در میان کوچه‌پس‌کوچه‌های محله شهرآرا، لابه‌لای درختان قدعلم کرده چنار، غم بر دل ساکنان خانه‌ای با دیوارهای سیمانی سایه انداخته است. خانه‌ای که قدمتش به دهه ۶۰ می‌رسد و شاید کمتر کسی تا همین چند روز پیش می‌دانست و باور می‌کرد که یکی از ساکنانش یار دیرین امام خمینی (ره) باشد.

همشهری آنلاین - مریم باقرپور: ساکنان این خانه قدیمی محله شهرآرا خانواده «دعایی» هستند که تا همین چند روز پیش سایه «سید محمود دعایی» پدر بر سرشان بود. مردی که در خانه‌ای ساده می‌زیست، اما سال‌ها نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی به عهده داشت و مدیر روزنامه اطلاعات و در میان همسایگان قدیمی به چهره‌ای آرام و مردمی سرشناس بود. حالا ساکنانش و اهالی محله با یاد و خاطرات او در اینجا روزگاری سپری خواهند کرد.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید.

ورودی منزل مرحوم دعایی در محله شهرآرا که این روزها سیاه‌پوش است

رسم همسایگی

ساختمان‌های نوساز ۴ تا ۶ طبقه‌ با نمای سنگ و خانه‌های سیمانی حداقل ۲ طبقه‌ای، بافت مسکونی خیابان قائم محله شهرآرا منطقه ۲ را تشکیل می‌دهد اما حال و هوای یکی از خانه‌های سیمانی‌اش با بقیه فرق دارد. در ورودی این خانه‌ قدیمی پارچه نوشته‌های عرض تسلیت نصب شده و افراد زیادی به آنجا رفت و آمد دارند. روی یکی از بنرها عکس «سید محمود دعایی» دیده می‌شود. فردی که نه تنها در کشور، بلکه بین بسیاری از ساکنان محله چهره شناخته شده بود و هر کسی از جلوی در خانه‌اش می‌گذرد، یادی از او می‌کند.

«غلامعلی مصلحی» که خانه و حسینیه‌اش روبه‌روی منزل مرحوم دعایی قرار دارد، با دیدن بنر سیاه رنگ می‌گوید: «خدا بیامرزد. آقای دعایی مشغله زیادی داشت و تا دیروقت سرکار بود اما هر فرصتی که به او دست می‌داد، در برنامه‌های حسینیه شرکت می‌کرد. به‌ویژه دورانی که مرحوم دولابی در این مکان سخنرانی داشت.»

مسئول بدون محافظ

مصلحی شب‌های دوشنبه در حسینیه‌اش برنامه دارد و مرحوم دعایی در زمان حیات و فراغتش بارها در این مجالس شرکت کرده است. او می‌گوید: «مرحوم دعایی آدم خاکی و بی‌تکلف بود. یادم هست زمانی که ساکن محله شدند، ما هم تازه به این محله آمده بودیم و مسئولیت‌های بسیاری داشت اما هیچ‌وقت ندیدم که محافظ داشته باشد. بارها به او در همان دهه ۶۰ گفتم؛ حاج آقا چرا بی‌احتیاطی می‌کنید و او جواب می‌داد: ما باید بین مردم جامعه باشیم، نه اینکه خودمان را از آنها جدا کنیم و حتی به مجالس ما بدون محافظ می‌آمد.»

کیکی که توسط خانواده دعایی برای نیمه شعبان سال ۱۳۹۳ تهیه شده بود

نیمه شعبان مردمی

سادگی در خانه مرحوم دعایی موج می‌زند و از مبلمان لاکچری و وسایل لوکس خبری نیست. در گوشه‌ای از هال منزل، کتابخانه‌ای قرار داده شده و در بالای یکی از کمدها هم، قاب عکس بزرگی روی تخته شاسی به چشم می‌آید که جمعیت زیادی در آن تصویر هستند. این عکس مربوط به ۲۴ خرداد ماه سال ۱۳۹۳ است که مصادف با نیمه شعبان بوده و «احمد مسجدجامعی» به همراه خبرنگاران و مدیران شهری در جریان برنامه تهرانگردی به خانه مرحوم دعایی رفته‌اند.

مرحوم دعایی و خانواده‌اش برای آن روز ۲ کیک بزرگ تدارک دیده بودند و از مهمانان و حتی همسایه‌ها پذیرایی کردند. آن نیمه شعبان برای بسیاری از حاضران ماندگار شد و به طوریکه «مسجدجامعی»، در دل نوشته‌ای به مناسبت درگذشت سیدمحمود دعایی نوشته است: «منزل مسکونی او در شهرآرا بود، نه در برج‌ها و ویلاهای آن‌چنانی. یک نیمه شعبان، با گروه تهرانگردی به خانه ایشان رفتیم، آن‌چنان ساده و صمیمی برخورد کرد که خاطره‌ای ماندگار در ذهن حاضران به جا گذاشت. از اتفاق، گروهی از همسایگان و اهل محل که از آمدوشد ما باخبر شدند نیز به دیدارش آمدند و حدود سی‌نفر در اتاق‌های خانه دوطبقه او تقسیم شدیم و صبحانه‌ای که به‌دست همسر، فرزندان، عروس‌ها و داماد او در منزل تهیه شده بود، خوردیم. آقای دعایی در پایان، جدی و صمیمانه از همه مهمانان خوانده و ناخوانده دعوت کرد که در هر نیمه شعبان در همین‌جا میزبان ما باشند.»

ارادت به محله

حالا عکس آن سال در بلندای خانه ماندگار شده است. «لیلا دعایی» دختر مرحوم دعایی درباره عکس می‌گوید: «قاب عکس را یکی از همان مهمانان برای پدر آماده کرد و مدت‌ها روی دیوار خانه بود. بعد هم جایش را بالای کمد داد.»

او درباره ماندگاری پدرش در محله شهرآرا صحبت‌های زیادی برای گفتن دارد و می‌افزاید: «اواخر دهه ۶۰ ساکن این محله شدیم.  پدر به این خانه ارادت خاص داشت. به گونه‌ای که حتی اجازه نمی‌داد به نمای داخلی‌اش هم دستی بزنیم. به‌عنوان مثال درمیانی اتاق‌های هال و پذیرایی را بعد از کلی جدال برداشتیم. یادم هست زنگ در خانه را بعد از کلی تعمیر، در یکی از روزها عوض کرده و تصویری کردیم. پدر آن شب که به خانه آمد، کلی با ما دعوا کرد. در نهایت مادرم گفت که آیفون خراب بود و نمی‌توانستیم برای هر ناشناسی در را باز کنیم تا در نهایت پدر آرام گرفت.»

همراهی با همسایگان

روی بخشی از دیوارخانه، عکس‌هایی از مرحوم دعایی در دوره‌های زمانی مختلف دیده می‌شود. بانوی جوان در فراق پدر اشک در چشمانش حلقه زده و ادامه می‌دهد: «پدر هر روز ساعت ۱۰ صبح از خانه بیرون می‌رفت و ۱۱ شب برمی‌گشت اما در همین فاصله به همسایه‌داری و ما توجه ویژه داشت. به همین دلیل همسایه‌ها هم او را می‌شناختند چون قدیمی محله بود. البته در سال‌های اخیر برخی از همسایگان از این محله رفته‌ و تعدادی هم مرحوم شده‌اند. اما هنوز هستند افرادی که سراغ پدر را بگیرند.»

هر فردی که برای عرض تسلیت وارد خانه می‌شود، خاطره‌ای از مرحوم دعایی به یاد دارد. دخترش می‌گوید: «بیشتر اوقات در خانه نمی‌ماند، البته مدتی فقط عصرها به روزنامه می‌رفت و با شیوع ویروس کرونا هم بیشتر پیگیر کارهای مردمی بود.»

میزبانی از مردم و مسیولان  پس از جشن نیمه شعبان ۱۳۹۳

خودمانی با شهروندان

خانه ساده مرحوم دعایی لحظه‌ای از حضور مردم خالی نمی‌شود اما خاطرات تنها شامل بستگان و همسایگان دیوار به دیوارش نیست. حتی افرادی که چند کوچه دورتر هم هستند از او خاطره‌ای در ذهن‌شان دارند. «امینی» مدیر یکی از املاکی‌ها که محل کسبش چند کوچه بالاتر از منزل مرحوم دعایی قرار دارد، درباره او می‌گوید: «بیشتر اوقات مرحوم دعایی را هنگام عبور از جلوی در مغازه می‌دیدم. بارها در فضای مجازی خوانده و از برخی شنیده بودم که او خانه ویلایی و آنچنانی دارد اما ما او را می‌دیدیم  که چطور ساده‌زیست بود. هر بار جلو مغازه می‌گذشت سلام می‌داد و می‌رفت. این‌طور نبود که با خودرو تا جلو در خانه‌اش بروند. گاهی هم به حسینیه مکتب‌الزهرا(س) می‌آمد. اگر هم یکی از اهالی فوت می‌کرد حتماً در مراسم عزاداری حضور داشت.»

این همسایه و کاسب محله، مرحوم دعایی را با سادگی‌اش می‌شناسد و می‌افزاید: «او یک فرد عادی بود. حتی یادم هست سال‌ها قبل وقتی فرزندانش کوچک بودند، خودش دوچرخه آنها را بر می‌داشت و به دوچرخه‌سازی چهارراه ملکوتی می‌برد. این‌طور نبود که خودش‌ کاری انجام ندهد.»

کار راه‌انداز محله

«علیرضا اتقیا» یکی دیگر از شهروندان و مدیر آژانس‌ خودرو در خیابان شهرآرا  است که او هم بارها با مرحوم دعایی ملاقات داشته، اتقیا با یادآوری آن روزها می‌گوید: «حضورش در محله ما باعث خیر و برکت بود و هر کاری می‌توانست برای مردم انجام می‌داد. مثلاً یکی از راننده‌های ما سال‌ها قبل کارمند روزنامه بود اما پس از سال‌ها دوندگی نتوانست از مزایای سختی کار و... بهره‌مند شود و همین موضوع خیلی ناراحتش کرده بود. در یکی از روزها وقتی موضوع را با آقای دعایی در میان گذاشتیم، با پیگیری‌اش مشکل آن بنده خدا حل شد و همه دعایش کردند.»

قاب عکسی در خانه مرحوم دعایی به یادگار مانده است

برچسب‌ها