همشهری آنلاین - پریسا نوری: این خانه که بر سر درش، تابلوی بنیاد نیکوکاری «شروین روبنزاده» و «اولین مرکز تخصصی درمان سوگ ایران» نصب شده، مأمن کسانی است که در سوگ از دست دادن عزیزی، قلبشان آکنده از غم و اندوه است و تلخترین روزهای زندگیشان را سپری میکنند. «شهره کوهن» مدیر و موسس بنیاد نیکوکاری شروین روبنزاده از چرایی تاسیس این مرکز و فعالیتهای آن برایمان میگوید.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
آن روی سکه زندگی
همه چیز از ۲۵ اسفند ماه سال ۱۳۸۲ شروع شد. روزی که شروین، پسر ۱۹ ساله شهره کوهکن در سانحه تصادف خودرو، درگذشت و به تعبیر مادر آسمانی شد. کوهن میگوید: «شروین دانشجوی ترم اول مهندسی عمران بود. خوب پیانو میزد و در تالار رودکی اجرا داشت. با سن کم، دغدغهاش بازکردن گره از کار مردم و احساس مسئولیت اجتماعیاش خیلی زیاد بود. وقتی بم زلزله آمد با اصرار برای کمک رفت. گفتم «مادر چه کاری از دستت برمیآید؟» گفت: «حتی اگر بتوانم یک نفر را نجات دهم باید بروم.» از بم که برگشت، گفت: «دلم میخواهد یک خیریه داشته باشم.» از این حرفش استقبال کردم و گفتم «دانشگاهت که تمام شد، یک مرکز خیریه دایر کن، ما هم کمکت میکنیم و ...» نه اینکه چون مادرش هستم تعریفش را میکنم ولی بسیار پسر خوب، مهربان و مسئولیتپذیری بود. من هم مثل همه مادرها، هزار آرزو برایش داشتم که آن اتفاق تلخ افتاد و زندگی روی دیگرش را به ما نشان داد.»
مرگ پایان آدمها نیست
موسس بنیاد نیکوکاری که در عمر ۶۷ سالهاش زندگی پر فراز و نشیبی گذرانده، از روزگار تلخ پس از فوت پسرش، این طور یاد میکند: «با آسمانی شدن شروین، انگار زمان متوقف و زندگی برای همه خانواده تمام شد. دیگر دلیلی برای زنده بودن نداشتم، بیشتر روزها مینشستم و در خلوت خودم فرو میرفتم و تکتک ثانیهها را میشمردم تا بلکه زندگی تمام شود؛ اما ساعتها کش میآمد و زمان نمیگذشت. به این فکر میکردم که بدون شروین، این زندگی چهطور ادامه پیدا میکند؟ بارها بیمارستان بستری شدم و حتی یکبار ایست قلبی و تنفسی داشتم و تا یک قدمی مرگ رفتم. مدام از خودم سوال میکردم که چرا من؟ چه گناهی کردهام که باید با این مصیبت تاوان میدادم؟ و با این سوالهای بیجواب، روزها را به سختی میگذراندم، تا اینکه یکبار یکی از آشناها که او هم مدتی قبل از آسمانی شدن شروین، پسرش را از دست داده بود کتاب «در آغوش نور، بتی جی ایدی» را برایم آورد و از تجربیاتش برایم گفت و سختیهایی که تحمل کرده بود. با خواندن کتاب و گوش دادن به حرفهایش، جرقهای در ذهنم زده شد که مرگ پایان آدمها نیست.»
بنیاد دو منظوره
دو سال پس از فوت شروین، بنیاد نیکوکاری «شروین روبنزاده» به عنوان «اولین مرکز درمان تخصصی سوگ» در ایران راهاندازی شد و نامش بر سر در ساختمان خیابان ملک نقش بست. کوهن دراینباره میگوید: «شروین دوست داشت یک بنیاد نیکوکاری تاسیس کند، برای همین تصمیم گرفتیم آرزویش را برآورده کنیم. ساختمانی در خیابان ملک تهیه کرده و مجوز تأسیس بنیاد خیریه را گرفتیم. اوایل یک بنیاد نیکوکاری بود که با همراهی همسر و دو دخترم به صورت خانوادگی اداره میشد. در این مرکز خدماتی مثل تهیه سبد ارزاق، تامین هزینه درمان و تحصیل، تهیه جهیزیه و ... به خانوادههای نیازمند ارایه میکردیم و کمی بعد این بنیاد دو منظوره شد، یعنی در کنار فعالیتهای خیرخواهانه، به درمان سوگواران پرداختیم.»
نفسی تازه میکند و ادامه میدهد: «بعد از رفتن شروین، خیلی طول کشید که با کمک و حمایت دوستان به این باور رسیدیم که مرگ پایان آدمها نیست و به اصطلاح «مرگ آگاه» شدیم. احساس میکردم حالا که به این آگاهی رسیدیم و رنجمان کم شده، وظیفه داریم نگذاریم این مشکل برای دیگران هم پیش بیاید و دوره سوگ را آنقدر طولانی و سخت بگذرانند، از این رو تصمیم گرفتیم نخستین مرکز درمان سوگ را ایجاد کنیم. مجوزش را گرفتیم. کمکم نام این مرکز بر سر زبانها افتاد و افراد بسیاری با تخصصهای مختلف که اغلب همدرد بودند برای کمک آمدند و اولین تیم تخصصی درمان سوگ با حضور مشاوران و روانشناسان و ... در اینجا شکل گرفت.»
از همه جای دنیا مراجعهکننده داریم
کوهن معتقد است مرگ یک رخداد طبیعی است که نمیتوان مانعش شد، اما برگزاری دورههای درمان سوگ و مرگ آگاهی برای بازگرداندن افراد سوگوار به زندگی وظیفه ماست. او درباره این کلاسها بیشتر توضیح میدهد: «شرکت در کلاسهای مختلف از جمله دورههای درمان سوگ، پس از سوگ، هنر درمانی، خودشناسی و ... برای هر فرد با توجه به شرایط روحی او تعیین میشود و دورههای گروه درمانی رایگان است و افراد کمبرخوردار برای شرکت در کلاسها هزینهای نمیپردازند.»
او درباره گستردگی مراجعهکنندگان میگوید: «به لطف دوستانی که با شرکت در کارگاههای ما به زندگی عادی برگشتهاند و حالشان خوب شده است، آوازه مرکز خیلی زود به شهرها و کشورهای مختلف هم رسیده و از کشورهایی مثل کانادا و آلمان تماس تلفنی داریم و مشاوره میگیرند.»
اینجا خانه دوم ماست
بنیاد نیکوکاری شروین روبنزاده در یک ساختمان دو طبقه قرار دارد. طبقه پایین دفتر مدیر مرکز و بخش پذیرش است و کارگاهها در طبقه دوم قرار دارند. دیوارهای پلکانی که به طبقه دوم میرسد، با عکسهایی خندان پر شدهاند؛ چهره آدمهایی که حالا از میان ما رفتهاند اما لبخندشان در قابها و یادشان در قلبها باقی مانده است. وارد کارگاه گذر از سوگ میشویم. جایی که دورتادورش صندلی چیدهاند و شرکتکنندگان از تجربیات سوگ عزیزشان میگویند.
«افسانه» زن میانسالی که یک سال پیش همسرش را از دست داده درباره تاثیر شرکت در این جلسات میگوید: «پس از فوت ناگهانی همسرم، فکر میکردم دنیا تمام شده. به قدری حالم خراب بود که با داشتن ۲ فرزند قصد داشتم خودکشی کنم. تا اینکه دوستانم این مرکز را به من پیشنهاد دادند.»
او ادامه میدهد: «قبل از آشنایی با این مرکز نمیدانستم سوگ هم درمان دارد. در یکی دو جلسه اول که در کلاسهای درمان سوگ شرکت کردم، حالم بهتر شد و کم کم به زندگی برگشتم. حالا یک سال است که هر هفته در کارگاههای درمان سوگ و خودشناسی شرکت میکنم و به نوعی اینجا خانه دوم من شده است.»
سوگ یک سوختگی ۸۵ درصدی است
«مهرداد خاکبازان» از جمله استادان مرکز و برگزارکننده کارگاه درباره لزوم درمان سوگ با کمک متخصصان میگوید: «شاید خیلی از ما تصور کنیم سوگواری، واکنشی طبیعی است که با از دست دادن یک عزیز بروز پیدا میکند و نیازی به این که از دیگری برای سپریکردن این دوره کمک گرفت، وجود ندارد. البته که تصورمان درباره سوگ درست است اما درباره کمکنگرفتن، اشتباه میکنیم.»
او ادامه میدهد: «طبق تحقیقات تاثیر سوگ معادل سوختگی ۸۵ درصد است. همانطور که سوختگی ۸۵ درصد نیاز به درمان تخصصی دارد، فرد سوگوار برای التیام دردش نیاز به کمک متخصصان دارد.»
خاکبازان که سالهاست در حوزه مرگ آگاهی فعالیت میکند، میافزاید: «سوگ در زندگی مانند زلزله است و همه افراد در زندگی حداقل ۳ تا ۵ سوگ یا همان زلزله را تجربه میکنند. همه افراد باید به این آگاهی برسند که در کلاسهای آگاهی بخشی در حیطه سوگ شرکت کنند. انسانی که نسبت به زندگی پس از مرگ موضعش را روشن نکند. زیر آوار زلزله سوگ میماند.»
نظر شما