همشهری آنلاین – سمیرا باباجانپور: زندگی حسن مرادی نقاش خودآموختهای که در ۷۹سالگی هنر نقاشی با خودکار را آغاز کرد و در مدت کوتاهی به یکی از استادان منحصربهفرد نقاشی بدل شده است، روایت جذابی است که همچون تابلوهای هزار رنگش پیچوتابهای زیادی داشته است. استاد حسن مرادی را قبل از اینکه یک نقاش چیرهدست بنامیم، باید یک شاطر نانوای زبردست معرفی کنیم. او ۷ ساله بود که وارد نانوایی شد و تا آخرین روزهای بازنشستگی شاطر نانوا باقی ماند.
خواندنی های بیشتر را اینجا دنبال کنید.
تناقض شغل و هنرش و اینکه چگونه کتاب زندگی در سالمندی برگ جدیدی برای او گشوده است، روایتی شنیدنی دارد. با این هنرمند توانا و خوشصحبت در حاشیه نمایشگاه نقاشیهایش در فرهنگسرای فردوس به گفتوگو نشستیم: «۷۹ساله بودم که همسرم را از دست دادم. بسیار احساس تنهایی میکردم. همان روزها دچار حادثه شدم و به دلیل شدت وخامت چند ماه بستری شدم. برای من که از ۷سالگی کار کرده بودم و بهعنوان شاطر نانوا از اول صبح کار روزانهام شروع میشد، بیکاری و یکجا نشستن خیلی سخت بود. در همان روزها بهصورت کاملاً اتفاقی خودکاری در دست گرفتم و شروع به نقاشی کردم. حاصل کار شد تابلویی از گل و برگ و درخت. هرکس آن تابلو دید، شگفتزده شد و من را تشویق کرد که به این کار ادامه دهم. من هم شروع کردم به نقاشی کردن. نیرویی من را وادار میکرد نقاشی بکشم. قلم از دستم نمیافتد. بیاندازه به تصاویری که به ذهنم میرسید، علاقهمند شده بودم.»
از چوپانی تا شاطری
حسن آقاپسر ۷ساله خانواده مرادی از همان روزهای کودکی برای جبران کموکاست زندگی، وارد بازار کار میشود. خودش آن روزها را از چوپانی در میان دشت و تپههایی به یاد میآورد که این روزها به خیابان فلسطین معروف است: «با خانوادهای آشنا شدم که فرزندی نداشتند و برای جبران این فقدان از ۳ گوسفند در خانه نگهداری میکردند. علاقهشان به این گوسفندان به حدی بود که برایشان اسم هما، هوشنگ و امیر هوشنگ را انتخاب کرده بودند. گوسفندان از همان روزهای اول به من خو گرفته بودند و حسابی بهقولمعروف دستی شدند. علاقه زیادی به درس خواندن داشتم، اما صاحبکارم معتقد بود اگر درس بخوانم حواسم پرت میشود و گوسفندان گم میشوند.
روزی زیر سایه درختی نشسته بودم که یکقلم پیدا کردم. تکه کاغذی داشتم و کلمات لاتینی را که روی کاغذ نوشته بود، رونویسی کردم. زنی با دخترش از کنارم رد شد. جلو آمد و پرسید: اینها را تو نوشتهای؟ ترسیدم مبادا حرف بدی نوشته باشم. من که سواد نداشتم؛ تنها رونویسی کرده بودم. گفتم: چیز بدی نوشتهام؟ زن متوجه حالم شد و بعد از پرس و جو از روزگارم، قول داد خواندن و نوشتن را یادم دهد. دفتر، قلم، پاککن و تراش برایم خرید و هرروز سرمشق میداد. حالوروزم خوب شده بود که یک روز صاحبکار دفترم را دید. متأسفانه از آن خانه اخراج شدم. یکراست رفتم نانوایی محل و به شاطر گفتم میخواهم اینجا کار کنم. او هم دلش برایم سوخت و اجازه داد تا آنجا مشغول شوم. هم درس خواندم و هم کار کردم. نه اینکه مدرسه بروم، بلکه از مشتریها و دوست و رفیق میپرسیدم تا اینکه سواد را آموختم. شاطر نانوا شدم و تا بازنشستگی شاطر ماندم.»
از گالریهای پایتخت تا خانههای لندن
پشتکار و تلاش خمیرمایه وجودی حسن آقاست. همان موهبتی که باعث شده تا در ۸۵سالگی همچنان جویای یادگیری باشد و از پا نایستد. او طی این سالها برگزاری چندین نمایشگاه انفرادی و گروهی را در کارنامه خود دارد. مخاطبان نمایشگاه با دیدن چهره صاحب اثر و سن و سالش متعجب میشوند. میگوید: «عادت دارم در طول زمان برگزاری نمایشگاه حضور داشته باشم. مخاطبانم وقتی متوجه میشوند نقاشیها اثر من است، متعجب میشوند. یک بار خانمی جلو آمد و پرسید: پدر جان این تابلوها کار شماست؟ جواب مثبت که شنید گفت: اینها شاهکار است، مبادا باقیمت کم بفروشی! باید به خارج از کشور بفرستیشان. این نقاشیها هنر اصیل ایرانی است. او یک تابلو خرید و رفت لندن. چند ماه بعد چند تابلو دیگر سفارش داد تا برایش بفرستم. بعد از او مشتریهایی از دانمارک و آلمان هم داشتم.»
نقاشیهای سراسر خلاق حسن مرادی که برگرفته از هنر ذاتی و استعداد اوست، بدون هیچ پیشزمینهای خلق میشوند. دو نکته مهم در نقاشیهای او وجود دارد که آثار او را منحصربهفرد میکند، حس رهایی که مرادی در ترسیم مناظر، اشیا، فیگورها و رنگآمیزی به کار گرفته است، آثار او را به مینیاتور یا صحیحتر نقاشی ایرانی نزدیک کرده است.
تابلوهایی که تنها یک بار کشیده می شود
نقاشیهای او از سرذوق خلقشدهاند، همچنان که خودش میگوید: «سوژه تابلوهایم کاملاً ذهنی است. برای همین شاید یک تصویر را نتوانم دوباره بکشم. هر تابلو تنها یکبار خلق میشود و بس.»
دستانی که سالها خمیر نان ورز داده، این روزها روی کاغذ سفید پیچوتاب میخورد و شکوه یک روح خستگی ناپذیر را به تصویر میکشد. نمایشگاه تابلوهای حسن مرادی را نباید از دست داد، چون او نماد مردی است که رخوت و سستی سالمندی را به سخره گرفته است.