همشهری آنلاین- ابوذر چهل امیرانی: خوشبختانه از سال گذشته تاکنون، پس از اجرایی شدن طرحهای شهرداری برای جمعآوری معتادان متجاهر، وضعیت محله هرندی مناسبتر شده و شهروندان از این موضوع رضایت زیادی دارند. با این وجود، هنوز هم در بخشهایی از این محله میتوان معتادانی را دید که در انظار عمومی به مصرف موادمخدر مشغولند.
برای پیگیری این موضوع و دلایلی که سبب شده معتادان هنوز هم در محله هرندی حضور داشته باشند، سراغ «محمدجواد جلالی» رئیس اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری منطقه۱۲ میرویم. او در ابتدای صحبت های خود می گوید: «من موافق بهکار بردن کلمه «جمعآوری» برای انسان نیستم و بهتر است از واژه «جذب و پذیرش» استفاده کنیم.»
وی با ابراز خرسندی از تأکید شهردار تهران به ساماندهی معتادان متجاهر میگوید: «بلافاصله پس از دستور دکتر زاکانی و تشکیل کارگروههای مختلف برای جذب معتادان متجاهر، فعالیتهای ارزشمندی در منطقه۱۲ بهخصوص محلههای هرندی، شوش و مولوی انجام شد. تعداد زیادی از معتادان متجاهر پذیرش و به کمپهای ترک اعتیاد منتقل شدند. مردم در کمترین زمان، آثار این فعالیتها را دیدند و در جلسات متعددی که مسئولان شهری در نواحی شهرداری، مساجد و... داشتند، از آنها قدردانی کردند.»
وقتی از جلالی میپرسیم با این توصیف چرا هنوز هم تعدادی از معتادان در این محلهها حضور دارند، با ابراز تأسف میگوید: «محلههای پرآسیب منطقه از وجود معتادان پاک شده بود. برای رسیدن به این هدف، فعالیتها و طرحهای مختلفی اجرا شد که برخی تازگی داشتند، اما متأسفانه، ما با چرخه تقریباً معیوبی در زمینه ساماندهی معتادان متجاهر مواجهیم که سبب شده محلههای این منطقه، باز هم شاهد حضور تعدادی از آسیبدیدگان اجتماعی باشد.»
این چرخه کامل نیست
وی در توضیح بیشتر میگوید: «حوزه اجتماعی، همانند زنجیرهای متشکل از حلقههای مختلف است. وقتی این حلقهها به همدیگر متصل باشند، بیشک کارایی خود را به خوبی نشان میدهند، اما متأسفانه باید گفت در این زمینه کاستیهایی وجود دارد.»
جلالی ادامه میدهد: «پس از دستور شهردار تهران، جذب معتادان بهسرعت شروع شد. تعداد زیادی از معتادان متجاهر به کمپهای ترک اعتیاد (معروف به ماده۱۶) منتقل شدند و این امر سبب پاکسازی محلهها از معتادان شد، اما پس از مدتی، مجدداً شاهد بازگشت این افراد به منطقه بودیم و متأسفانه محلههای هرندی، شوش و مولوی از این معضل در امان نماندند. موضوعی که باعث بروز این مشکل شد، رها شدن دوباره مددجویان در جامعه بود. این افراد پس از حضور یک تا ۶ماهه در کمپهای ترک اعتیاد، بهدلیل نداشتن خانواده، مسکن و شغل، همانند گذشته به خیابانخوابی روی آوردند و به سمت موادمخدر کشیده شدند.»
اینجاست که به اهمیت متصل بودن حلقههای زنجیر حوزه اجتماعی پی میبریم. شهرداری و نیروهای انتظامی با سختیهای زیاد اقدام به جذب معتادان متجاهر از محلهها کردند و این افراد بر اساس دستور قاضی، بر حسب تعداد دفعات پذیرش شده و نوع اعتیاد، بین یک تا ۶ماه به کمپهای ترک اعتیاد منتقل شدند، اما پس از ترخیص، جایی برای زندگی و از همه مهمتر اشتغال نداشتند. به گفته جلالی، «افرادی که معتاد متجاهر شناخته میشوند و فاقد محلی برای زندگی هستند، مثل گذشته به خیابانها برگشتند. بدونشک، اگر کسی حامی آنها بود و به آغوش خانواده برمیگشتند، احتمال برگشت آنها به سمت اعتیاد خیلی کم میشد، اما وقتی امور آنها از طریق همین خیابانگردی و خیابانخوابی تأمین و سپری میشود، به احتمال زیاد به سمت موادمخدر گرایش پیدا میکنند.»
مددجویان به مسکن و شغل نیاز دارند
وی با ارائه پیشنهاد به مسئولان میگوید: «شهرداری در این خصوص به وظایف خود عمل کرده و میتوان گفت وعده دکتر زاکانی برای خالی شدن معابر از معتادان عملی شده، اما لازم است نهادهای دیگر هم آستین بالا بزنند و احتمال بازگشت مجدد مددجویان به سمت موادمخدر را به صفر برسانند. به عنوان مثال، مددجویان پس از ترخیص از کمپهای ترک اعتیاد، نیاز به سرپناه و اشتغال دارند که به نظر من، موضوعی مهمتر از دوره ترک و قبل از آن است. باید مرکز یا مجموعهای وجود داشته باشد که فقط چنین افرادی را میپذیرد؛ مجموعهای که در آن ساکن شوند و ضمن شرکت در جلسات برای حفظ پاکی خود، توانمند و مشغول کار شوند؛ چرا که جامعه خیلی پذیرای این افراد نیست و کمتر کسی به آنها شغل میدهد.»
رئیس اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری منطقه۱۲ با بیان مثالی میگوید: «از پیرمرد ۶۰-۷۰ سالهای که پای او عفونت کرده و خانواده ندارد، چطور میتوان انتظار داشت که پس از ترک اعتیاد، دوباره معتاد نشود. چنین فردی پس از ترک اعتیاد، نیازمند محلی برای نگهداری است. درست است که شهرداری برای چنین افرادی اقدام به راهاندازی گرمخانه کرده، اما تا چه زمان میتوان چنین فردی را نگهداری کرد؟ نمیتوان او را مجبور به حضور شبانهروزی در گرمخانه کرد تا مبادا در خیابان دچار اعتیاد مجدد شود. اینجا باید بهزیستی ورود پیدا کند و او را تا آخر عمر در مراکز نگهداری از سالمندان مراقبت کند.»
وقتی چنین کاری انجام نشود و کسی متولی افراد بهبودیافته نباشد، یعنی این چرخه معیوب است و این فرد دوباره در شهر رها میشود. جلالی تاکید میکند که همه مددجویان هم در واقع نیازمند چنین امکاناتی هستند و میگوید: «باید مراکزی وجود داشته باشد که به اسکان، اشتغال، بحثهای بهداشتی و درمانی، استمرار پاکی آنها و... بپردازد و حتی به این افراد وام مسکن و اشتغال بدهد تا روی پای خود بایستند.»