همشهری آنلاین _ نیلوفر ذوالفقاری: اخلاق احمد انصاری، مشهور به اخلاق آهن، پژوهشگر مطالعات هندی - فارسی و شاعر دوزبانه اردو و فارسی، یکی از عاشقان این زبان است. از اخلاق آهن تاکنون حدود ۳۰جلد کتاب شامل تألیف، ترجمه و ویرایش به چاپ رسیده است. او علاوه بر کسب جوایز متعدد ملی و بینالمللی بهخاطر آثار پژوهشیاش، بهخاطر مجموعه شعر خود به زبان اردو با عنوان «سُرور»، جوایز معتبری کسب کرده است. او استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جواهرلعل نهرو در دهلینو در هندوستان است و میگوید اهالی فرهنگ باید برای زنده نگهداشتن فارسی برای نسلهای آینده با هم همراه شوند. این ادیب هندی، ایران را «وطن دوم» خود میداند و ارتباط خود را با جامعه ادبی ایران حفظ کرده است. با این شاعر، نویسنده و پژوهشگر فارسیزبان اهل هندوستان درباره زبان و ادبیات فارسی گفتوگو کردهایم.
کشورهایی با پیشینه و تاریخ مشترک، برای نسلهای آینده زنده نگهداشت؟
این موضوع چالش بزرگی است. اگر یک زبان در کودکی و در دوره ابتدایی تدریس شود تا آخر عمر با فرد همراه خواهد بود. متأسفانه فعلاً به استثنای برخی مناطق هند مانند کشمیر، معمولاً در دبستان زبانهای اروپایی تدریس میشود که بعدها هم فراموش میشود بدون اینکه مورد استفاده قرار بگیرد. این اشتباهی از سوی مسئولان آموزش است. افرادی که به فارسی علاقه دارند باید بدانند که این زبان ارتباط عمیقی با هندوستان دارد و باید از کودکی تدریس شود. کشورهای فارسیزبان باید ارتباط فرهنگی را با هم پیگیری کنند که تأثیر مثبتی در حفظ زبان فارسی خواهد داشت.
نسل جوان هند چقدر به آموختن فارسی علاقه نشان میدهند؟
در دانشگاه جواهر لعل نهرو، از دوره لیسانس اول، تدریس زبان فارسی شروع میشود. تقریباً ۵۰دانشجو در این دوره پذیرفته میشوند و از بین آنها، تقریباً ۴۰نفر حتی پیشینه زبان اردو هم ندارند و تازه از الفبا، یادگیری فارسی را شروع میکنند اما آن را تا دوره دکتری ادامه میدهند. این اتفاق خوشایندی است. اما از آنجا که اوضاع اقتصادی در کشورها تغییر کرده، فرصتهای شغلی برای دانشجویان در کشورهای فارسیزبان کمتر شده و جوانان زیادی نگران حفظ ارتباط خود با فضای ادبیات و زبان فارسی هستند.
کتابهای تازه شعر و ادبیات ایران را دنبال میکنید؟
بله، بسیاری از شاعران و نویسندگان ایرانی از دوستان من هستند و آثار آنها را میخوانم.
از بین آنها آثار کدام را میپسندید؟
از میان معاصران، نیما و پیروانش مانند اخوانثالث، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، محمدرضا شفیعیکدکنی و سهراب سپهری مورد علاقه من هستند. از بین شاعران امروز هم اشعار دوستانی مانند علیرضا قزوه، فاضل نظری و گروس عبدالملکیان را میخوانم و دوست دارم. مجموعه شعرهای زیادی از شاعران معاصر ایران خواندهام و دوست داشتهام.
آخرین کتابی که از شما در ایران هم منتشر شده کدام است؟
مجموعه شعری به نام «نماز عشق»، آخرین کتاب من است که در ایران هم به چاپ رسیده است. این کتاب، گزیدهای از غزلیات و شعرهای من است که مؤسسه فرهنگی شاعران فارسیزبان منتشر کرده است.
اثری هم در دست نوشتن دارید؟
چندین کتاب زیر چاپ و در دست نوشتن دارم. بیش از ۲۰کتاب پیش از این درباره زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ به قلم من منتشر شده است. مثلاً کتاب «تاریخ روزنامهنویسی فارسی در هند» را قبلاً به اردو نوشته بودم، حالا به زبان فارسی ترجمه شده و آماده چاپ است. کارهای تصحیح را هم دنبال میکنم، مثلاً مکتوبات شیخ کبیر را در هند که از استادان دارالشکوه بوده تصحیح کردهام.۲مجموعه از شعرهای اردوی من آماده چاپ است، مجموعه منظومی به نام «خرابات» و مجموعه غزلیاتم با نام «مستی» بهزودی به مرحله انتشار خواهد رسید.
تا به حال به این فکر کردهاید که اگر شاعر، نویسنده یا پژوهشگر نمیشدید، چه شغلی را انتخاب میکردید؟
اگر شاعر و نویسنده نمیشدم، احتمالاً در یک کتابخانه کار میکردم تا دور و برم پر از کتاب باشد، کتاب میخواندم و لذت میبردم. همانطور که در دوران کودکی در کتابخانه خانهمان ساعتها از مطالعه لذت میبردم. سرنوشت من هرگز از کتاب جدا نمیشود و کتاب، عشق اول من است.
تجربهتان از سفر به ایران چه بوده است؟
دوستانم به شوخی مرا مارکوپولو صدا میزنند چرا که بسیار به سفر علاقه دارم و کشورهای مختلف دنیا را دیدهام. اما من بهعنوان یک هندی، وقتی به ایران میآیم، دلتنگ نمیشوم. ایران وطن دوم من است و آنجا اصلاً احساس غربت ندارم. ارتباط فرهنگی، زبانی و ادبی که هزاران سال است بین ایران و هندوستان وجود دارد، عامل این احساس نزدیکی و آشنایی است و امیدوارم این ارتباط تقویت شود و پابرجا بماند.
شعری از اخلاق آهن
دل من به یاد رویت به قرار مینشیند
لب من به ذکر نام تو فگار مینشیند
نگهش ربود جانم، بگُریخت هوش و فکرم
به کجا بیابم آن را که سوار مینشیند؟
چو بدیدمش، فتادم چو سپند اندر آتش
مگر آنکه مُرده باشم که شرار مینشیند
درِ چشم باز دارم به هوای دیدن او
خبری به من رسانید که یار مینشیند
تو بیا که گر نیایی، ز مصیبتِ جدایی
دل خون «آهن» مست، خمار مینشیند.