همشهری آنلاین - فاطمه عباسی: محققان دهها هزار مطالعه را برای پاسخ به این سوال بررسی کردند که دقیقا چه کاری باید انجام دهیم تا احساس شادی، قدرت و تعادل کنیم؟ پاسخ به این سوال با ابهام و پیچیدگی روبرو است اما برای یافتن یک نتیجه روشن، دکتر استیون هیز، روانشناس و مدرس دپارتمان روانشناسی دانشگاه نوادا به همراه گروهی ۵۰ نفره به بررسی بیش از ۵۴هزار مطالعه پرداخت تا مهمترین عواملی را که در بهبود سلامت روان نقش دارند کشف کنند.
این پژوهش چهار سال به طول انجامید و به نتایج غافلگیر کنندهای رسید که در مجله علمی و معتبر Behavior Research and Therapy منتشر شد. به گفته وی، مسیرهای زیادی وجود دارد که میتواند منجر به تغییرات مثبت روحی شود؛ با این حال، یافته شگفتانگیز آنها این است که یک مجموعه از مهارتها بسیار مؤثرتر از هر عامل دیگری هستند.
او اضافه کرد که این مجموعه مهارتها حتی مهمتر از حمایت عاطفی و قدردانی از خانواده، دوستان و حتی آموزههای روان درمانی است. این مهارتها حتی برای کسانی که از افکار منفی و الگوهای مخرب رنج میبرند نیز مفید است و به شدت بر عملکرد آنها تأثیر میگذارد.
مهارتهای انعطاف پذیری و آگاهی ذهنی
توسعه مهارتهای انعطافپذیری و آگاهی ذهنی میتوانند وضعیت روانی شما را به طور قابل توجهی بهبود بخشند. به گفته محققان، این دو مهارت تقریبا ۴۵ درصد از موفقیت درمان و بهبود روان را تشکیل میدهند. این استاد روانشناس توضیح داد که وقتی تجزیه و تحلیل میکنیم مفاهیمی مشابه انعطاف پذیری و آگاهی، مانند شفقت به خود، انگیزه درونی و حساسیت به اضطراب، سهم این مهارتها را تا ۵۵٪ نیز بالا میبرند.
این یافتهها میتواند برای هر کسی که برای بهبود سلامت روان خود اهمیت میدهد حسی مثبت ایجاد کند. کافی است اهمیت آنها را درک کنید و به آنها توجه کنید تا در طول زمان توسعه پیدا کنند و تقویت شوند. هیز گفت حتی افرادی که از اضطراب مزمن، افسردگی، اعتیاد و ... رنج میبرند نیز میتوانند با توسعه این مهارتها شدت چالشهای ذهنی خود را کاهش دهند.
سه رکن انعطاف پذیری و آگاهی
اگر این مفاهیم برای شما هم انتزاعی و گیج کننده به نظر میرسد. هیز پیشنهاد میکند که آنها را به سه عامل تقسیم کنیم و آنها را ستونهای انعطاف پذیری روانی بنامیم.
۱. تفکر آگاهانه
این توانایی یعنی توجه به آنچه در «اینجا و اکنون» برای ما اتفاق میافتد: چه افکاری در مغز ما ظاهر میشود؟ چه احساساتی داریم؟ بدن چه احساسی دارد و احساسات ما چگونه بر بدن ما تأثیر میگذارد؟ به گفته هیز، «اینجا و اکنون» تنها با کلمات تجربه نمیشود. آن را باید از طریق حس تجربه کرد. مثل تفاوت صحبت کردن از طعم یک پرتقال یا توجه به طعم واقعی میوهها.
آگاهی در مقابل مشغول شدن به افکارمان، به ما میآموزد که حضور داشته باشیم و به مرور زمان ذهن را به اینجا و اکنون هدایت کنیم. انجام تمرینهای تمرکز، مدیتیشن و عبادت به بهبود این مهارت کمک میکند و نتیجه اینکه امکان روبرو شدن با موقعیتهای پیچیده و بحرانها را پیدا میکنیم.
۲. پذیرش
باز بودن و پذیرش به ما این امکان را میدهد که تجربیات، افکار و احساسات پیچیده را همانطور که هستند قبول و تحمل کنیم، بدون اینکه بخواهیم تغییر کنیم یا از آنها فرار کنیم. این کار مستلزم مبارزه با تمایلات ماست زیرا هیچ کس نمیخواهد چیزهایی را که دوست ندارد تجربه کند، اما تلاش برای فرار و پنهان شدن دقیقا همان چیزی است که چالشهای ما را تشدید میکند.
هرچه بیشتر سعی کنیم درد را از بین ببریم، بیشتر بر زندگی ما مسلط خواهد شد. پذیرش به ما کمک میکند تا مبارزه درونی را متوقف کنیم و اجازه دهیم افکار و احساسات دقیقا همان چیزی باشند که هست، بدون اینکه آنها مجبور به کنترل ما باشند. جالب اینکه هنگام پذیرفتن یک تجربه یا احساس ناخوشایند شرایط در جهت مثبتتری حرکت میکنند.
۳. تصمیم گیری آگاهانه
ما میتوانیم بفهمیم چه چیزی برایمان مهم است و قدمهایی برداریم که ما را به سمت اهداف، مقاصد و ارزشهایی که برای آن تلاش میکنیم پیش ببرد. پس باید به جای اینکه تحت تأثیر احساسات، ترسها یا موقعیتهای اجتماعی قرار بگیریم باید تلاش کنیم تصمیمهای خود را بر اساس اهداف و موقعیتمان بگیریم.
هیز به این نتیجه رسید که وقتی در مورد آنچه برای ما مهم است تصویر و درکی واضح داشته باشیم، میتوانیم اقدامات مختلفی را برای ایجاد عادات پایدار انجام دهیم و به معنا، تعادل و کنترل بیشتری در زندگی برسیم.