همشهریآنلاین - نصیبه سجادی: «حوریه وارسته» بانوی کارآفرینی است که اکنون یک کارگاه کوچک خیاطی را اداره میکند و همه طرحهایش را زندانیان در کنار خانوادههای نیازمند و افراد آسیبدیده اجرا و درآمد کسب میکنند. او آرزوهای بزرگتری هم دارد و برنامههایش را طوری چیده که به آنها برسد مثل ایجاد نمایشگاه تولیدات ایرانی در ارمنستان و کشورهای حاشیه برای توانمندسازی همه کسانی که در خدمت تولید هستند.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
وقتی انساندوستی بانی خیر میشود
خیاطی را در مدرسه یاد گرفته است و بهعنوان یک مهارت هنری که هر دختری باید آن را بلد باشد، ولی هیچگاه فکر نمیکرد همین هنر روزی به کارش میآید و مشکلاتش را با استفاده از آن یکی یکی ناکاوت میکند. بانو وارسته سال ۱۳۶۷ ازدواج کرده و همان زمان هم در سازمان فنی حرفهای بهعنوان مربی استخدام شده و به کارجویان هنر خیاطی آموزش میدهد. او بعد از مدتی تصمیم میگیرد آموزشگاه خودش را راهاندازی کند و این آغاز یک راه طولانی در تولید و کسب و کار میشود و حمایت از هر کسی که دستش را به سویش دراز میکند. او در این راه از کمک دیگران نیز بهره گرفته است.
وارسته میگوید: «به محض اینکه کسب و کارم رونق گرفت، به سازمان زندانها رفتم و به مسئولی که آنجا بود گفتم که خانواده زندانیان را به من معرفی کند تا در تولیدیام کار کنند و صاحب درآمد شوند. افراد زیادی را به این صورت جذب کردم. هم من راضی بودم هم آنها خوشحال که میتوانستند نان سر سفره خانواده ببرند. در کنار آن هر روز ماشین میگرفتم و کارهایم را به زندان میبردم تا دختر و پسرهایی که در سنین پایین مرتکب بزه و گرفتار زندان شده بودند و بنیه مالی ضعیفی داشتند بتوانند کار کنند و درآمد داشته باشند. یادم هست مسئول تعاونی زندان به من میگفت از وقتی کار برای بچههای زندان آوردهای خیلی سرگرم شدهاند و روحیهشان هم بهتر شده است.»
کمک به همنوع به همراه برادر
سالها به همین منوال گذشته و یک کارگاه حوریه خانم ۳ تا شده و الان دیگر اوضاعش آنقدر خوب شده که بتواند دست افراد بیشتری را بگیرد. او میگوید: «سازمان زندانها با من تماس میگرفتند و میگفتند مثلاً دیه فلان زندانی تأمین شده، فقط ۱۴ میلیونش مانده که اگر پرداخت نشود حکمش اجرا میشود. سریع پول را واریز میکردم.»
برادر وارسته هم از خیّران محله است. وارسته مشکلات نیازمندان را با او هم در میان میگذارد و او را نیز با خود همراه میکند. وارسته درباره همراهی برادرش اینطور توضیح میدهد: «برادرم به دلیل وضع مالی خوبش به افراد زیادی کمک میکند. یکبار دختری به من معرفی شد که پدرش زندانی بود. خرج دانشگاه و تحصیلش را از برادرم میگرفتم و سالها هزینههای تحصیلی او را پرداختیم.آن دختر الان صاحب زندگی شده و بعد از تحصیل در جای خیلی خوبی هم کار میکند.»
در سال ۱۳۸۶تا ۱۳۹۲ وارسته و برادرش دست افراد زیادی را گرفتهاند، آنهایی که به دلیل خطای جوانی در زندان بودند یا زندانی مالی بودند که با پرداخت دیه گره از کارشان میگشودند. وارسته میگوید: «اوضاع کار که روبه راه بود زندانیان بسیاری را که آزاد شده بودند ولی جایی به آنها کار نمیدادند در کارگاهم مشغول کرده بودم و تمام تلاشم را میکردم که از نظر مالی کم نداشته باشند.»
همت بلندآر برای روی ناخوش زندگی
زندگی همیشه روی خوش ندارد و اتفاقات بد هم بخشی از آن است. سال ۱۳۹۲ برادر این بانوی کارآفرین سکته مغزی و از دنیا رفته است. فوت برادر اوضاع روحیاش را به هم ریخته و امکان کار کردن را از او گرفته است. برای همین یکی یکی کارگاههایش را ازدست داده و میگوید: «بعد از ۲ سال به خودم آمدم دیدم که هیچ چیز ندارم با یک دنیا قرض و قسط که نمیدانستم چطور باید پرداخت کنم. دیدم اینطور نمیشود نه خودم که زندگی یک خانواده را داشتم نابود میکردم.»
بالاخره یک یا علی میگوید و بعد از ۲ سال از جایش بلند میشود، ولی برای شروع آهی در بساط نداشته، وارسته میگوید: «از سازمان زندانها آقای وکیلی را به من معرفی کردند. کیسههای پارچهای تولید و در مجتمعها و پاساژها عرضه میکرد. با سرمایه آقای وکیل تولید این کیسهها را شروع کردم و توانستم تمام بدهیها را یکی یکی بپردازم.»
اما شرط آقای وکیل این بود که صفر تا صد کار تولید و عرضه را زندانیان آزاد شده یا خانوادههایشان انجام دهند. وارسته میگوید: «از بازار پارچه تهیه میکردم. آنها را برش میزدم و کار دوخت ودوز یا در زندان انجام میشد یا در کارگاه جدیدم بعد از ورشکستگی که ۵ نفر نیروی کار مستقیم و غیرمستقیم داشت.»
دست بالای دست بسیار است
همچنان با قوت به کارش ادامه میدهد تا به قول به خودش و خانواده زندانیان عمل کند و آن اینکه همه تلاشش را میکند تا سفرهای بینان نماند. وارسته معتقد است: «الان با تمام قدرت به کارم ادامه میدهم، ولی بخش زیادی از درآمدم را برای پرداخت اجاره بهای کارگاه هزینه میشود. پول و سرمایهای که میتوانستم صرف گسترش کارگاه کنم تا نیروهای بیشتری را جذب کنم. اگر دولت یا حامی مالی پیدا شود و جایی برای کار به ما بدهد قادرم افراد بیشتری را جذب و خانوادههای زیادی را تحت پوشش قرار دهم.»
او میافزاید: «ویروس کرونا که آمد بخش زیادی از درآمدمان از محل دوخت و توزیع کیسههای پارچهای کم شد، اما توانستیم با تولید ماسک ضرر و زیان را تا حدود زیادی جبران کنیم و به کار ادامه دهیم.»
طرحی برون مرزی به وزارت تعاون ارائه داده که تأیید شده، ولی اگر مقدمات اجرای آن فراهم شود میتواند صنایعدستی ایران را در کشورهای همجوار عرضه و به فروش برساند که در صورت تحقق منافع خوبی نصیب کشور میکند.
او میگوید: «تولیدات هنری بانوان ارمنستان به پای بانوان ما نمیرسد. در صورت اجرای این طرح تولیدکننده ایرانی مستقیم با تاجر خارجی ارتباط میگیرد و تولیدات فاخر ایرانی که همه برای داشتنش سرودست میشکنند بدون دخالت دلالان صادر میشود که هم به نفع تولیدکننده است و هم دلارهای زیادی نصیب کشور ما میکند.»