همشهری آنلاین، اما این پیشکشی به پادشاه ایرانی چه بود؟ ملکه در سال ۱۲۵۲ یکی از ساعتهای دستساز و منحصربهفرد دنیا را به ناصرالدین شاه هدیه کرد. ناصرالدینشاه که حسابی از گرفتن این هدیه منحصربهفرد سرخوش شد دستور نصب و نمایش آن را بر برج شمسالعماره میدهد تا هدیه ملکه در مقابل دید همگان باشد. با نصب این ساعت، این برج به برج ساعت معروف میشود. اما این هدیه پر سروصدا برای تهرانیهایی که هنوز ساعت بخش مهم زندگی روز مرهشان نشده بود، حسابی روی اعصاب پایتختنشینان بود.
ساعت پدیده کمرنگ زندگی ایرانی
زمانی که ملکه ویکتوریا، ساعت شمسالعماره را به ناصرالدین شاه هدیه داد، ساعت در زندگی پایتختنشینان نقش چندان پررنگی نداشت و اغلب برای تعیین اوقات شرعی و اطلاع از زمان در روز از عناصر طبیعی مانند سایه و آفتاب استفاده میکردند. چون تا قبل از انقلاب مشروطیت، در ایران سیستم اداری چندان منسجم و منظم نبود. این ماجرا بهانه خوبی بود تا مردم نسبت به وقت و زمان توجه زیادی نشان ندهند و در واقع ساعت حضور پررنگی در زندگی روزمره نداشته باشد. تصور کنید با این اوصاف سروصدای زنگ ساعت شمسالعماره برای اعلام ساعت چه میزان روی اعصاب بود.
عمارت خورشید در دل پایتخت
شمسالعماره در واقع نخستین عمارت بلندمرتبه شهر تهران و به معنای عمارت خورشید است. در سازه شمسالعماره برای نخستین از فلز استفاده شد تا این نخستین عمارت بلندمرتبه شهر تهران مکانی برای رصد شهر از سوی شاه کنجکاو شود. اما همین سرک کشیدنهای شاه از جامعه متدین دوره قاجار پنهان نماند و مردم از شاه مملکت به دلیل دید زدن حریم شخصیشان عارض شدند و از شاه شکایت کردند.
هدیه به پادشاه عشق ساعت
علاقه عاشقانه ناصرالدین شاه به ساعت در هر سفر خارجی کاملا مشهود بود. به هر کشور اروپایی که سفر میکرد، یک ساعت هم بهعنوان سوغاتی وارد کشور میکرد. آوازه این علاقه به گوش بسیاری از پادشاهان و سیاستمداران اروپایی هم رسیده بود و به همین دلیل اغلب در هدایایی که به پادشاه ایرانی پیشکش میکردند، حتما یک ساعت هم در میان آنها یافت میشد. اما در میان همه این ساعتهای متنوع و رنگارنگ هدیه ملکه ویکتوریا برای اهالی پایتختنشین دردسرساز شد.
این ساعت مهمترین ساعتی است که ناصرالدین شاه هدیه گرفته؛ ساعت دوطرفهای که بر فراز عمارت شمسالعماره بهعنوان نخستین ساعت عمومی شهر و پایتخت نصب شد و به نحوی پایتختنشینان را با ساعت و اهمیت کاربرد آن آشنا کرد. اما این هدیه گرانبها صدای بلندی داشت و باعث بر هم خوردن آرامش کاخنشینان و تهرانیها شده بود؛ شهری که هنوز استخوان نترکانده بود تا تعداد محلههایش از شمارش خارج شود. نقل کردهاند که ناصرالدین شاه پس از مدتی دستور داد تا صدای آن را کم کنند، اما این تغییر و دستکاری بهمرور خاموشی صدا و حرکت عقربههای ساعت را به همراه داشت.
جغدهای برانداز
برای این هدیه پر سروصدای ملکه انگلیس مردم تا سالها کلی داستان و ماجراهای عجیب غریب ساختند و بسیاری بر این باور بودند که ساعت شمسالعماره شوم و باعث و بانی بسیاری از بلاهای داخل کشور است.«جعفر شهری» در کتاب «تهران قدیم» با اشاره به این نکته نوشته است : «کلاهفرنگی (سقف اتاقکی که ساعت در آن جاساز شده است) ساعت شمسالعماره که همیشه بیرقی (پرچمی) بر فراز آن میجنبید، دارای عجایبی بود که تهرانیها، از آن حرف میزدند.»
شهری در بخش دیگر کتابش به زندگی یک جفت جغد نر و ماده در داخل محفظه آن اشاره میکند و مینویسد: «شمسالعماره دارای ساعت بزرگی بود که زنگ پرصدایی داشت که تا دورترین نقطه طنینانداز میگردید. میگویند در داخل ساعت دو جغد نر و ماده لانه ساخته بودند و چنین شایع بود که هر بار ظاهر شوند سلطنت تغییر میکند و میگفتند به هنگام کشته شدن ناصرالدینشاه آنها سه روز از لانه بیرون آمده بودند. »
البته تقارن بعضی اتفاقات و رویدادهای سیاسی و جهانی با زندگی روزمره این جغدهای ساکن در برج شمسالعماره باعث شد تا در باور عامه تاثیر و حضور این جغدها پررنگ شود و بسیاری از اتفاقات دنیا مانند وقایع شهریور سال ۱۳۲۰، تغییر سلطنت پهلوی اول و حمله متفقین به ایران را هم به حضور این جغدهای بختبرگشته نسبت دهند. این داستانها بیشتر جنبه افسانه دارد.