضمن احترام به نظر مخاطبان، جوکر یک برنامه اقتباسی بود که برای اولین بار در کشور ما اجرا شد و طبیعی است که در کنار نقاط قوت، ضعفهایی هم داشته باشد. ولی فارغ از این موضوع، باید برنامههایی ساخته شود که مردم ساعتی مشکلات زندگی را فراموش کنند و بخندند. این نیاز به شدت در جامعه احساس میشود. این حرف من نیست، حرف کارشناسان خانواده و روانشناسان است که خندیدن باعث کاهش تنش در خانواده و در نتیجه کاهش آمار طلاق میشود. خب چه برنامهای از این بهتر و سازندهتر که به محکم شدن کانون خانواده کمک میکند. خوشبختانه جوکر با وجود تیم قوی، خلاق و پای کاری که طرح را اجرا کردند، کمک کرد تا حدودی این موضوع جبران شود و این کار خیلی بزرگ و ارزشمندی است.
بازخوردی از این برنامه در جامعه گرفتهاید؟
شاید باورتان نشود وقتی مردم ما را در خیابان میبینند از ته دل دعا میکنند و میگویند: «خدا پدر و مادرتان را بیامرزد که باعث شدید ما یک ساعت غم و غصه را فراموش کنیم و بخندیم...»
از بازی در سریال جیران بگویید.
فیلمبرداری جیران، بیش از یک سال پیش شروع شده و حدودا ۴ ماه دیگر ادامه دارد. پروژه طولانی شد چون شرایط کار سخت بود، از یک طرف بعضی از سکانسها را باید در شهرهای مختلف از جمله اصفهان، گلپایگان، قزوین و ... ضبط میگرفتیم و از طرفی شیوع ویروس کرونا بارها و بارها برنامه گروه را بهم ریخت. مثلا همه عوامل حاضر بودند که سکانسی را شروع به ضبط کنیم، یک دفعه جواب تست یک نفر مثبت میشد و کار عقب میافتاد. من هم اسفند ماه کرونا گرفتم و سکانسهای مربوط به «عزیزآغا» ۲ هفته به تعویق افتاد. در کل کار جیران را به خاطر کارگردان و تهیه کننده و بازیگرانی که یکی از یکی بهتر هستند خیلی دوست دارم. این را هم بگویم که معمولا رسم است که وقتی کار، کارگردان خوب دارد، سعی میکنند به بازیگران پول کمتری بدهند و میگویند: «آقا! فلانی کارگردانه ... اصلا نباید پول بگیرید.» (با خنده)
مردم با «عزیز آغا» در سریال جیران ارتباط گرفتهاند؟
بله مردم «عزیزآغا» را دوست دارند و گاهی پیام میدهند که دلشان برای «عزیز آغا» میسوزد. میگویند: «پیرمرد با جان و دل تلاش میکند که رضایت خانواده سلطنتی را به دست بیاورد آن وقت گاهی همه کاسهها و کوزهها را سر او میشکنند.»
اگر موافق باشید برگردیم به اوایل دهه هفتاد. شما در رشته علوم سیاسی درس خواندهاید، چه شد که سر از بازیگری درآوردید؟
از بچگی بازیگری را دوست داشتم و در دبیرستان هم گروه تئاترمان در بوشهر اول شد و آن سال ما را به اردوگاه رامسر بردند که جزو بهترین خاطرات نوجوانیام است. درسم که تمام شد به عنوان ارزیاب گمرک مشغول کار شدم و سال ۱۳۷۰ به خاطر علاقه به بازیگری خودم را بازخرید کردم. الان هم خیلی خوشحالم که دنبال بازیگری رفتم.
هیچ وقت از دانش سیاسی در بازیگری استفاده نکردید؟
در فیلم «آینه بغل» در نقش دکتر ظریف بازی کردم. (با خنده)
لیسانس کارگردانی تئاتر هم دارید؟
بله در دانشگاه با دخترم نیلوفر در یک کلاس بودیم و وقتی استادان میفهمیدند پدر و دختر هستیم، برایشان خیلی جالب بود. به خاطر اینکه اسممان در لیست پشت سر هم بود موقع امتحانات کنار هم مینشستیم ولی من حتی به برگهاش نگاه هم نمیکردم.(با خنده)
شما تجربه کار طنز و جدی را دارید. کدام سختتر است؟
کار طنز به مراتب سختتر است. به ویژه در ایران که خیلی سخت میتوان مردم را خنداند، در حالیکه در خارج از کشور مردم خیلی راحت به چیزهای پیش پا افتاده میخندند.
خیلی وقت است که در سریالهای تلویزیون ظاهر نشدید و در عوض حضور پررنگی در شبکه نمایش خانگی داشتهاید. شبکه خانگی را به تلویزیون ترجیح میدهید؟
تلویزیون را خیلی دوست دارم. اصلا تلویزیون خانه من است. ولی ضوابط زیاد تلویزیون، کار کردن را واقعا سخت کرده است. اما شبکه نمایش خانگی محدودیتهایش کمتر است. به نظرم تلویزیون هم باید کمی انعطاف نشان بدهد و با خواسته مخاطب بیشتر کنار بیاید.
چرا سالهاست دیگر سریالهایی مثل «بزنگاه» در تلویزیون تولید و پخش نمیشود؟
به خاطر ضوابط دست و پا گیر صدا و سیما. نمیدانید با «بزنگاه» چه کردند. هر صبح بیدار میشدیم روزنامهها نوشته بودند از امشب بزنگاه پخش نمیشود. به قدری فشار به کارگردان و سایر عوامل آوردند که عطاران گفت: «مهرم حلال و جانم آزاد!» و برای همیشه از تلویزیون خداحافظی کرد. در صورتی که مردم این سریالها را دوست دارند. همین الان که بزنگاه بازپخش میشود مردم به شدت استقبال میکنند و میگویند: «آقا دیشب بزنگاه را دیدیم و چقدر لذت بردیم. چرا دیگه از این کارها نمیسازید؟»
این روزها وضعیت غمانگیز آقای رویگری بازتاب وسیعی در جامعه داشته. نظرتان دراینباره چیست و چطور میشود مانع از تکرار چنین اتفاقاتی شد؟
درباره وضعیت آقای رویگری از صمیم قلب متاثر شدم. البته به بخش مسایل خانوادگی ایشان کاری ندارم چون نباید ما در این مورد قضاوت کنیم. من مادرم ۲ سال بیمار و در رختخواب افتاده بود ۳ تا پرستار و آشپز داشت، میدانم چقدر نگهداری از بیمار کار سختی است. قطعا همه مردم این امکانات را ندارند. پس نباید از همسر ایشان انتظار داشت که پای همه مشکلات اینچنینی بایستد. در کشورهای پیشرفته آدمها به سن خاصی که میرسند، دولت موظف است حداقل امکانات رفاهی را برایشان فراهم کند. همه میدانیم که رضا سکته کرده و مشکلات جسمی دارد. چند ماه پیش سر پروژهای با هم بودیم. این بنده خدا به خاطر بازی در چند سکانس با آن حالش آمده بود، در حالیکه با آن شرایط سخت باید در خانه استراحت میکرد. البته این موضوع فقط مشکل رضا نیست. خیلی از بازیگرها بسیار کم کار هستند شاید سالی یک کار به آنها پیشنهاد شود، دولت باید در پیری کمکشان کند که بتوانند یک زندگی آبرومند برای خود دست و پا کنند.
خاطره به یاد ماندنی
خاطرات بسیاری از برخورد مردم دارم که بیشترشان ابراز لطف و محبت آنهاست. اما یک خاطره را هیچ وقت فراموش نمیکنم. یادم است در برنامه نوروز۱۳۷۷ در نقش «آقای نوروزی» بازی میکردم که مردم خیلی دوستش داشتند. یک روز در خیابان خانمی از ماشین پیکان پیاده شد و جلویم را گرفت و گفت: «میشود خواهش کنم چند دقیقه وقتتان را به من بدهید؟» گفتم «بله بفرمایید.» گفت: «پسر من خیلی دوست دارد شما را ببیند...» بعد در ماشین را باز کرد دیدم یک پسر معلول روی صندلی عقب دراز کشیده... پسر وقتی مرا دید دستانش را به طرفم دراز کرد و با بیان الکن گفت: «حرف...حرف نوروزیه...» من که این صحنه را دیدم طاقت نیاوردم و بغلش کردم و بوسیدم و گفتم «نه حرف حرف شماست...» وقتی به خودم آمدم، دیدم سهتایی داریم گریه میکنیم.»
یک خاطره بامزه هم تعریف میکنم که حال و هوایتان عوض شود؛ «یک روز آقایی در خیابان ما را دید و خیلی ابراز علاقه کرد و خواست عکس بیندازیم... گفتیم «گوشیات را بده عکس بگیریم.» گفت: «گوشی من دوربین ندارد با گوشی خودتان بگیرید.» (با خنده)
اگر شهردار شوم پارکینگ میسازم
آقای بازیگر از ۲۵ سال پیش در محله بهجتآباد و همسایگی بیمارستان طوس زندگی میکند. او معتقد است بزرگترین مشکل این محله کمبود جای پارک است. نیکخواه میگوید: «به دلیل نبود جای پارک، مراجعان بیمارستان طوس خودروهایشان را جلوی در منازل پارک میکنند و تازگیها مد شده که یک شماره تماس روی شیشه میگذارند و میروند دنبال کارشان و وقتی زنگ میزنی یک ساعت بعد میآیند. همه من را به صبوری میشناسند، ولی گاهی به خاطر این موضوع عصبی میشوم.»
این بازیگر در پاسخ به این سوال که اگر شهردار تهران شود، برای پایتخت چه برنامهای اجرا میکند، بدون معطلی میگوید: «قطعا در زمینهای بایر به جای اینکه مجوز ساخت برج و آپارتمان بدهم، پارکینگ محلی میسازم.»