همشهری آنلاین-یکتا فراهانی: در بسیاری روابط دوست داشته شدن، احترام و توجه به طور متعادل و متوزان در رابطه وجود ندارد؛ بهگونهای که حتی گاهی یک طرف رابطه ترجیح میدهد از رابطه خارج شود ولی از سر ترحم و دلسوزی یا اینکه نگران میشود طرف مقابل آسیب جدی ببیند در رابطه میماند و ادعا میکند که فقط به خاطر او در رابطه مانده است. در چنین مواردی اغلب به راحتی شانه از بار مسوولیتهای خود نیز خالی خواهد کرد.
اما چرا راضی میشویم از سر دلسوزی در رابطه ای بمانیم و ترک رابطه به ما احساس گناه میدهد یا تمایل داریم طرف مقابل اینگونه در کنار ما بماند؟
اما هیچکس مسوول احساس و حال بد دیگران نیست. البته این به معنای نداشتن احساس تعهد به دیگران نیست. ولی وقتی در چنین روابطی بمانیم قطعا با مشکلات زیادی مواجه خواهیم شد که هر چه دیرتر با آنها مواجه شویم سختتر خواهد شد.
دلسوزی و احساس گناه
دکتر یدالله دمیرچی، روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه در مورد دلایل بروز دلسوزی در روابط میگوید: «دلسوزی نسبت به دیگران دلایلی زیادی دارد؛ از جمله دلایل شخصی؛ یعنی اینکه گاهی بعضی از ما نیاز داریم بیش از اندازه عشق به دیگران بورزیم. البته دوست داشتن دیگران و نیاز به دوست داشته شدن یکی از نیازهای اساسی ما به شمار میرود.»
به گفته این روانشناس، دلسوزی نوعی ابراز محبت و جلب توجه است که در کنار آن، خواسته شخص دیگری نیز برآورده خواهد شد.
چرا احساس گناه میکنیم؟
دمیرچی میگوید بعضی افراد اگر بخواهند رابطهای را ترک کنند یا قاطعیت و خشونت به خرج دهند احساس گناه میکنند. در واقع چنین احساسی، جنبه یادگیری و آموزشی دارد.
یعنی والدین، اعضای خانواده، جامعه با آموزشها و باید و نبایدهایی که ازدوران کودکی در ما نهادینه کردهاند باعث به وجود آمدن چنین احساسی در ما شدهاند.
به گفته این روانشناس، چنین آموزشهایی باعث میشوند اغلب وقتی نظری مخالف دیگران داشته باشیم، خودمان را سرزنش کنیم یا احساس گناه داشته باشیم که چرا نتوانستهایم آنگونه که دیگران از ما انتظار دارند رفتار کنیم.
معمولا هنگامی که در کودکی کار اشتباهی میکردیم مورد با زخواست قرار میگرفتیم یا شماتت میشدیم. به همین دلیل نیز در بزرگسالی با یادآوری چنین احساساتی، به نوعی احساس گناه میکنیم و نمیتوانیم حس خوبی از مخالفت با دیگران داشته باشیم.
ریشههای احساس گناه و دلسوزی
دکتر دمیرچی میگوید احساس دلسوزی ریشههای درونی و بیرونی دارد. درحالی که احساس گناه فقط جنبه بیرونی و آموزشی دارد.
تئوریهای روان شناسی زیادی در این خصوص وجود دارد. مانند تئوری انتخاب «ویلیام گلسر (William Glasser). بنا به عقیده گلسر، با وجود اینکه ما فکر میکنیم از رابطه ای خشنود نیستیم؛ اما حتما هنوز در آن ارتباط دستاوردها و یافتههایی داریم که شاید حتی خودمان هم چندان از آنها آگاه نباشیم.
این موضوع باعث میشود نظام روانشناختی ما همچنان از باقی ماندن در آن ارتباط چیزهایی دریافت کند که اجازه نمیدهد از آن خارج شویم. این یافتهها میتواند توجه، مهربانی یا هر چیز دیگری باشد که هنوز به آنها نیاز داریم؛ حتی اگر دیگر آنها را از طرف مقابل خود دریافت نکنیم.
ارتباط احساس گناه با مهرطلبی
به گفته این روانشناس از آنجایی که همه ما نیاز به قدرت داریم میخواهیم دیگران به ما توجه داشته باشند، ما را به خوبی ببینند و تایید و تحسینمان کنند که در واقع نشانههایی از مهرطلبی است.
بسیاری از ما سالها با شخص نامناسبی زندگی میکنیم. چون دوست داریم دیگران ما را تایید و همچنین فکر کنند ما چقدر خوب و مهربان هستیم که توانستهایم سالها چنین فردی را تحمل کنیم.
چنین برداشتی از طرف دیگران، احساس خوبی ناشی از ترحم دیگران به ما میدهد. چون توانسته ایم توجه، مهر، تایید، تحسین و تشویق دیگران را به نوعی به خود جلب کنیم. درصورتی که نمیدانیم به چه بهایی این توجه را به دست آورردهایم.
صداقت با خود و طرف مقابل
دمیرچی میگوید مهمترین موضوع در چنین روابطی این است که بتوانیم با خودمان صادق باشیم. یعنی بپذیریم حاضرشدهایم با وجود چنین شرایطی؛ باز هم توجه دیگران را به خود جلب کنیم.
توجه داشته باشیم هنگامی که ما احساس خوبی به خودمان نداریم و خودمان را آدم خوبی نمیدانیم؛ در واقع میل نیاز به قدرت ما تامین نشده است. بنابراین چنین احساسی باعث میشود خودمان را سرزنش کنیم.
تاثیر ترس بر احساس گناه و دلسوزی
به گفته این مشاور، ریشه بسیاری از احساسات مانند احساس گناه، دلسوزی و فداکاریهای بیش از حد ما به ترسهایمان برمیگردد. یعنی شهامت و جرئت لازم را برای بیان احساسات واقعی خود نداریم.
البته اگر فردی در رابطهای مانده است که نسبت به طرف مقابل احساس دلسوزی میکند، شجاعت لازم را ندارد. یعنی میتوان گفت رفتارهای او ناشی از خجالت است و در واقع از پیامدهای احتمالی رویارویی با واقعیت میترسد. در واقع این افراد اغلب تمایلی با هیچ گونه تغییری ندارند.
نقش افکار درتصمیمات و انتخابهای ما
دمیرچی میگوید افکار ما نقش مهمی در انتخابها و رفتارهای ما دارند. چون مدام به ما گوشزد میکنند توانایی لازم را نداریم و دیگران از ما بهتر هستند. بنابراین برای جلب نظر دیگران و تایید آنها، مدام از خودمان میگذریم و ترجیح میدهیم دیگران بتوانند به هدف خودشان برسند. توجه داشته باشیم اینگونه رفتار ها ناشی از عزت نفس پایین ما نیز هستند.
چنین افکاری به تدریج تبدیل به باورهای ما میشوند و ما نیز معمولا باورهای اشتباه خود را به نوعی توجیه میکنیم.
تعریف اشتباه از دوست داشتن
دمیرچی میگوید گاهی ما به دلایل وابستگی زیادی که به دیگران پیدا میکنیم ترس از ترک شدن داریم و نمیتوانیم رابطه ای را؛ هر چند آزار دهنده ترک کنیم.
یکی از مشکلات دیگر در این خصوص نیز تعریف اشتباه ما از عشق و دوست داشتن است. ما فکر میکنیم وقتی کسی را دوست داشته باشیم باید بهترینها را برای او در نظر بگیریم و همه وقت و زمان خود را در اختیارش قرار دهیم. ضمن اینکه طرف مقابل هم باید چنین کارهایی برای ما انجام دهد.
به گفته این روانشناس در چنین مواقعی، تصویر آرمانی از طرف مقابل، مانع از دیدن واقعیت خواهد شد. در چنین روابطی موازنهای وجود ندارد. وقتی برای طرف مقابل دلسوزی یا احساس گناه میکنیم، در واقع بسیاری از نیازهای مهم دیگر ما مانند نیاز به قدرت و جلب توجه نیز تامین خواهد شد که معمولا خودمان نیز از آنها آگاه نیستیم.
اما این کار در طولانی مدت باعث آزار ما می شود و بالاخره روزی خسته و ناامید می شویم. چون به این ترتیب، عزت نفس و اعتماد به نفس ما از بین می رود؛ موضوع مهمی که برای شناخت علت واقعی آن، حتما باید به متخصص مراجعه کنیم.
توجه داشته باشیم هر چه دیرتر شروع به شناسایی دلایل چنین اشتباهاتی در روابط خود کنیم قدرت پذیرش واقعیت و تغییر ات لازم نیز سختتر خواهد شد.