تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۳۸۷ - ۰۷:۰۳

فرحناز علیزاده: رمان‌خواب‌های گمشده نادر وحید شامل داستان‌های به‌هم پیوسته‌ای با یک شخصیت محوری است

 پسری که بعد از سال‌ها برای به دست آوردن صندوقچه گل خانوم به فکر خرید خانه‌ پدری می‌افتد. او با یافتن دفترچه سفید و به علت خلأ روحی و حس نوستالژیک، به مرور خاطرات خفته می‌پردازد. ژانر غالب رمان واقع‌گرایی مدرن است.

نادو در دنیای ماشینی با از دست دادن لحظات خوش گذشته به اوهام پناه می‌برد و برای آرامش وجود به نوشتن رو می‌آورد تا بدین‌وسیله هویت خود را در جهان کنونی بازشناسد.

«دست‌خط نادوست؛ تا آخر آن را نوشته و برای هر نوشته‌ای یک عنوان گذاشته»؛ بنابراین نشانه،‌خالق نوشته‌های دفترچه، نادوست. می‌دانیم تغییر دیدگاه در اثر، باید علت‌مند باشد، پس روایت سحری‌خوردن شبانه توسط گربه در فصل 4 و خود گربه‌مادر در فصل 10 از چه رو در متن گنجانده شده؟ اگر نادو خود روایتگر ماجرای سحری خوردن باشد،‌ آیا در بدنه روایت خللی پیش می‌آید؟ خود گربه مادر چه اطلاعات تازه‌ای از نادو به خواننده می‌دهد تا توجیه‌پذیری تغییر دیدگاه موج شود؟! (روان پریش بودن نادو در فصل 2 گفته شده). 2فصل 4 و 10 نه تنها از لحاظ ساختار در این روایت غیر موجه است (نادو از درون و ذهنیت دیگری می‌گوید) بلکه اطناب در اثر محسوب می‌شود.

هنری جیمز معتقد است  «هماهنگی هر ذهن را باید به ذات آن حفظ کرد». گفته‌اند وقتی می‌خواهیم از دیدگاه غیر‌انسان، روایتگر رخ دادی باشیم باید تعلقات آنان را درنظر گرفته و دغدغه‌های خاص آنان را بیان کنیم. کدام گربه است که از کلماتی مانند قحطی زده‌ها، وقت و بی‌وقت، مچشان را بگیردو... استفاده می‌کند؟ آیا آیرونی گربه فقط در همین حد است که اصطلاح دردانه حسن کبابی را نداند و پوتین را نشناسد؟ (ص 32)؛ پس چگونه می‌تواند به شرح 3خطی زیرزمین با تمام تعلقاتش در ص 33 بپردازد؟

 بهتر می‌بود گربه تنها از حس غریزی و بویایی‌اش در معرفی شخصیت‌ها سود می‌جست. تغییر دیدگاه‌ها از سوی نویسنده از چه رواست؟ آیا می‌خواهد مانند فاکنر (خشم و هیاهو) بیانگر زوال خاندانی باشد؟ آیا می‌خواهد با بیان چند صدایی باختین به عدم‌قطعیت‌ها برسد؟ (ص74)  انگار خاک مرده‌رویش پاشیده‌اند یا آنکه  نه، چون راوی در انتها می‌میرد دست نویسنده بسته می‌شود و از خشی برای ادامه روایت سود می‌جوید (راوی مرده نمی‌تواند روایتگر داستان رئال باشد.)

لئوناردو بیشاب و امبرتو اکو هر دو معتقدند که بهتر است قسمت عمده داستان در زمان حال روایت شود و قسمت اندکی از روایت به گذشته اختصاص یابد، درحالی که در این اثر حجم بیشتر به مرور گذشته اختصاص دارد. داستان ابتدا با کشش بسیار خوبی شروع می‌شود؛ خرید خانه قدیمی،‌ شنیدن نام نادو توسط همسایه‌ها،‌ روشن شدن چراغ خانه متروکه و اینکه راوی قابل اطمینان است یا نه بیانگر تعلیق خوب داستانی است. اما این تعلیق به قول گلشیری به علت « از در و بی‌در حرف زدن‌ها» مرور خاطراتی چون قهر سگل و یا رمان‌خوانی گل‌خانوم که ارتباطی به گره فصل اول ندارد از دست می‌رود.

عدم توالی زمان و نداشتن فضا و جغرافیای خاص در اثر و پس و پیش کردن تکه‌های روایت به‌راستی برای چیست؟

 نثر روان و شفاف و دوست داشتنی نادو (نویسنده) این اجازه را از خواننده می‌گیرد که تصور کند نادو روان پریش است. انسان روان پریش نمی‌تواند تا این حد در استفاده از کلمات انسجام نوشتاری داشته باشد؛ در حالی که یکی از محاسن اثر نثر خوب راحت‌خوان و دلنشین و پر‌اصطلاحات راوی است؛ نثری که در ابتدا طنز و شوخ طبعی را با خود به همراه دارد و در انتها شاعرانه و رمانتیک می‌شود. می‌بایست تدابیر بهتری برای باورپذیری ارتباط نادو به آن سوها غیر از روان‌پریشی اتخاذ می‌شد. با تمام کاستی‌ها خواب‌های گمشده به علت ادغام ژانر رئال در ژانر شگفت در خور بوده و لذت خوانش را برای خواننده به همراه دارد.