همشهری آنلاین - زهرا بلندی: عمارت زیبای امیربهادر که در نزدیکی میدان منیریه است، متعلق به «حسین پاشازاده»، وزیر دربار و وزیر جنگ مظفرالدینشاه قاجار، با قدمت و پیشینهای ۲۰۰ساله است.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
امیربهادر که بود؟
جد امیربهادر از خانهای قفقاز بود که پس از امضای عهدنامه ترکمنچای مجبور به مهاجرت به ایران شده بود. امیربهادر در سال ۱۲۶۱ هجری قمری در تبریز متولد شد. او ابتدا در دوران ولیعهدی مظفرالدینشاه در تبریز مقام قوللر آقاسی دستگاه ولیعهد را یافت و پس از مدتی به پیشنهاد امیرنظام گروسی به مقام پیشکاری ولیعهد رسید. در سال ۱۳۱۰ هجری قمری از طرف ناصرالدین شاه لقب «امیربهادر» گرفت و پس از جلوس مظفرالدین میرزا بر تخت سلطنت، رئیس کشیکخانه دربار شد.
امیربهادر مردی متدین و در عین حال ضدمشروطه بود، اما در پس این ۲ ویژگی، گرایشی فرهنگی هم در نهاد او نهفته بود. او شاهنامه را خیلی دوست داشت و به همین دلیل اقدام به چاپ شاهنامهای کرد با خط عمادالکُتاب، یکی از خوشنویسان بنام خط نستعلیق، که امروزه با عنوان شاهنامه بهادری و یکی از منابع شاهنامهپژوهی شناخته میشود. یادگار دیگری که از او باقی مانده همین بنا و قسمتی از باغ بزرگ اوست که امروزه به عنوان انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در حوزه بزرگداشت مفاخر فعالیت میکند.
آثار پیوند با تاجیکستان و افغانستان
این عمارت ۳هزار متری تاریخی در نزدیکی میدان منیریه و خیابان بشیری، هنوز با نام خانه امیربهادر شناخته میشود، اما از سال۱۳۴۸ با تغییر کاربریاش به انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، فضای داخلی آن بیشتر سازوکار دفتری به خود گرفته و هریک از اتاقها به بخشهای مختلف این انجمن اختصاص داده شده است.
وسط حیاط به سبک خانههای مشابه دوره قاجار، حوضی گرد دیده میشود. مقابل در ورودی عمارت در کنار درختان نارنج که به زیبایی خودنمایی میکنند، ۲ تندیس «کمالالدین بهزاد»، نگارگر قرن نهم هجری، و «کمال خجندی»، عارف و شاعر قرن هشتم، قرار گرفته است.
معاون علمی و پژوهشی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی که سالهاست این خانه حکم محل کارش را پیدا کرده، درباره هرگوشه از اینجا حرف برای گفتن دارد: «هر دو مجسمه را استاد «ابوالحسن صدیقی»، نقاش و مجسمهساز نامآور ایرانی و از شاگردان کمالالملک، ساخته است. ۲شخصیت برجسته به عنوان نمادی از ۲کشور افغانستان و تاجیکستان هستند. «کمالالدین بهزاد» یکی از نگارگران بسیار شناختهشده مکتب هرات و تبریز در انتهای عصر تیموری و دوره صفوی و همچنین کمالالدین خجندی شاعر بزرگ قرن هشتم است و هر۲ بزرگوار در تبریز مدفونند و یادگاران ما و عامل پیونددهنده ما به کشور تاجیکستان و افغانستان به شمار میروند.»
برپایی جشن تولد مفاخر در تالار آینه
طبقه همکف عمارت پر از دیوارهای کاشیکاری و مُقَرنَسکاریشده است و طبقه بالا، مانند همه خانههای قجری، تالار بزرگ آینه و اتاقهای متعددی دارد که برای مجالس دعا، روضه، قرائت، سخنرانی و آموزش قرآن در نظر گرفته میشده است. اتاقهایی با دیوارهای مُقَرنَسکاری، اُرُسیهای رنگی، نقاشیهای بدیع و تابلوهای نقاشی از افراد مشهوری چون «علیاکبر دهخدا»، «حسین بهزاد»، «پروین اعتصامی»، «کمالالملک» و... که سالیان پیش سفارش نقاشی آنها داده شده و روی دیوارهای اینجا نقش بسته است. تالار آینه که جلوهای تمامعیار از هنر آینهکاری و معماری ایرانی را به تصویر میکشد یکی از بخشهای جذاب این عمارت است.
«کاوه خورابه» معتقد است ما در بناهای فاخرمان معمولاً از قرن نهم هجری یعنی تیموریان به بعد و بهخصوص دوره صفویه تالارهایی با عنوان آینه طراحی کرده و میساختهایم و آینهکاری در حوزه تاریخ معماری ما بحث بسیار جذابی است که در عمارت امیربهادر هم جا برای حرف دارد: «این تالار آینهکاری و گچکاری فاخری دارد. در سال ۱۳۱۸ قمری این تالار توسط «میرزا حسن گچکار» ساخته شده و احتمالاً محل رجوع مشاوران، وزرا و درباریانی بوده که با امیربهادرخان در ارتباط بودهاند. امروز هم این استفاده همچنان ادامه دارد و برخی از برنامههای انجمن و همچنین مجالسی که مصادف با زادروز یکی از مفاخر ماست و عنوان بزرگداشت دارد در این تالار برگزار میشود. مثلاً آخرین تولد مربوط به سالروز تولد استاد «علی رواقی» بود که با حضور اندیشمندانی از حوزه ادب و حکمت چندی پیش در اینجا برگزار شد.»
تبدیل عمارت تاریخی به انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
معاون علمی پژوهشی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی انتقال انجمن به این خانه تاریخی را بهانه میکند تا بیشتر درباره جزئیات شکلگیری انجمن بگوید: «انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سال۱۳۰۱ توسط جمعی از اهل اندیشه و هنر و حکمت از جمله شخصیتهایی که دغدغه ایران فرهنگی را داشتند تأسیس شد. تا قبل از خریداری این ساختمان جلسات انجمن در فضاهای مختلفی برگزار میشد و ساختمان ثابتی به عنوان یک نهاد و یک ساختمان برای انجمن وجود نداشت.»
سال ۱۳۴۶ این موضوع مطرح شد و سال ۱۳۴۸ با تلاشهای استاد «سیدمحمدتقی مصطفوی»، استاد برجسته باستانشناسی، این عمارت خریداری شد تا به انجمن آثار و مفاخر تبدیل شود و از آن پس دیگر بقیه جلسات اینجا دایر میشود.
خورابه درباره مصطفوی میگوید: «تا انتهای عمر تمام زحمات انجمن را متقبل بود، از خریداری بنا تا رویکردهای فرهنگی و پژوهشی توسط ایشان صورت میگرفت.»
کتابخانهای با ۵۰هزار عنوان کتاب
یکی از بخشهای مهم و ماندگار این عمارت تاریخی کتابخانه دیدنی آن است. کتابخانهای که پنجره رو به حیاط آن فضایی دلنشین برای مطالعه ایجاد کرده است. معاون علمی و پژوهشی انجمن میگوید: «در این کتابخانه حدود ۵۰ هزار عنوان کتاب در موضوعات مختلف فلسفی، عرفانی، ادبی، هنری، ایرانشناسی و منابع وجود دارد. دانشجویان، پژوهشگران و عموم علاقهمندان به حوزه کتابخوانی میتوانند با ارائه کارت ملی، دعوتنامه و... به کتابخانه مراجعه و از خدمات آن استفاده کنند.»
استفاده از ظرفیت خانهموزهها
نگهداری و حفظ هر بنای تاریخی مستلزم صرف هزینههای سنگین است. ساختمان هم مانند هر پدیده فیزیکی در معرض باد و طوفان و برف قرار میگیرد و مسلماً دچار فرسایش و مشکلات فنی میشود و یکی از دغدغههای همیشگی این است که در کنار آن کلیتی که شاید بیرون از مجموعه دستاوردهای علمی و پژوهشی آن دیده میشود خود نگهداری، بازسازی و مرمت این آثار تاریخی است باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد.
خورابه هم با تأیید این موضوع از ظرفیت عظیم خانههای تاریخی شهر حرف میزند: «امروزه نیاز است که در حوزه گردشگری فرهنگی روی خانهموزهها کار ویژه انجام شود. اگر ما شکلگیری و قدمت تهران جدید را از دوره صفویه فرض کنیم، و با توجه به انتقال پایتخت توسط آقامحمدخان قاجار به اینجا، با خانههایی مواجهیم که با نام بسیار زیادی از بزرگان گره خورده و این ظرفیت را برای ما به وجود آورده که در قالب خانهموزه بتوانیم استفادههای بهینه از آنها داشته باشیم. این آثار نباید در سراشیب تخریب و تغییر کاربری، به جای اینکه برای آیندگان فضاهایی فرهنگی باقی بمانند و یادآور هویت سرزمینمان باشند، به زمینی برای روییدن برجها مبدل شوند.»