ششمین نشست کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی روز یکشنبه 24آذر در خانه هنرمندان برگزار شد و جهانگیر نصری اشرفی، هومان اسعدی و منصوره ثابت زاده حضور داشتند. کارشناس مجری نشست هم فرشاد توکلی، مدرس سه تار و عضو هیئت مدیره خانه موسیقی بود.
سه دهه رشد پژوهش موسیقایی
توکلی در ابتدای جلسه ضمن معرفی پژوهشگران برای حاضران در جلسه، گفت: بحث پژوهش در سی سال گذشته نسبت به گذشته از اقبال بیشتری برخوردار شده است. به خصوص در دو دهه پایانی. در ابتدای بحث به چگونگی و چرایی شکل گیری این اقبال می پردازیم.
منصوره ثابت زاده در این زمینه گفت: «موسیقی در زمینه پژوهش در دهه های گذشته تعالی زیادی داشته است. قبل از انقلاب این پژوهش ها به وسیله بخش های دولتی انجام می شد. مثلا خانم فوزیه مجد با همکاری با تلویزیون که می توان گفت بخش دولتی به حساب می آید، این حرکت را شروع می کند. اما در بخش های دیگر ما کمتر شاهد انجام تحقیق بودیم.
اما بعد از انقلاب افراد بسیاری برای گردآوری و تحقیق در زمینه موسیقی های مختلف ایران تلاش کردند. در حقیقت نوعی خرد جمعی و فردی شکل گرفت.
سالهای جنگ و خانهنشین شدن هنرمندان و عدم اجرای موسیقی باعث شد فقدان این نوع موسیقی، به خصوص موسیقی های بومی، در جامعه تحصیلکرده احساس شود و به همین خاطر اقدام به جمع آوری و گردآوری آن کردند.
جهانگیر نصری اشرفی، سر مولف دانشنامه جامع 14 جلدی موسیقی ایران که قرار است به زودی عرضه عمومی شود، نیز درباره رشد کمی و کیفی پژوهشهای موسیقایی در دو دهه اخیرگفت: «پیش از انقلاب دو نگرش نسبت به پدیده های فرهنگی وجود داشت.
یک نگرش مبالغه آمیز جلوه دادن پدیده ها که می خواستند هر چیز را به نوعی به اسطورهها ربط بدهند و نگرش دیگر روشنفکری بود. به نظر من این مسئله اساسا موضوع مهمی تلقی نمی شد اما بعد از انقلاب روشنفکران و مسئولان دولتی مقوله فرهنگ را مبنای بسیار مهمی در تحولات به شمار می آورند و کم کم با تشکیل سازمان های فرهنگی و آغاز فعالیت های آنها تحقیق و پژوهش آغاز شد.
همه اعتقاد داشتند ما دارای فرهنگی هستیم که می تواند راهگشای ما در راه های دیگر و مقولات دیگر باشد. اوایل انقلاب سازو کاری در رابطه با موسیقی نداشتیم. اما بعد از یک دهه جامعه نمیدانست که بااین مقوله باید چه برخوردی داشته باشد. نگاه جامعه به موسیقی نگاه تربیت شده و تعریف شده ای نبود. نمی دانستیم که چگونه باید با آن برخورد کنیم. آیا باید به صورت انتزاعی نگاه کنیم یا به صورت یک مقوله فرهنگی. شناخت این مقولات نیازمند پژوهش بود.
اشرفی ادامه داد: «من فکر می کنم به رغم اعتقادات سه گانه مردم، روشنفکران و مدیران، نیاز به پژوهش و نگرش کمال یافته در موسیقی احساس می شد و در واقع اراده و علاقه بود که باعث شد پژوهش گسترش پیدا کند.»
رشد پژوهش پروسهای تاریخی است
هومان اسعدی نیز با طرح این پرسش که آیا این اقبال عمومی به حیطه کیفیت بازمی گردد یا کمیت گفت: «اگر کمی به عقب نگاه کنیم در فرهنگ ایرانی دوره ای تحصیلکردگان اروپا به ایران بازگشتند و این دیدگاه توسط آقای مسعودیه و دیگران وارد موسیقی ایرانی شد.
اواخر نیمه اول قرن حاضر بود و طبیعی است که در ابتدای آشنایی با این مقوله کمتر شاهد این موضوع باشیم. من این رشد را یک پروسه تاریخی میبینم که چه بخواهیم و چه نخواهیم اتقاق می افتد. بعد از انقلاب در جامعه نوعی رجعت به سنت و توجه به مسائل ملی و فرهنگی رخ داد. این رجعت اولین رویکردها به پژوهش را شکل داد. مجاری دیگر موثر در مقوله گسترش پژوهش، شکل گیری فصلنامه ها، ناشران و موسسات فرهنگی و غیره بود.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد، این بود که مطالعات و گرایش به تحقیق در تمام زمینه ها افزایش پیدا نکرد به عنوان مثال ما در حوزه موسیقی گرایشی به تحقیق و پژوهش در زمینه های تاریخی یا سبک شناسی نداشتهایم و یا پژوهشی در زمینه تجزیه و تحلیل ساختار موسیقی انجام نشده است. اما در بخش هایی مثل موسیقی بومی و نواحی ایران این گرایش بیشتر بوده است.
در ادامه ثابت زاده با اشاره به اینکه در امر پژوهش ما با سه مرحله و یا حوزه روبرو هستیم. اولین حوزه نظریه پردازی و تفکر در حوزه پژوهش است که سیاست های کلان فرهنگی در حوزه پژوهش در نهایت علاقه به تربیت نظریه پرداز دارد. حوزه دوم نقد و بررسی است که راهکارهایی ارائه می کند و بدون اینکه نگاه تخریبی داشته باشد به بررسی اطلاعات می پردازد. در حوزه سوم پژوهش با گردآوری مواجه هستیم که کار بسیار دقیقی است و توسط افراد آموزش دیده ای که زیر نظر او کار می کنند، جمع آوری می شود. در حقیقت بعد از این مرحله است که منتقد و یا متفکر می تواند کارخود را انجام دهد.
ما هنوز در گردآوری مانده ایم و نتوانسته ایم این کار را انجام دهیم. در جلسات متعددی که با پژوهشگران این حوزه داشته ایم بارها به این موضوع اشاره شده است که با توجه به از بین رفتن آخرین بازمانده های هنری و فرهنگی، وظیفه پژوهش در امروز به لایه گردآوری باز می گردد. موسیقی بومی ایران در هجوم فرهنگ های دیگر قرار دارد و باید پیش از اینکه از میان برود حفظ شود. تا امروز آنچه به عنوان گردآوری مشاهده میکنیم محصول اندوختن تجربه است و رفته رفته با توجه به اینکه سابقه پژوهشگران ما بالا رفته این حوزه نیز توسعه و گسترش پیدا کرد. ما در این سال ها بیشتر گردآورنده بودیم چون نیاز به این حوزه به خوبی احساس می شد و از طرف دیگر ما متفکر و یا منتقدی که به بررسی این اطلاعات بپردازد نداشته ایم.
تنها 20 تا 30 سال فرصت داریم
نصری اشرفی با اشاره به اینکه گردآوری و پژوهش دو بخش از یک مقوله واحد هستند گفت: «من فکر می کنم که اساساگردآوری وظیفه کسی است که با موسیقی قومی، مردم شناسی، موزیکولوژی، هنر و پژوهش آشنایی داشته باشد. بنابراین گردآوری بسیار مهم است و نمی توان آن را جدا از پژوهش دانست. اگر از صفی الدین ارموی و یا عبدالقادر مراغی اثری باقی نمانده باشد، پژوهشگر چطور می تواند کار کند؟ اگر نغمه های لالایی از بین رفته باشند چطور می توان روی آن تحقیق کرد.
فرض کنید که ما سه قرن جلوتر هستیم و دیگر نه حاج قربان است و نه کس دیگر. مجموعههای صوتی در صورتی به درد می خورد که در کنار آنها به مقولاتی چون کاربرد، ویژگی های اجرایی و محتوای آن پرداخته شود. ما در این حوزه به آنالیز نیاز نداریم. باید همه چیز پیش از نابود شدن و ازمیان رفتن جمع آوری شود. نمی خواهم بگویم که دانش و توانایی تجزیه تحلیل وجود ندارد، نه بلکه الان ضرورت تاریخی اقتضاء می کند که هر چه در توان داریم جمع کنیم. چرا که ما بیش از 20 تا 30 سال دیگر فرصت نداریم و هر ساله برخی از مهمترین و شاخص ترین استادان موسیقی نواحی ایران به دلیل کهولت سن به دیار باقی میشتابند و اینها تنها منابع ما برای کار هستند و گنجینههایی در سینه دارند که باید در اخذ و پیاده کردن و تدوین آنها بکوشیم. به همین دلیل در وضعیت حاضر آنچه درست است، گرد آوری است و بعد تجزیه و تحلیل.
راویان ردیف هم درگذشتند بدون ثبت هیچ ردیفی ازآنها
اسعدی نیز در باب گردآوری اطلاعات و ثبت آثار و وقایع گفت: «گردآوری جزئی از پژوهش است اما به خودی خود یک پژوهش به شمار نمی آید. ضمن اینکه در این بحث ها مسئله پژوهش منحصر به موسیقی نواحی و بومی ایران شده است، در صورتی که به نظر من به این مقوله خیلی پرداخت شده و در مقابل مقولاتی هستند که مغفول مانده اند. همان مسئله ای که در موسیقی بومی رخ داده و آقای نصری اشرفی اشاره کردند در موسیقی کلاسیک یا سنتی ایران هم اتفاق افتاده. متاسفانه ما راویان ردیفی عیر از میرزاعبدالله هم داشتیم که در قزوین، اصفهان و شهر های دیگر زندگی می کردند اما به دلیل بی توجهی مسولین روایت آنها را ثبت نکرده و راویان ما فوت کرده اند. تاریخ شفاهی موسیقی ایران دارد از بین می رود و هنوز کسی آن را ثبت نکرده است. خیلی ها فوت شده اند و یا دیگر یادشان نیست که چه اتفاقاتی افتاده است. ضرورت حفظ فرهنگ یک مقوله است و پژوهش مقوله دیگر. اگر می خواهیم اینها را نگاه داریم باید موازی کار کنیم.
افرادی به گردآوری مشغول شوند و افرادی به پژوهش و بررسی آثار. در آوایل شکل گیری رشته اتنوموزیکولوژی پشت میز می نشستند، افرادی می رفتند گردآوری می کردند و آنها بررسی می کردند اما کم کم به این نتیجه رسیدند که خود پژوهشگر باید در مکان حضور داشته باشد با آن فرهنگ مدتی زندگی کند. با یک پرواز رفت و برگشت به قوچان نمی توان رفت و صدایی را ضبط کرد و برگشت. اتنوموزیکولوگ باید بداند که چرخ های زندگی یک راوی یا خنیاگر محلی چگونه می چرخد، چطور فکر و چطور زندگی می کنند. من هم به عنوان یک ایرانی معتقدم که گردآوری در حال حاضر مهم ترین کاری است که می توانیم آنجام دهیم. اما تحقیق و پژوهش پروسه ای سیستماتیک و نظام مند است. فرضیه هایی داریم که باید بررسی سوند، نظریه هایی داریم که با اطلاعات گردآوری شده باید تظبیق داده شود و نظریه هایی داریم که باید مورد آزمایش قرار بگیرد. برخی پژوهش ها شامل مطالعات اکتشافی است. در برخی پژوهش ها خود اکتشاف یک پژوهش است. اما سفر توریستی هرگز نمی تواند منجر به گردآوری شود.
همه گردآوریها مفیدند
پس از آن توکلی با طرح این پرسش که در سال های اخیر چه درصدی از گردآوری های انجام گرفته می تواند مفید فایده باشد بحث را با هومان اسعدی ادامه داد. اسعدی با تاکید بر اینکه هر چه گردآوری شده مفید است گفت: «صد در صد این اطلاعات سودمند خواهند بود. حتی اگر ناب هم نباشند. در هر حال چنین چیزهایی وجود داشته است. شاید در اطلاعات تکمیلی که باید ثبت شود دچار مشکل باشیم اما قطعا این اطلاعات به دردمی خورد. اما نکات دیگری هم هست که باید مورد توجه قرار بگیرد. اینکه گردآورنده چقدر بر روی اطلاعات تاثیر داشته. به هر حال حضور گردآورنده در آن محل نظم آنجا را به هم می زند و ما در برخی اوقات رویکرد دوگانه ای را می بینیم. جشنواره ها ویترین امر پژوهش بود. اما نظم را بر هم ریخت. جشنواره های زیادی در این سال ها با هدف حفظ ردیف دستگاهی ایران برگزار شده است اما حقیقتا این جشنواره ها چقدر می تواند ردیف های ما را حفظ کند؟ چقدر سیکل زندگی نوازنده ها را عوض می کند؟ جشنواره ای شدن اجرای آنها را چقدر به هم می زند؟ ما نمیتوانیم با آوردن یک مراسم زار یا باران در محیطی مصنوعی همان حس را انتقال دهیم؟
ثابت زاده ضمن تایید تاثیرات منفی جشنوارهها با اشاره به جنبههای مثبت جشنواره ها گفت: «این جشنواره ها دو جنبه مثبت و منفی دارند. بسیاری از آنها آسیب جدی به کلیت فرهنگی موسیقی نواحی ایران وارد کرد. گاهی اوقات داوران خوب انتخاب نشده بودند. در نخستین جشنواره هابزرگان موسیقی نواحی معرفی شدند. ابتدا حرکت خوب بود مردم شهرنشین با این موسیقی ها آشناشدند، و بزرگانی مثل حاج قربان و یگانه هم کمتر تحت تاثیر قرار می گرفتند. اما کم کم این افراد مستمسک آدم هایی قرار گرفتند که از آنها سوءاستفاده می کردند و به هر کجا که می خواستند می کشاندندشان.
نسل دوم نوازندگان و خوانندگان موسیقی نواحی، دچار دگرگونی شدند و تحت تاثیر برخوردها و رفتارهای شهری قرار گرفتند. آنها هم چیز هایی را اجرا می کردند که به اصطلاح جشنواره پسند بود نه آنچه را که واقعا باید می نواختند. بسیاری برای پول و جایزه می آمدند و انگیزه های خود را از دست داده بودند. گردآورنده، منتقد و نظریه پرداز نباید تا این حد در زندگی این افراد تاثیر داشته باشد و مداخله کند. امروز دیگر در هر روستایی ارگ و ماهواره آمده و جای موسیقی محلی را گرفته است.
راه اندازی رشته قوم موسیقی شناسی در دانشگاه تهران
نصری اشرفی نیز در این باره گفت: «بعد از انقلاب فضایی ایجاد شد که باعث شد ما با مبانی فرهنگ خود آشنا شویم. جشنواره موسیقی فجر را به عنوان مهم ترین جشنواره موسیقی می توانستیم به موسیقی خودمان اختصاص بدهیم و از این نوع موسیقی ها حمایت کنیم. منظورم تنها دعوت از هنرمندان بومی و اجرای آنها نیست بلکه می شد یک تحقیق گسترده در زمینه ای خاص در یکی از مناطق انجام شودو یا بحث های تخصصی داشته باشیم. فکر می کنم فعالیت هایی مثل برگزاری جشنواره های با سیاستگذاری درست و رویکردی مناسب باید ادامه داشته باشد. یا اینکه امکانات و بستر هایی فراهم شود تا نهاد های خصوصی داشته باشیم.
اسعدی نیز درباره تاثیر جشنواره ها بر حیات موسیقی بومی ایران گفت: «اقتضای دوران و زمان ما این است که جشنواره ها برگزار شود. اما این جشنواره حقیقتا بیشترین تغییر را روی فرهنگ بومی و موسیقی نواحی ایران داشتند. چون با زندگی مردم مستقیما در ارتباط هستند. در حقیقت این موسیقی ها در آئین ها و زندگی روزمره آنها وجود دارد اما اجرای دعای باران در جشنواره و یا لالائی ها روی صحنه بدون اینکه مادر و فرزندی باشند و بدون اینکه قصد خواباندن کودک وجود داشته باشد زیان آور است.
ما در حال حاضر شاهد پروسه کلاسیک شدن موسیقی فولکلور هستیم و این گریز ناپذیر است. شاید ما بتوانیم آن فیگور را حفظ کنیم اما اصل را نمی توانیم. اگر قرار است جشنواره هایی برگزار شود، باید کارشناسانه باشد. کسی که می خواهد تحقیق کند باید رشته قومموسیقی شناسی ( اتنوموزیکولوژی) بخواند. خوشبختانه در دانشگاه تهران برنامه درسی این رشته ریخته شده است و پروسه اداری آن تا سال آینده به اتمام می رسد. ما از تحلیلگرانی که با نظریات پژوهش آشنا هستند نیز کمک می گیریم. البته سیاست های فرهنگی ما تفاوت دارد و در ایران موضوعات مهمتری داریم که شاید منطبق با آنچه در غرب آموزش داده می شود نباشد. به همین دلیل هم این رشته تفاوت هایی با آنچه در دنیا تدریس می شود، خواهد داشت.
دانشگاه نتوانسته پژوهشگر زبده موسیقی تربیت کند
نصری اشرفی نیز با انتقاد از اینکه دانشگاه ها هنوز نتوانسته اند پژوهشگر زبده ای تربیت کنند گفت: «دانشگاه ها تنها در حوزه موسیقی ایرانی تعدادی نوازنده درجه 2 و 3 توانسته اند تربیت کنند که به درد مسئله پژوهش نمی خورند. باید این کار خارج از دانشگاه و با یک برنامه نظامند از سوی نهادی مثل خانه موسیقی صورت گیرد.»
درپایان ثابت زاده با اشاره به مشکلات و معضلاتی که پژوهش پیش رو دارد گفت: «عدم تمرکز سازمانی و مراکز متعدد تصمیم گیری با عقاید و سلیقه های متفاوت که قادر به استخراج سیاست های متمرکز پژوهشی برای ارائه روش های علمی نیستند. عدم وجود نهادهای مدنی مستقل پژوهشی بدون گرایشات گروهی که اصل بی طرفی را که از بنیانهای پژوهش است رعایت کنند.
دخالت های غیر اصولی بدون تولید علمی و مبنای اخلاقی، افراد فاقد صلاحیت که تضعیف بنیه پژوهشی و انگیزه های پژوهشگران را موجب شدهاند،عدم ایجاد پژوهشکده های خصوصی و حمایت از این بخش که می تواند یاور جدی و دلسوز پژوهش های موسیقی باشد و با سرمایه گذاری موثر و با اختصاص وام های کم بهره بتواند احتیاجات پژوهشگران را برطرف کند، کنترل و ایجاد فضای منظم برای پژوهشگران، عدم آموزش پژوهشگران و عوامل و لایه های مختلف پژوهشی اعم از گردآورندگان، راهنمایان محلی، دستیاران، همیاران و آشنا کردن آنان با حقوق مادی و معنوی خودشان. عدم سرمایه گذاری ونبود بودجه کافی جهت تقویت بنیه پژوهشی. عدم تشکیل و تبدیل بهینه پژوهشگران و اتلاف بودجه با برپائی همایش های پژوهشی که در آن کمتر به استانداردهای روز پژوهش توجه شده است. عدم وجود امکانات جهت آسایش زندگی و سلامت و امنیت پژوهشگران. فقدان نقد همه جانبه و نو جهت جلوگیری از کارهای موازی و غیر علمی و رونویسی.
در پایان جلسه ، پرسش و پاسخی میان حاضران در سالن و میهمانان حاضر صورت گرفت.
سید ابوالحسن مختاباد به پژوهشهای میان رشتهای اشاره کرد و از هومان اسعدی پرسید که آیا ما در این زمینه خلاء نداریم و تا چه اندازه در این زمینه ها کار پژوهشی صورت گرفته است؟
اسعدی گفت که تعداد پژوهشگران ما به اندازه ای اندک است که فرصت پژوهشهای موسیقایی را ندارند و برای این کار باید چند تخصص در یک فرد جمع شود و یا این که چند تخصص روی یک موضوع کار کنند که متاسفانه تا کنون چنین کاری صورت نگرفته است.
یکی از حاضران پرسید که چرا در این نشست عمدتا درباره پژوهش در موسیقی نواحی و سنتی صحبت شد و از پژوهش در موسیقی کلاسیک غرب یا انواع دیگر پژوهشها سخنی به میان نیامد که ابتدا جهانگیر نصری اشرفی گفت: به دلیل آنکه نیاز امروز ما تمرکز روی آنچیزی است که در حال از دست رفتن است و در موسیقی کلاسیک چیزی از دست نرفته ونمیرود.
هومان اسعدی هم در پاسخ به این پرسش گفت ما( پژوهشگران ایرانی) چه چیزی میتوانیم بر موسیقی و پژوهشهای کلاسیک غرب بیفزاییم .آنها قرنها است که در این زمینه پژوهش کرده و جزییات هر آهنگساز شاخص و نامدار و حتی چهرههای درجه دو و سه را رصد کرده و انتشار داده اند و چیزی نمانده که ما بخواهیم به آن اضافه کنیم.