همشهری آنلاین - نجمه تاجیک- نگین پذیرا: هر ساله علاقهمندان به علم و مفاخر برجسته کشور حوالی روز ۱۲ شهریور روبهروی خانه موزه استاد جمع میشدند تا از استادی که حقی بزرگ بر گردن کشور دارد یاد کنند. مهمانان بعد از برگزاری مراسمی کوتاه سوار بر اتوبوس شده و همه با هم به سمت مقبره پروفسور حسابی در شهر دانشگاهی تفرش رفته و ادامه مراسم را در آنجا برگزار میکردند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
امسال (سال ۱۳۹۳) اما به دلیل عملیات بازسازی مقبره استاد در تفرش و نبود فضایی مناسب برای برگزاری بزرگداشت استاد، این مراسم در تهران برگزار شد. پنجشنبهای که گذشت همه جمع شده بودند تا برای ساعاتی چند یاد و خاطره پدر علم فیزیک ایران را در خانه او که حالا تبدیل به موزه و مکانی پژوهشی شده گرامی بدارند.
اگرچه اغلب مهمانان از دانشمندان، بزرگان و مفاخرعلمی کشور بوده و با دانشمند بزرگ کشورمان به خوبی آشنا بودند اما در این میان عده زیادی از هممحلهایهای شمیران در میان مهمانان حضور داشتند و دور هم جمع شده و پا به مراسم گذاشته بودند تا ذرهای بیشتر درباره پدر علم فیزیک ایران بدانند و بیاموزند که پروفسور حسابی کسی بود که تمام زندگیاش را فقط و فقط وقف درس خواندن و درس دادن نکرده، بلکهمنش و خوی و خصلتهای خاص او بوده که سبب شده اینچنین نام و یاد او بعد از ۲۲ سال همچنان به نیکی ذکر شود.
مدرسهای برای شمیرانیها
ایرج حسابی به قدری شیوا و جذاب درباره پدر و خاطراتش صحبت میکند که دوستداری ساعتها بنشینی و بشنوی از آنچه پروفسور حسابی در زندگی گذرانده است. ایرج حسابی که در محله شمیران به مدرسه میرفته، به یاد میآورد روزهایی را که: «برف زمستان در شمیران تا زانویمان میآمد. ما وقتی میخواستیم به مدرسه برویم یک ساعت و نیم طول میکشید که از خانه به مدرسه برسیم. در مسیر برگشت هم چون سرازیری بود کمی کمتر حدود یک ساعت طول میکشید. رفتن به مدرسه واقعاً برایمان سخت بود اما هیچکدام از اینها مانع نشد که بچههای شمیران درس نخوانند بلکه آنها همه این سختیها را تحمل کردند. »
ایرج حسابی که خاطرات بیشماری از پدر و سبک زندگی او دارد به فکر همنوع بودن پدر را این چنین بیان میکند: «آن زمانها شمیران خیلی خلوت بود و آدمهای درسخوان چندانی نداشت. کسی هم نبود که بچهها بتوانند بروند پیشش و اشکالات درسی خود را برطرف کنند. پدر علاوه بر اینکه برای بچههای شمیران یک مدرسه در خیابان دکتر حسابی فعلی ساخت، هر شب ساعت ۹ تا ۱۰ نیز وقتش را برای بچههای محل گذاشته بود. در این ساعت بچهها میآمدند پیش آقای دکتر و اشکالات خود را برطرف میکردند. در شبهای امتحان که بچهها مجبور بودند بیشتر درس بخواندند پدرم وقت بیشتری را در اختیار بچهها میگذاشت. آن شبها مادرم، من و خواهرم را زودتر میخواباند و ساعت ۲ تا ۳ صبح بیدار میکرد و میگفت که بچههای همسایهها رفتند، حالا نوبت شماست. »
حسابیها کم نیستند
مرتضی طلایی که با انگیزه ادای دین به علم و عالم و کسانی که برای پیشرفت عزت و آبادانی کشور تلاش کردهاند، به این مراسم آمده میگوید: «به نظر من اینقدر که در جامعه به برجستگان ورزشی و هنری کشور بها داده میشود لازم است به همین اندازه هم به شخصیتهای علمی بها داده شود. وقتی یک عزیز ورزشی یا هنری با هوش و ذکاوت و توان خود در عرصههای مختلف کشور افتخار میآفریند و ما در سطوح ملی و جهانی به معرفی او میپردازیم بایسته است برای شخصیتهای علمی و تجلیل مقام معلمی نیز چنین رفتاری را در پیش بگیریم.
من معتقدم برای رسیدن به امثال پروفسور حسابیها باید از سطح خانه، مهدکودک، مدرسه و دانشگاه بهصورت نقطه به نقطه ارزشگذاری کرد و بها داد. همچنان که هم اکنون نیز در کشورمان تعداد زیادی شخصیتهای برجسته وجود دارند که به دلیل بیتوجهیها به پیشرفت و توسعه علمی در جامعه چهرههایشان آنطور که بایسته است شناخته نشده است. »
سبک زندگی به شیوه حسابی
حسین باهر جامعهشناس و بنیانگذار مکتب رفتارشناسی از سبک زندگی حسابی میگوید: «معیشت او در حد متوسط بود. استاد دانشگاه و کارمند دولت بود، خانوادهای کم جمعیت داشت و حد کفاف زندگی را رعایت میکرد. اکثر مسائل خانواده را خودش پیگیری میکرد و علاقه زیادی به دانشجویانش داشت. دانشجویان خود را فرزندان علمی خود میدانست و شاگردان او آنقدر به استاد علاقهمند بودند که هنوز بعد از گذشت سالها هر سه هفته یک بار در خانه او جمع میشوند. »
باهر در مورد علاقه دکتر حسابی به ایران میگوید: «در آن سالها که علمزدگی و روشن فکری وجود داشت او ایران را نه از لحاظ علمی بلکه از تمامی جهات در حدکشورهای اروپایی میدانست و با وجود زندگی در خارج از کشور مانند عدهای که خود را روشنفکر مینامیدند رفتار نمیکرد و به ایرانی بودنش مفتخر بود. دکتر حسابی عارف بود اما نه از آنهایی که حرفش با عملش متفاوت باشد و غیر از آن عمل کند؛ همه مخلوقات خدا را دوست داشت از حیوانات تا گیاهان. مؤمن و مسلمان واقعی بود اما متعصب نبود و به گرایش افراد و عقیده آنها احترام میگذاشت. »
باهر معتقد است دکتر حسابی الگویی بود که جوانها و شاگردان نسل قبل راه و روش زندگی او را الگو و سرلوحه قرار دادند اما متأسفانه این روزها جوانها الگو ندارند، حسابیها را نمیشناسند و شکافی بین نسل گذشته و امروز افتاده است که در اصطلاح باهر «گسل سنت و مدرنیته» نام دارد: «جوانان امروز افرادی را ندارند تا راه و روش زندگی را از آنها بیاموزند و آنها را سرلوحه خود قرار دهند و حسابیها را هم نمیشناسند. »
استاد از نگاه شاگرد
بعد از گذشت ۲۲ سال هنوز هم بهصورت ماهانه شاگردان حسابی در خانهاش جمع میشوند و درباره برنامههای علمی در خانه او گپ میزنند. عبدالحسن بصیره یکی از شاگردان حسابی است که در بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۴ دانشجوی دکتر حسابی بوده است. او میگوید: «دکتر حسابی علاوه بر درس فیزیک به دانشجویان درس زندگی یاد میداد و ما اخلاق و رفتار درست را از او یاد گرفتیم و رفتارش در تمامی زمینهها برای شاگردانش آموزنده بود. حسابی از نظر دانش، دانشمند بزرگ و برجستهای بود؛ سخنرانیها و کتابهای متعددی درباره او نوشته شده است و او چهرهای جهانی دارد اما مهمترین بخش برای شاگردانش راه و روش زندگی او بود؛ حسابی انسان فرزانهای بود و مراکز علمی، پژوهشی و مهندسی زیادی را در همان مقطع حساس آن روزهای ایران راهاندازی کرد. »
بصیره از سبک زندگی استادش میگوید: «نظم و انضباط نخستین و مهمترین درسی است که استاد با حاضر شدن سر وقت به شاگردش میدهد؛ حسابی نظم و انضباط را به تمام جوانهای آن سال یاد داد. در نظم و انضباط سرآمد بود و تا آخر وقت در کلاس یا آزمایشگاه حضور داشت. زحمت و سخت کوشی را هم در درسهای عملی و هم نظری به دانشجویان یاد میداد؛ دانشجو را با روی خوش و زبانی مهربان آموزش میداد تا در رابطه با مسائل علمی تأمل کند و بچهها را به مسیر کتاب و کتابخانه راهی میکرد تا بیشتر تحقیق و پژوهش کنند. تسلط به زبان و ادبیات فارسی یکی دیگر از ویژگیهای حسابی بود؛ او علاوه بر متخصص بودن در علوم پایه تألیفاتی هم در زبان فارسی داشت. به فرهنگ ایرانی عشق میورزید و معتقد بود زبان فارسی نوعی زبان علمی است و تألیفاتی در این زمینه داشت که در زمان خودش بسیار بدیع بود. »
بصیره به سالهای دهه ۴۰ اشاره و خاطرات دانشگاه تهران آن سالها و تجربه دانشجو بودن و بهخصوص شاگرد حسابی بودن را مرور میکند: «پروفسور حسابی احترام خاص و ویژهای به دانشجویان دختر خود میگذاشت و باعث میشد دانشجویان پسر با نگاه به استاد از او رفتار و احترام صحیح را یاد بگیرند. در جواب سلام دختران دانشجو کلاه از سر بر میداشت و خم میشد. با سکوت و القای احترامی که به دانشجویان داشت درسها و نکتههای آموزندهای به ما یاد میداد.»
اندکی درباره زندگی استاد
پروفسور سید محمود حسابی در سال ۱۲۸۱ از پدر و مادری تفرشی در تهران به دنیا میآید. در ۴ سالگی به همراه خانواده عازم شامات میشود. در ۷ سالگی، تحصیلات ابتداییاش را در بیروت با تنگدستیها و مرارتهای دور از وطن در مدرسه کشیشهای فرانسوی آغاز میکند. او دیوان حافظ را از برداشته و به بوستان و گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و منشآت قائممقام، اشراف کامل داشت. در سن ۱۷سالگی، لیسانس ادبیات، در ۱۹ سالگی لیسانس بیولوژی، و پس از آن، مدرک مهندسی راه و ساختمان را اخذ میکند. در آن زمان با نقشهکشی و راهسازی به امرار معاش خانواده کمک میکرد. استاد همچنین در رشتههای پزشکی، ریاضیات و ستارهشناسی، به تحصیلات آکادمیک پرداخت. فعالیت در دو نسل کاری و آموزش ۷ نسل استاد و دانشجو، از خدمات ارزنده پروفسور حسابی، به شمار میرود. در همین راستا او از سال ۱۳۵۰ بهعنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران شناخته شد. استاد، به ۴ زبان زنده دنیا یعنی فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی مسلط بود و به زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اوستایی، ترکی و ایتالیایی اشراف داشت.
دکتر حسابی به ایران، فرهنگ و ادب و اعتقادات سنتی و مذهبی این سرزمین عشق میورزید و گذشته از سفر به کشورهای متعدد عالم به سراسر ایران سفر کرده بود و از این مسافرتهای پربار داخلی و خارجی، یادداشتها و سفرنامههای بسیاری به جا نهاد. او از سوی جامعه علمی جهان بهعنوان «مرد اول علمی جهان» در سال ۱۹۹۰ برگزیده شد و در کنگره «شصت سال فیزیک ایران» در سال ۱۳۶۶ ملقب به «پدر فیزیک ایران» شد. پروفسور حسابی، در ۱۲ شهریور ۱۳۷۱در بیمارستان دانشگاه ژنو به هنگام معالجه قلبی بدرود حیات گفت. مقبره استاد بنا به خواسته خودش در زادگاه خانوادگی در شهر دانشگاهی تفرش قرار دارد.
بنیاد پروفسور حسابی
یکی از فعالترین موزههای پژوهشی، فرهنگی و علمی کشورمان، موزه پروفسور حسابی است که به همت خانواده و همیاران وی ایجاد شده تا مکانی برای حفظ آثار استاد سید محمود حسابی باشد. این موزه در محل زندگی پروفسور حسابی با قدمت بیش از یکصد سال، در محله قدیمی مقصود بیک تجریش (خیابان شهید دربندی) در منطقهای بسیار زیبا و سرسبز به نام چهارراه حسابی قرار دارد. فضای آرام و دلپذیر این موزه همه روزه پذیرای بسیاری از علاقهمندان بهویژه دانشجویان، دانشآموزان و افراد فرهنگخواه کشور، جهانبینان خارجی و مهمانان رسمی فرهنگی قرار میگیرد. بازنویسی کتابها، دستنوشتهها و آثار چاپ شده استاد، تنظیم خاطرات استاد، حمایت از طرحهای پژوهشی دانشآموزی و دانشجویی و برگزاری همایشهای علمی و پژوهشی گوشهای از فعالیتهای گستردهای است که در بنیاد پروفسور حسابی اجرا میشود.
منتشر شده در همشهری محله یک به تاریخ ۱۳۹۳/۶/۲۹