همشهری آنلاین - سمیرا باباجانپور: وقتی اداره هنرهای دراماتیک تأسیس شد، اسماعیل شنگله جزو ۶-۵ نفر اولی بود که در آنجا استخدام شد. وقتی میخواهد خاطرات آن روزها را زنده کند به حقوق ۳۰۰ تومانیاش اشاره میکند که هر چه خرج میکرد پولش تمام نمیشد. سال ۱۳۳۸ زمانی که محمدعلی کشاورز گروه اسکویی را - که تازه به ایران آمده بود و تئاتر کار میکرد - رها کرد و وارد اداره هنرهای دراماتیک شد، دوستیهایشان شکل دیگری گرفت. بله، محمدعلی کشاورز و اسماعیل شنگله حیات و مماتشان اداره هنرهای دراماتیک بود و اجرای تئاتر. شاید همین عشق مشترک به کار تئاتر بود که بعد از حدود ۵۴ سال دوستیهایشان را حفظ کرد، حتی باوجود سمپاشیها و حسادتهای اطرافیان که دوستی آنها را نمیخواستند.
بعد از حدود ۵۴ سال دوستی، ۲ خبرنگار روبهروی آنها نشستند تا درباره دیدار دو هنرمند موفق تئاتر و سینما و تلویزیون باهم صحبت کنند. در آخرین روزهای سال ۸۵ مهمان خانه محمدعلی کشاورز شدیم، خانهای که بیشازاندازه سنتی بود.
خواندنیهای بیشتر را اینجا ببینید
ما فراموشکاریم
قرارمان ساعت ۳ جلو خانه استاد محمدعلی کشاورز بود. زنگ را که میزنم استاد با صدای آرام مرا به داخل دعوت میکند. سکوت خانه خیلی دلنشین است. بهخصوص نوع چیدمان وسایل منزل که نشان از وسواس یک هنرمند به محل زندگیاش است. بعد از نیم ساعت آَشنایی با پیشینه دوستی این دو هنرمند اولین سؤال اینطور مطرح میشود که وقتی بعد از این همهسال دوستی، اسماعیل شنگله، محمدعلی کشاورز را در این خانه میبیند چه حسی به او دست میدهد.
شنگله اینگونه پاسخ میدهد: «به نظر من آدمها فراموشکارند. بعضی وقتها ما یادمان میرود کی بودیم و از کجا شروع کردیم.» اسماعیل شنگله نگاهی به محمدعلی کشاورز میاندازد تا از میان چین و چروکهای پیشانیاش خاطرات دور او را بهتر ببیند. بعد از مکث کوتاهی ادامه میدهد: «من وقتی وارد گروه شاهین سرکیسیان شدم کرایه اتوبوس یک قران بود. مدرسهام که تعطیل میشد از سهراه امینحضور تا خیابان تخت جمشید سابق، طالقانی، پیاده میآمدم. پول نداشتم سوار اتوبوس شوم. به عشق تئاتر به باشگاه شرکت نفت میآمدم و در اتاقی که داده بودند تمرین تئاتر میکردیم و شب ساعت ۱۰ همین مسیر را تا خانهمان که در کوچه آبش ورد بود پیاده برمیگشتم.»
شنگله درباره نکته مهمی که در دوستیاش با محمدعلی کشاورز وجود دارد میگوید: «چیزی که درگذشته وجود داشت و انگار الآن کمرنگ شده، باوری بود که آدمها به هم داشتند، باوری که من به همسایه، کاسب محل، آدمهای توی خیابان داشتم و الآن ندارم، اما چیزی که باعث شده بعد از این همهسال و باوجود نقاط ضعف و قوتی که من و محمدعلی داریم، دوستیمان از هم نپاشد همین باورهاست. نمیگویم ما فرشتهایم، نقاط ضعف هم داریم، اما باورهای درستمان به هم باعث شده ریشههایمان به هم متصل شده باشد.»
به رفاقت ما حسادت میکردند
کدورتهایی که در عالم هنر وجود دارد، گاهی به دوستیها و آثار هنری لطمه میزند. وقتی اخبار مربوط به هنرمندان را میخوانیم گاهوبیگاه به چنین کدورتهایی برمیخوریم که میتوانست با یک گذشت ساده رفع شود و موجبات شکلگیری یک اثر کامل را فراهم کند. اسماعیل شنگله در حالی از وجود چنین کدورتهایی گلایه میکند که معتقد است در سینما کدورتها ریشه در حسادتها دارد.
برای همین خاطرهای از سالها قبل برایمان میگوید و محمدعلی کشاورز در سکوتی عمیق به حرف او گوش میدهد: «حدود ۳۰ سال پیش، من محمدعلی خیلی به هم نزدیک بودیم و برخی از این رابطه رنج میبردند. یکی از دوستان مشترکمان یک روز صبح خیلی زود پیش من آمد و بعد از گپ کوتاهی گفت؛ دیشب در فلان جلسه محمدعلی پشت تو این حرف را زده؟ هر چه با خودم فکر کردم دیدم درست است، اما به این نمیارزد که رفاقتمان را به هم بزنم. از آن گذشته، کسی که این پیغام را برای من آورده بود حتماً غرضی داشته که صبح به این زودی آمده. برای همین گفتم؛ تو با این حرفت میخواهی من رفاقت ۲۵ سالهام را با کشاورز به هم بزنم و بگردم دوست دیگری پیدا کنم تا او ۲۵ سال دیگر همین حرفها را به من بزند. حالا که ما باهم رفیقیم. بگذار بگوید، من عادت میکنم.»
این جملهها که تمام میشود کشاورز داخل بحث میشود و نکتهای را مطرح میکند: «مسئلهای که اسماعیل گفت به نظرم مسئله درستی میآید. در کار هنر بهخصوص بازیگری این حسادت نمود بیشتری دارد، اما معتقدم وقتی صحبت از فرهنگ و هنر میکنیم بهنوعی حرف از انسجام ملتها و صلح و دوستی میزنیم و اینها صرفنظر از نژاد و آیین شکل میگیرد. هنر در حوزه کرامت انسانی است که وارد عمل میشود. ما اگر صلای هنرمندی میزنیم باید کرامت و خصلتهای انسانی داشته باشیم. هنرمند باید انساندوست و سرزمیندوست باشد. متأسفانه بسیاری افراد که وارد این عرصه میشوند فکر میکنند هنرمند شدن یعنی جایگاه بالایی داشتن، اما نمیدانند که این هنرمندی شرایطی میخواهد که یکی عشق است و دیگری همانها که گفتم و بسیاری چیزهای دیگر.»
ارتباط هنرمند و مردم محله
گاهی اوقات انزوای هنرمندان و دور شدن از عرصههای هنری لطمههای بزرگی به بدنه هنر وارد میکند. وقتی موضع این بحث را به چنین مسئلهای میکشانیم، اسماعیل شنگله میگوید: «مشکل خیلی ریشهایتر از انزوای هنرمندان است، شاید به زمان تأسیس اداره هنرهای دراماتیک و تأسیس دانشکده هنرهای زیبا برگردد. شما استعداد را نمیتوانی به کسی آموزش بدهی، اما از زمان افتتاح دانشگاه هنرهای زیبا دانشجویان را با امتحان عربی و فارسی و انگلیسی و ... قبول کردهایم. این مسائلی که در درجه دوم بوده، الآن در اولویت قرار گرفته. جالب اینجاست که بعد از این مرحله، ما تازه از قبولشدگان آزمون بازیگری میگیریم. این یعنی با دانشگاهی کردن کار عده زیادی از استعدادها را پشت در دانشگاه نگهداشتهای و دانشجوی سال چهارم علی نصیریان را بهعنوان یک نویسنده نمیشناسد.»
این حرفها محمدعلی کشاورز را هم وادار به پاسخ میکند: «چیزی که اسماعیل میگوید درست است، در عین حال انزوای هنرمندان به خاطر خساست در داشتههایشان نیست، بلکه فضا را چنان که باید فراهم نکردهاند. در سال حدود ۱۴۰۰ دانشجوی تئاتر فارغالتحصیل میشوند، اما چه تعداد سالن به آنها اختصاص دادهایم و تازه همه را هم به تئاتر شهر متمرکز کردهایم. الآن مشکل عمده ما در نمایشنامهنویسی است، چون هیچکدام از نمایشنامهها اثر دراماتیک ندارند. انگار همهشان کپیاند، حتی نویسندهای که در این منطقه زندگی میکند شناخت درستی از مردم اطرافش ندارد. نمیتواند کاراکتر بسازد. به نظر من بزرگترین خدمتی که شهرداری میتواند به ساکنان فرهنگی منطقه کند این است که سالنهایش را در اختیار بازیگران بگذارد و کلاسهایی برای نمایشنامهنویسی زیر نظر اساتید برگزار کند. فکر میکنم اگر شهردار تهران بپذیرد، میتوان قدمهای بلندی برای کاهش آسیبهای اجتماعی برداشت.»
در ادامه این حرفها اسماعیل شنگله درمیآید که: «نمیدانم خیابان ایرانزمین رفتهاید یا نه، اما باور کنید هر وقت که به سمت خانه میروم حتی در پیادهرو هم از خلوتی و سکوت ترس دارم. به نظر من هنر است که جوان را از خیلی بلایا حفظ میکند و سدی در برابر آسیبهای اجتماعی قرار میدهد. به قول حافظ:
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک پای درگه اهل هنر شوی
آن روز شوخی و درددلهای دو رفیق قدیمی مصاحبه را زودتر از انتظارمان به پایان رساند. نشستیم و در بیواسطهترین حالت، ۲ بازیگر ماندگار ایران را دیدیم. لذت این حضور را فراموش نخواهیم کرد. لذت حضور در خانه کشاورز سینمای ایران و اسماعیل شنگله، نمونه کامل یک بازیگر و کارگردان باسواد و تحصیلکرده.
عکس : حامد فرج الله، آرشیو همشهری محله