همه ما با عروسک‌ها و بازی با آنها خاطره داریم. اصلاً بخش مهم و اصلی زندگی هر کودکی به‌ویژه دخترها با عروسک‌بازی می‌گذرد. آنها برای عروسک مادری می‌کنند. دوست‌ صمیمی‌شان می‌شود. گاهی جای خواهر یا برادر نداشته‌شان را می‌گیرد.

همشهری‌آنلاین - نصیبه سجادی: در همین بازی‌ها بالاخره روزی می‌رسد که عروسک سرش می‌شکند. موهایش کنده یا بی‌دست و پا می‌شود. این عروسک‌ها دیگر در دنیای کودکانه دوست‌داشتنی نیستند و دیر یا زود سر از سطل زباله درمی‌آورند. حالا در یک گوشه از پایتخت بانویی دست به کاری خلاقانه زده و این عروسک‌ها را تعمیر و به یک اسباب‌بای خواستنی و زیبا تبدیل می‌کند، یعنی اگر دست عروسک کنده شده به قول خودش آن را جراحی می‌کند. برایش پای مصنوعی می‌سازد، موهایش را مرتب و لباسی زیبا هم بر تنش می‌کند. ماجرا به اینها تمام نمی‌شود، او این عروسک‌ها را به کودکانی می‌دهد که شاید سال‌هاست فقط در رویای‌شان عروسک داشته و با آن بازی کرده‌اند.

«مریم احمدی» بانوی دوست‌داشتنی قصه عروسک‌های ماست. ۵۵ سال دارد. در شهرک شهید محلاتی زندگی می‌کند. ۴ سال است که تعمیر و بازسازی عروسک‌های خراب را آغاز کرده، آماری از تعداد عروسک‌هایی که درست کرده و آن را دست بچه‌های نیازمند داده نداره، ولی می‌گوید کودکان زیادی، هزار شاید هم ۲ هزار را دیده که عروسک به دست و شاد و خوشحال از خانه عروسک‌های او بیرون رفته‌اند.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

نذری یادگار از پیاده‌روی اربعین

خیریه‌ای در شهرک شهید محلاتی به نام خیریه «قدر علوی» است که از سال ۱۳۸۲ فعالیتش را ثبت و به افراد نیازمند در زمینه‌های مختلف کمک می‌کند. به دختران دم‌بخت جهیزیه می‌دهد، وام ازدواج برای جوانان می‌گیرد، بی‌مناسبت یا در ‌مناسبت‌ها به در خانه نیازمندان واقعی شهر می‌رود و در حد توان بسته‌های غذایی و سبد کالا در اختیارشان قرار می‌دهد و...

بانو احمدی که بچه‌ها او را «پرستار عروسک‌ها» صدا می‌زنند چند سالی است با همین خیریه آشنا شده و می‌گوید که داستان عروسک‌ها و تعمیر و اهدای آن را از اینجا آغاز کرده است.

او می‌گوید: «هنگام پیاده‌روی اربعین نذر کرده بودم، جامدادی‌های درست و آنها را پر از مدادرنگی کنم و هر سال به بچه‌ها هدیه دهم. بهترین راه این بود که از طریق سازمان یا نهادی مطمئن این کار را انجام دهم. همین بهانه آشنایی من با این خانه شد، که سال‌هاست ادامه دارد.»

او می‌افزاید: «خوشحالی بچه‌ها هنگام دریافت جامدادی‌های رنگ‌به‌رنگ، به‌خصوص وقتی که از خانواده‌هایی باشند که دست‌شان در تهیه مخارج زندگی تنگ باشد قابل وصف نیست و من دیدن این شادی را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم.»

خلق عروسک جدید با دست و پا شکسته‌ها

کیسه بزرگی پر از عروسک از هر شکل و مارکی گوشه اتاق جاخوش کرده، یکی دست ندارد، دیگری بی‌پاست. موی عروسک‌ها ژولیده و صورت‌های‌شان پر خط و خش است. همه اینها را احمدی باید به خانه ببرد و عروسک‌هایی تحویل دهد که بچه‌ها از دیدن‌شان به وجد آیند و برای بردنش به خانه سرودست بشکنند. پرستار عروسک‌های شهر می‌گوید: «خانواده‌های زیادی هستند که دوست دارند وسایل دست دوم یا اجناسی را که دیگر به کارشان نمی‌آید، به جایی تحویل دهند تا در اختیار نیازمندان واقعی قرار گیرد. خیریه قدر علوی این وسایل را جمع‌آوری می‌کند که بین آنها عروسک هم هست.»

احمدی ادامه می‌دهد: «وقتی تعداد این عروسک‌ها زیاد شد تصمیم گرفتیم آنها را بازسازی و تعمیر کنیم. خودم هم این پیشنهاد را به مسئول خیریه دادم و وقتی دیدند به این صورت می‌توان از دورریز وسایلی که در نگاه اول به درد چیزی نمی‌خورد جلوگیری ‌شود با این کار موافقت کردند و به این صورت از ۴ سال پیش تعمیر عروسک‌ها را شروع کردم.»

او می‌افزاید: «گاهی فقط سر عروسک را برایم می‌آورند یا فقط دست و پایش را. به هیچ چیز نه نمی‌گویم. همه را به خانه می‌برم. قراری هم که گذاشته‌ام این است که عروسک‌های زیبایی بسازم که هر بچه‌ایی با دیدن آن خوشحال شود، نه اینکه از سر اجبار آن را دستش بگیرد.»

مگر می‌شود فقط با یک سر یا ۲ پا عروسکی زیبا را دوباره احیا کرد؟ احمدی پاسخ می‌دهد: «این کار را انجام داده‌ام و می‌توانم بگویم گاهی عروسک‌هایی می‌سازم که در هیچ مغازه اسباب‌بازی‌فروشی نمی‌توان مثل آن را پیدا کرد. اول که عروسکی را به خانه می‌برم، فکر می‌کنم که برایش چه‌کار می‌شود کرد. بعد متناسب با سر یا پا یا دست عروسک، بدنی برایش می‌دوزم و داخل آن را با الیاف پر می‌کنم. بعد دست و پاهایش را هم چفت و بست می‌کنم. موهایش را هم با شامپو و نرم‌کننده شست‌وشو می‌کنم و شانه می‌زنم. با کش و گل‌سرهای دخترانه موها را می‌بندم و تزیین می‌کنم.»

عروسک‌ها و شادی‌های کودکانه

عروسک‌هایش بعد از بازسازی شناسنامه‌دار و صاحب اسم می‌شوند؛ «دختر شمالی»، «بلوند زیبا»، «شروشور» و اسامی بسیار دیگر. پشت زندگی همه‌شان هم داستانی نوشته است که آنها را برای نوه‌هایش که گاه به خانه‌اش می‌آیند، تعریف می‌کند تا سرگرم‌شان کند. دختر شمالی عروسکی است که در حادثه‌ای دستش را از دست داده و بعد که به کلینیک خانم پرستار آمده او دست زیبایی برایش درست کرده و در یک جراحی ظریف آن را بر تنش دوخته است. اکنون دختر شمالی یک دست دارد که انگار تا آخر عمر باید وبال گردنش باشد. بانو احمدی می‌خندد و می‌گوید: «بالاخره در بعضی از اعمال جراحی اتفاقات بد ناشی از خطای انسانی پیش می‌آید. من تلاشم را کردم و توانستم دست‌هایش را حفظ کنم، ولی این دست‌ها باید با چیزی به شانه‌اش وصل باشد.»

«شروشور» عروسکی بوده که صاحبش را خیلی اذیت می‌کرده، همیشه هم گم می‌شد. یک روز زیر کمد بود روز دیگر در خانه یک دوست. شروشور از صاحبش قهر و خانه را ترک می‌کند. بعد از ترک خانه حوادث تلخ و شیرین بسیاری برایش پیش می‌آید. شیرین‌ترینش هم این بوده است که بعد از اینکه خانم پرستار یک دست لباس زیبا برایش می‌بافد او را به دختر کوچکی در شهرری هدیه می‌دهد. احمدی می‌گوید: «وقتی عروسک را به زهرا، دختری از خانواده بدسرپرست دادیم نمی‌دانید چقدر ذوق می‌کرد و خوشحال بود. خوشحالی این کودک برایم کافی است. همین لبخندهای کودکانه بالاترین مزدی است که می‌گیرم و مرا به ادامه راه تشویق می‌کند.»

یک قدم‌بردار فرصت‌ها پیش می‌آید

پرستار عروسک‌های شهر ما از اول خبره این کار نبوده و به گفته خودش، سر یا پایی به او بدهند و او چنان مهارت داشته باشد که عروسکی زیبا تحویل دهد. احمدی می‌گوید: «همه چیز به تدریج پیش رفت. ابتدا فقط عروسک‌هایی را که ایراد جزئی داشتند می‌گرفتم و موهایش را مرتب و لباسی زیبا برایش تهیه می‌کردم. کم‌کم و در ادامه راه یاد گرفتم که چطور بدن یک عروسک را بدوزم. سر را به تنش وصل کنم. لباسش را تزئین کنم.»

البته احمدی خانواده خوبی هم دارد. همسری که به او در پیچ و مهره کردن گردن و سر و پای عروسک کمک می‌کند تازه ایده هم به او می‌دهد که اگر این کار را انجام دهی یا فلان لباس را بر تن عروسک بکنی زیباتر می‌شود. می‌پرسم که با این همه عروسک‌هایی که باید آماده کنید و تحویل دهید به کارهای خانه هم می‌رسید که می‌گوید: «اگر کار دلی باشد و از آن لذت ببری زمان برایت معنی ندارد. گاهی ۳ ساعت پای یک عروسک نشسته‌ام و اصلاً متوجه نشده‌ام که زمان چطور گذشت. این کار خستگی ندارد. از لحظه لحظه این وقت و ساعتی که می‌گذارم برای این کار حظ می‌برم. همیشه هم معتقدم وقتی کار خوبی را شروع کنی و انجام دهی مقدمات و لوازمش خودبه‌خود فراهم می‌شود.»

برچسب‌ها