همشهری آنلاین- ابوذر چهل امیرانی: با اینکه روی تابلو نوشته شده بوستان صبا سال۱۳۶۵ در محله سجاد جنوبی راهاندازی شده، اما با نگاه به درختهای تنومند آن، میتوان فهمید که بیشترشان چند دهه عمر دارند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
یکی از سالمندان منطقه۱۷ میگوید: «اینجا قبل از تبدیل شدن به پارک، همینطور سرسبز بود و درختهای زیادی داشت. حتی قبل از اینکه محله سجاد جنوبی شکل بگیرد، این درختها وجود داشتند.» «سیف الله حبیبی» که بیش از ۷۰سال سن دارد، ادامه میدهد: «زمانی که جوان بودیم، اینجا بازی میکردیم و از درختها و شاخههایشان بالا میرفتیم. درحقیقت، اینجا باغ سرسبز و بزرگی بود که بعدها به بوستان تبدیل شد.»
«شفیع قرهداغی» هم که همسن حبیبی به نظر میرسد، میگوید: «اینجا باغ حسنکچل بود که شهرداری از او خرید و به پارک تبدیل کرد.» حبیبی با قطع حرفهای قرهداغی میگوید: «خیر، حسنکچل صاحب این باغ نبود. صاحبش یک نفر دیگر بود که اسمش را به خاطر ندارم، اما باغ را به حسنآقا سپرده بود تا از آن نگهداری کند. او بین مردم به حسنکچل معروف بود.»
قرهداغی و حبیبی، چند دقیقهای درباره مالک اصلی زمینهای بوستان صبا با یکدیگر بحث و هریک حرف خود را تکرار میکنند، اما هر دو، خاطرات شبیه به یکدیگر از گذشته این بوستان دارند. حبیبی میگوید: «هرچه بود، حسنکچل به این درختها و باغ رسیدگی میکرد. آن زمان یک جاده خاکی در محله وجود داشت که از کنار این باغ میگذشت. حسنکچل هم در گوشهای از باغ، دکه ساخته بود و دیزی، نوشابه، تنقلات و سیگار میفروخت.»
قرهداغی هم میگوید: «افرادی که از این جاده خاکی برای زیارت به امامزاده حسن(ع) میرفتند، بینراه از دکه حسنکچل تنقلات میخریدند. آنهایی هم که این اطراف خانه یا زمین کشاورزی داشتند، مایحتاج خود را از دکه حسن کچل تهیه میکردند و بچهها هم، بخشی از مشتریهای دکان کوچک او به حساب میآمدند.»
باغی شبیه فرحزاد
قدیمیهای محله سجاد جنوبی عنوان میکنند که ظهرها بساط دیزی در باغ حسنکچل بهراه بود. او برای اینکه مشتریهایش از خوردن آبگوشت تازهاش لذت بیشتری ببرند، چند کرسی به سبک باغهای فرحزاد امروزی در باغ گذاشته بود تا روی آنها نشسته و زیر سایه درختان غذا بخورند. البته بعضیها دوست داشتند روی زمین غذا بخورند و حسنکچل هم به آنها سفره میداد تا هرجا که دوست دارند، پهن کنند.»
«محسن حسینخانی» هم که از قدیمیهای محله سجاد جنوبی است، میگوید: «آن زمان نهر آبی از این باغ میگذشت و حسنکچل آب را به پای درختها هدایت میکرد. این نهر از سمت یافتآباد به این اطراف میآمد.»
او ادامه میدهد: «با اینکه مردم به راحتی میتوانستند وارد این باغ شوند و حتی از میوه درختها بچینند، اما برای خودش در و دیوار داشت و بدون اجازه حسنآقا نمیتوانستیم وارد باغ شویم. البته بیشتر اوقات، حسنکچل کاری به ما نداشت و با این کار، به دکه و کارش رونق داده بود. هر زمان هم که بخشی از دیوار کاهگلی باغ میریخت، خودش دست به کار میشد و با کاه و گل، آن را درست میکرد تا چاردیواری باغ حفظ شود.»
باغی که بوستان شد
محله سجاد جنوبی هم مثل خیلی از محلههای منطقه۱۷، در دهه۵۰ با مهاجرت اقوام مختلف از روستاها و شهرهای مختلف شکل گرفت. کوچه و خیابانها در آن ایجاد شدند و باغها و زمینهای کشاورزی کوچک و بزرگ، قطعهبندی شده و به مهاجران فروخته شد تا خانهای برای خود بسازند، اما باغ حسنکچل از این تغییرات محفوظ ماند تا اینکه سال۱۳۶۵ به بوستان تبدیل شد. با این وجود، تغییرات محلی و شکلگیری محله سجاد جنوبی، در کار و کسب حسنکچل تأثیر گذاشت. همان زمان مغازههای زیادی در گوشه و کنار محله راهاندازی و سبب شد اهالی مایحتاج خود را از آنها تهیه کنند. به همین خاطر، کمکم دکه و باغ حسنکچل از رونق افتاد و مشتریها و رهگذران ترجیح دادند در قهوهخانهها و رستورانهای نوساز محله غذا بخورند.
یکی از قدیمیهای محله میگوید: «حسنکچل بساط دیزی خود را جمع کرد و اواخر سیگار، نوشابه و تنقلات میفروخت. باغ هم متروکه شد و دیگر کسی به آن رفتوآمد نکرد. در نهایت، شهرداری اینجا را خرید و بوستان صبا را ساخت.»
حالا کسی از سرنوشت حسنآقا که بین اهالی به حسنکچل معروف بود، خبر ندارد. خیلیها میگویند به رحمت خدا رفته و عده کمی شنیدهاند که از اینجا کوچ کرده، اما خاطرات و مزه دیزی خوشمزهاش، همچنان در ذهن اهالی باقی مانده است.