همشهری آنلاین - پیام مومنی : مردی که سه دوره به عنوان قهرمان جنگ شد از دست رهبر و چهرههای مطرح کشور لوح تقدیر جنگ دریافت کرد با وجود عشق و علاقهاش به سفر و داشتن اقامت کشورهای اروپایی به قول خودش ژنتیکی امام حسینی است، همین عشق به مولا او را کبوتر جلد ایران و محله عباسی و خدمتگزاری به هممحلیهایش کرده است. آقای نوباوه که میان محلیها به حاج بهنام معروف است اینروزها با راهاندازی باشگاه ورزشی، کارواش و میوهفروشی در خیابان فاتح چهر (سهراب) باعث اشتغالزایی میان افراد جویایی کار شده و باعث تسهیل آسیبهای اجتماعی در زادگاهش محله عباسی شده است.
از تولد در محله عباسی تا میدان جنگ
سال ١٣٤٢ «بهنام نوباوه وطن» در محله عباسی متولد شد و در همین محله قد کشید و مدرسه رفت. دوره ابتدایی در مدرسه آذرآبادگان و دوره راهنمایی در مدرسه روز دانش (نصر سابق) درس خواند. او دوره دبیرستان را که مصادف با ایام پیروزی انقلاب بود در مدرسهای متعلق به«اشرف پهلوی» رشته ساختمان در حوالی میدان قیام و خیابان ری گذراند. اما حاج بهنام از همان کودکی و نوجوانی روحیه جسوری داشت و با وجود داشتن پدر و دو برادر نظامی در کوران پیروزی انقلاب گوش به فرمان امام خمینی بود.
در محله اعلامیه پخش میکرد و هر جا که تظاهرات بود یک سرش به حاج آقا بهنام گره میخورد. او با اشاره به همین موضوع سر صحبت را باز میکند : «مدرسه ما متعلق به خواهر شاه بود و به همین دلیل باید مخالفتم را به نحوی نشان میدادم. هرچند میگفتند خطرناک است اما خیلی به این حرفها گوش ندادم. همراه چند تا از بچهمحلهها که یکی از آنها امروز پزشک است باعث تعطیلی مدرسه و سینما شدیم. بعد از انقلاب و بلافاصله با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه شدم. آن زمان 17ساله بودم. مادرم برای امتحان گواهینامه رانندگی بیدارم کرد اما یکسره رفتم میدان راهآهن و از آنجا هم سوار قطار شدم همراه یکی از تیپهای اعزامی سر از جبهه در آوردم. بعد از من پدرم و دو برادرم و بهترتیپ تا پایان جنگ هر ۵ برادر و پدرم همگی در جبهه بودیم. »
حاج بهنام حدود ۵ سال و شش ماه در جبهه برای دفاع از آبوخاک ایران جنگید و به همین حضور سه سال متوالی از دست مقام معظم رهبری، آقای هاشمی و شهید صیاد شیرازی نشان افتخار دریافت کرد.
از هیئت نوباوگان تا راهاندازی حسینیه
حاج بهنام از همان کودکی زیر پرچم بیرق امام حسین (ع) و مکتب دین قد کشید و مو سپید کرد و معتقد است عشق به مولا ارثیه خانوادگی است. او که سال ١٣۵٢ نفرسوم مسابقات قرآن حدیث ایران بود و از دوران نوجوانی شیفته تلمذ مکتب دین بود راههای طولانی برای حضور در مجلس درس و احکام بزرگان از محله عباسی تا غرب شرق تهران گز میکرد. او از نخستین هیئتهای محله که بانیاش پدر و برادرهایش بودند چنین تعریف میکند: «نخستین هیئت محله را برادرهایم بهعنوان هیئت نوباوگان ولیعصر (عج) راهاندازی کردند. هیئتی کوچک و بیریا که با چهار تا علمک و چادر سیاه مادر در خرابهای از زمینهای محله عباسی به همت چند کودک خردسال پا گرفت. اما این هیئت با مرور زمان به هیئت شاهزاده علیاصغر تبدیل شد. بانی هیئت مرحوم پدرم بود. خانه ما آشپزخانه هیئت بود و ده شب اول محرم مراسم عزاداری داشتیم. آبگوشتهای مادرم که اغلب روز عاشورا میپخت همیشه پر آوازه بود. »
به گفته آقای نوباوه، کمکم برای میزبانی بهتر از عزاداران و اجرای باکیفیت مراسم عزاداری ابا عبدالله حسینیه «حضرت علی اصغر» در محله عباسی راهاندازی کردیم تا علاوه بر حفظ نام امام حسین (ع) کانون فعالیتهای خیرانه هم در محله شود.
قطعنامه ۵٩٨ و بدهکاری ١٢ میلیونی
هرچند گرهگشایی از کار مردم و کمک به نیازمندان در خانواده حاج بهنام به نوعی ارث و میراث تلقی میشود، اما روی آوردنش به کار خیر هم از ماجرای یک بدهکاری شروع شد. او در این باره تعریف میکند : «بعد از اعلام قطعنامه ۵٩٨ چیزی در حدود ١١ تا ١٢ میلیون بدهکار شدم. از لحاظ اخلاقی آدمی نبودم که بیکار بشینم ودست روی دست بگذارم. به همین دلیل برای کار و جبران بدهیها راهی کشور ژاپن شدم. از همان موقع به این فکر کردم که شرایط بدهکار ممکن است افراد زیادی باشند که شاید امکان سفر به جایی را برای کار نداشته باشند. از طرفی دوستان و آشنایان زیادی هم داشتم که در بخش و موقعیتهای شغلی مختلف مشغول کار بودند و گاهی مردم به من مراجعه میکردند تا بهواسطه آنها کارشان راه بیفتد. از اینکه کار کسی راه میافتاد و میتوانستم در اوج ناتوانی به کسی خدمت کنم لذت میبردم. حتی همان موقع هم اگر فرد نیازمندی که دنبال کار بود، ضمانت میکردم تا از موتورفروشی محله موتوری بخرد. بعضی مواقع حتی در پرداخت قسطهای اول هم کمک میکردم. »
راهاندازی انجمن معتادان گمنام
یکی از فعالیتهای اثرگذار حاج بهنام در محله عباسی راهاندازی انجمن معتادان گمنام برای کمک به کاهش آسیبهای اجتماعی در محله عباسی بود. کاری که بسیاری اعتقادی به انجام آن نداشتند و بهشدت مخالف بودند اما با راهاندازی این انجمن حدود ۵ هزار جوان محله را که ناخواسته به چنگال اعتیاد افتادند نجات داد. او در این باره تعریف میکند : «اعتیاد خط قرمز من بود. هر فرد معتادی را میدیدم برخورد بدی میکردم. تا اینکه سال ١٣٧٨ حسینیه شاهزاده علیاصغر را راه انداختم. چند سال بعد سال ١٣٨٢ یکی از دوستانم ارادت خاصی به او داشتم، پیشنهاد راهاندازی انجمن معتادان گمنام را داد و اینکه جلساتش داخل حسینیه برگزار شود. اوایل خیلی موافق نبودم. اما با همه تردیدها قبول کردم. اهالی و همسایهها از این اقدام ناراحت شدند. گلایه داشتند و تردد معتادان در حال ترک امکان دزدی و مسائل حاشیهای زیادی همراه دارد. اما به همه قول دادم که تا شعاع دو کیلومتری حسینیه هر مشکلی اعم از دزدی، زورگیری و... مواردی از این دست پیش آمد مسئولش من هستم. به حمدالله در این مدت هیچ مشکلی پیش نیامد و جوانهای بسیاری از همین جلسات بهبود یافتند به آغوش خانواده و جامعه بازگشتند. »
کمک و کارآفرینی میان جوانان معتادانی که اعتیادشان را ترک کردند از دیگر کارهایی است که حاج بهنام برای کاهش آسیبهای اجتماعی در محله عباسی انجام میدهد.
برپایی مراسم سوگواری برای نیازمندان
به تعریف اهالی حاج بهنام آدم دل و جگرداری است و به نوعی مرد انجام هر کار خیری است. یکی از کارهای خیر برپایی مراسم سوگورای برای متوفیان خانوادههای نیازمند بود. او در اینباره میگوید : «از روزهای جنگ این ماجرا شروع شد. در همان ایام به بهشتزهرا (س) میرفتم شهیدانی را غسل و کفن میکردم که شاید بر اثر صابت خمپاره پیکرشان قابل شناسایی نبود و آسیبهای زیادی دیده بود. انجام این کار برایم رسم شد تا برای بقیه متوفیان محله هم کار مشابه آن را انجام دهم. در محله داریم افراد نیازمند و فقیری که تمکن مالی چندانی برای خرید قبر و برپایی مراسم ندارند. با هزینه شخصی خودم قبر میخریدم و هر کسی که پول پرداخت هزینه کفن و دفن از دست دادن عزیزش را نداشت خودم پرداخت میکردم و مراسم هم میگرفتم تا شرمنده کسی نشود. »
کمک به رونق خیابان سهراب
حاج بهنام باراهاندازی باشگاه ورزشی، کارواش و میوهفروشی در خیابان سهراب اینروزهابانی کارآفرینی، گرهگشایی از نیازهای اهالی و رونق این خیابان شده است. حاج بهنام درباره این اقدامش میگوید : «ورزش نقش مهمی در کاهش آسیبهای اجتماعی و پیشگیری از آن دارد. در محله ما مجموعه ورزشیهای زیادی بود اما به نسبت در آمد اهالی شهریههای گرانی داشت. همین موضوع علت تجمع جوانان سر کوچهها میشد. ملک تازهتاسیسی را داشتم که از پارکینگش برای موتورهای صنعتی استفاده میکردم. تصمیم گرفتم تا این پارکینگ تبدیل به باشگاه ورزشی در ساعتهای مجزا برای بانوان و آقایان شود. شهریه راه هم هر چقدر داشتند پرداخت کنند تا همه فرصت ورزش کردن نصیبشان شود. »
او درباره راهاندازی میوهفروشی و کارواش هم توضیح میدهد : «برای بسیاری از اهالی برای خرید چند قلم جنس و مایحتاج اولیه زندگی دچار مشکل هستند.وسعشان به خریدهای آنچنانی نمیرسد. معتقدم باید قبل از هر چیز از خانه و همسایه شروع کنیم به همین بهانه میوهفروشی در خیابان سهراب راهاندازی کردیم که قیمت اقلامش هم کمتر از میدان و بسیاری از مغازههای اطراف است تا به نحوی کسی از مغازه دست خالی بیرون نرود.»
دوری جوانان از اعتیاد
«محمد علیپور» از قهرمانان سابق تیمملی و مربیان موفق راهاندازی باشگاه ورزشی را نقطه عطف محله در پیشگیری از اعتیاد جوانان محله میداند. او در اینباره میگوید: «همه تلاش ما جذب جوانان و استعدادیابی از میان آنها است تا بتوانیم همه آنها را در مسیر صحیح هدایت کنیم. خوشبختانه راهاندازی این باشگاه ورزشی کمک زیادی به جمع شدن جوانها از کوچه و خیابانها روی آوردن به ورزش شده است. که بیشک دور شدن جوانان از اعتیاد را نیز همراه دارد.»
همراهی به شیوه کد خدا منشی
به تعریف «فاطمه افشار» مدیر محله عباسی حضور در کنار اهالی و حل مشکلات آنها به روش کد خدا منشی از مهمترین ویژگیهای حاج بهنام است. او در اینباره توضیح میدهد: «بیشتر اهالی محله عباسی مهاجر اقوام مختلف هستند. به طبع دیدگاههای متفاوتی هم دارند که این موضوع در روابط اجتماعی تضادها را ایجاد میکند اما حاج بهنام همیشه با روش کدخدا منشانه سعی میکند همه این مشکلات رفع و رجوع کند به نحوی از مشکلات گرهگشایی کند.»