در محله دزاشیب از هرکسی اسمش را می‌پرسیدی با دست آدرس محل زندگی‌اش را نشان می‌داد. از پیر و جوان تا بزرگ و کوچک همه حداقل اسمش را چندین بار شنیده‌ بودند؛ عبد صالح خدا، مرحوم حاج حسین قنبری قائم معروف به حاج‌آقا نباتی.

همشهری آنلاین - فاطمه صبور: وارد کوچه رمضانی که می‌شوی، خانه‌ای قدیمی پدیدار می‌شود، درست نبش کوچه‌ای که تابلو بزرگی دارد و روی آن نوشته شده: دارالشفای قائم. اینجا خانه حاج حسین قنبری یا همان شیخ نباتی معروف بود. خانه‌ای که سال‌ها مکانی شده بود برای مردمی که قد مشکلاتشان خیلی بزرگ شده و در جست‌وجوی نفسی بودند برای باز کردن گره این مشکلات... و در آن خانه برایشان راهگشا بود؛ دری پر از کلمه‌ها و جمله‌های مختلف و التماس دعاهایی از ته دل...

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا بببینید

عباراتی به نیت طلب دعا که با مداد و ماژیک نوشته شده یا بر رنگ در حک شده: یا تو با درد من درآمیزی.../ یا من از تو دوا بیاموزم... .  روزهای یکشنبه و چهارشنبه با تماس قبلی و تعیین وقتی که مسئول دفتر شیخ نباتی به مراجعه‌کنندگان می‌داد، از ساعت ۸ تا ۹ صبح کوچه‌دار الشفای قائم یا همان پرستوی سابق مملو از جمعیت می‌شد. گروه پرشماری که پشت در خانه صف بسته‌ بودند و به داخل راهنمایی می‌شدند. آدم‌هایی که هر کدامشان گره کوری در زندگی‌شان داشتند. یکی مرضی صعب‌العلاج داشت و دیگری نابینای مادر زاد بود. جز بیماران، افرادی که مشکلات دیگر هم دارند نزد شیخ می‌آمدند. طلاق و ازدواج و... 

و حاج‌آقا نباتی، حالا بیش از چهل روز است که دعوت حق را لبیک گفته و به سوی معبود شتافته. مردم محله، این عبد صالح خدا را پنج شنبه، اول دی ۱۴۰۱، از داراشفای قائم تا حرم  حضرت امام‌زاده صالح (ع)، تشییع کردند و در همان حرم مطهر، به خاک سپردند.

در این‌جا گزارشی را از زندگی او که در همشهری محله منطقه یک به قلم فاطمه صبور و به تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۳ منتشر شده، بازنشر می‌دهیم.

پیداست نگارا  که بلند است جنابت 

از ۳ نفر از خانم‌هایی که با هم آمده و در کوچه بیرون صف ایستاده و مشغول حرف زدن بودند، علت آمدنشان را پرسیدم و گفتند: «ما برای مشکل خاصی نیامده‌ایم. چون نفسش حق است، خواستیم از نزدیک ببینیمش و برایمان دعا کند. او از شاگردان استادان و عالمان بزرگی هستند و تعریفشان را خیلی شنیده‌ایم. آشنا و غریبه از فضایل او برایمان گفته‌اند. ما هم از جنوب تهران از صبح زود راه افتادیم که سر وقت برسیم.  

به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست 

پیرزنی از اهالی محله در حال گذر بود و از مشکلاتی می‌گفت که به دست شیخ رفع شده است. از سال‌هایی که همسایه شیخ نباتی بوده و دیدن این جمعیت برایش عادی شده است. روبه‌رویم می‌ایستد و چنین می‌گوید: «ما سال‌هاست که در این محل، همسایه حاجی هستیم و از کرامات او زیاد شنیده‌ام. خودم تا به حال نزد او نرفته‌ام، اما شنیده‌ام نفس حقی دارد و مسلماً به لطف خدا به اینجا رسیده است. از آشنایانم کسانی هستند که مریض بوده‌اند و نزد او شفا گرفته‌اند. حاج آقا برکت این کوچه و محله است.  

بر آر سر که طبیب آمد و دوا آورد

چند قدمی دورتر از خانه شیخ نباتی یا همان دارالشفا یک سوپرمارکت هست که در آن سی‌دی و کتاب‌های مرتبط با درمان بیماری‌ها توسط شیخ نباتی هم به علاقه‌مندان عرضه می‌شود. . اگر کسی بخواهد با حاج «حسین قنبری» بیشتر آشنا شود و از دعاها و نصیحت‌هایش بیشتر بداند، بهترین کار سراغ گرفتن از حاج آقا «آزادگان» صاحب این سوپرمارکت است که ۲۰ سال با شیخ نباتی همسایه و آشناست. از کسانی می‌گوید که خودش با چشم خود دیده است که شفا گرفته اند: خانمی بود که سرطان داشت و از تبریز آمده بود. دکترها جوابش کرده بودند و این خانم هرچه به همسرش اصرار کرده بود که بیایند تهران نزد شیخ نباتی، قبول نکرده بود.

سرانجام نامه‌ای برای حاجی می‌نویسد و به یکی ازآشنایان می‌سپارد که به شیخ نباتی برساند. حاجی هم روی یک نبات دعا می‌خواند و می‌گوید ۱۴ روز آن را بخورد. خودش می‌گفت پس از خوردن آن نبات، نزد پزشک که رفته او فکر کرده این خانم دروغ می‌گوید. چون دیگر هیچ غده‌ای در بدنش نداشته. می‌خواست برود و تشکر کند ولی حاجی او را راه نمی‌داد. او برای تشکر و قدردانی هیچ‌کس را راه نمی‌دهد. حاجی می‌گوید تنها راه تشکر، اطاعت بیشتر و خواندن نماز و رعایت حجاب است.

نظر پاک تواند رخ جانان دیدن

به گفته حاج آقا «آزادگان» تنها با شرایط ویژه می‌توان نزد شیخ نباتی رفت و با وی دیدار کرد و در ادامه می‌افزاید: «کسی که می‌آید، نباید یک هفته نماز قضا داشته باشد. خانم‌ها حتماً باید با حجاب کامل باشند و با محرم‌شان بیایند. حاج قنبری می‌گوید اگر می‌خواهی دعای من اثر کند، حتماً نمازت سروقت باشد و نماز شب بخوان.» وی تأکید دارد که از بزرگان و مسئولان کشور و همچنین عالمان نامدار هم نزد حاج نباتی می‌آیند.  

ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر

شیخ نباتی در ازای نباتی که به نیت شفا می‌دهد و همچنین خواندن دعا برای رفع مشکلات مردم، هیچ پولی دریافت نمی‌کند. «آزادگان» در این‌باره می‌گوید: «نه تنها پول بلکه هدایایی که افراد شفا یافته و خانواده‌شان به در منزل می‌فرستند هم بازگردانده می‌شود. حاجی تا به الان یک ریال هم از کسی نگرفته. حتی ازمغازه من هم وقتی خرید می‌کند، بلافاصله پولش را می‌پردازند. حتی از سرمحبت هم به ما اجازه نمی‌دهد تا کمکش کنیم. خریدهای کوچک منزل مانند نان ومیوه را هم نمی‌گذارد کسی برایش بخرد. می‌گوید نباید هیچ تفاوتی میان من و بقیه باشد. سال‌هاست دیوارهای خانه‌شان ریخته و بسیاری افراد گفتند که برایش بازسازی کنند، اما قبول نکرد. حاجی می‌گوید این‌کاری که بر دوش من گذاشته‌اند، وظیفه‌ای است که باید به نحو احسن انجامش دهم، بدون هیچ چشمداشت.  

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف 

صفی که بیرون خانه شفا خانه تشکیل شده بود تا پشت در اتاق شیخ نباتی ادامه داشت. مراجعان با شماره‌هایی که در دست داشتند به نوبت وارد راهرو می‌شدند و بعد در سالنی که در اتاق شیخ در آن قرار داشت به انتظار می‌نشستند. بسیاری از آنان نیز از شهرستان آمده بودند. از شهرهای دور. از خوزستان و زاهدان تا گیلان و آذربایجان.  

پس از یک ماه پیگیری بالاخره قرار شد در میان وقت ملاقات با بیماران نزد حاجی نباتی برویم. چرا که وقتی برای مصاحبه در کار نبود و از اول هم می‌دانستیم حاجی اهل مصاحبه نیست. با این حال پذیرفتند که توصیه‌ای به اهالی و مخاطبان نشریه ارائه کنند. پس از ورود نخستین چیزی که در اتاق حاجی نباتی به چشم می‌آید تابلوی کوچکی است که بالای سرش به روی دیوار آویزان است و رویش نوشته: هو یشفی... 

خدا شفا می‌دهد

دیوارهای اتاق رنگ کهنگی و سادگی دارند و از قدمت خانه خبر می‌دهند. کف اتاق یک فرش ساده پهن است و یک پشتی که حاجی به آن تکیه داده و میزکوچکی هم روبه‌رویش قرار دارد. روی میز ظرفی از نبات‌های خرد شده‌ای پر شده که حاجی روی آن دعا می‌خواند و به بیماران می‌دهد. شیخ نباتی آرام است و حتی سرش را بلند نمی‌کند. معروف است که کم حرف می‌زند و به جایش زیر لب مدام ذکر می‌گوید.

سخنش با ما و در واقع نصیحتش به همه کوتاه و ساده است:  «نماز اول وقت بخوانید و اطاعت خدا را به جا آورید.»

شفا باطعم نبات 

بیرون اتاق شیخ نباتی خانم جوانی که از موضوع گزارش ما مطلع شده، درباره یکی از شفایافتگان چنین تعریف می‌کند: «۴ سال پیش برادر شوهرم به کما رفته بود و حتی فرم اهدای اعضای بدنش را هم پر کرده بودند. تا اینکه به پیشنهاد یکی از آشنایان از حاجی نباتی کمک خواستیم و حاجی هم تلفنی برای بیمار دعا خواندند. خدا شاهد است که ۱۰ دقیقه بعد سطح هوشیاری‌اش تغییر کرد. سرانجام هم از کما در آمد و حالا خوب و سالم است. از آن زمان تا به امروز به بهانه‌های مختلف از پادرد و سر درد گرفته تا بیماری‌های سخت‌تر هرچند وقت یک بار می‌آییم و به حاجی سر می‌زنیم.»

برای شفا، ایمان لازم است 

حاج «اصغر پیمان پاک» معروف به حاج رحمانی از ۵۰ سال پیش حاجی نباتی را می‌شناسد. از همان زمان که همسایه خانه حاجی در خیابان گرگان بودند. خودش تعریف می‌کند: «برای رفع مشکلی نزد حاجی رفته بودم و از همان روز تا به حال نزد او هستم. خود حاجی نباتی درباره این کرامات به ما می‌گوید که جای هیچ تعجبی ندارد، زیرا همه اینها از خداوند می‌رسد. ایشان فقط از خدا درخواست می‌کنند. به نظرم ایشان طی عمرشان درخواست‌های خدا را پذیرفتند و حالا خدا استغاثه ایشان را می‌پذیرد.

درکنار اینها دستورالعمل‌هایی که اساتیدشان به ایشان آموزش دادند هم در رسیدن به این کرامات بسیار مؤثر بوده است.» وی ایمان و یقین به شفا را برای شفا گرفتن بسیار مؤثر می‌داند و می‌گوید: «شفا بستگی به مقدرات ویقین افراد دارد. یکی ممکن است آنقدر مستاصل و مضطر شده باشد که خدا عنایت کند و او را بهبود بخشد و کسی دیگر هم نه. این موضوع دوطرفه است: هم خواست خدا، هم ایمان و یقین شخص. بعضی از مقدرات قابل تغییر نیستند و برای انسان نوشته شده‌اند و بعضی دیگر از طریق نذر، صدقه یا دعای چنین افرادی قابل تغییرند.»

بزرگان چه می‌گویند؟

حاجی نباتی شاگرد علامه «سید ابوالحسن حافظیان» از عرفای بزرگ شیعه بوده و توسط وی برای دعا و طلب شفا به مردم معرفی شده است. علامه «محمدرضا حکیمی» در کتاب «مکتب تفکیک» که به علوم مذهبی و معنوی اختصاص دارد به کرامات علامه «سید ابوالحسن حافظیان» شاگرد خاص آیت‌الله ‌ «حسنعلی نخودکی اصفهانی» اشاره و از حاجی نباتی یاد می‌کند. از دیگر علمایی که به صراحت از کرامات حاجی نباتی یاد می‌کنند می‌توان از استاد «علی رجبی دوانی» محقق مشهور نام برد که در بخشی از کتاب «مفاخر اسلام» به تمجید حاج حسین نباتی می‌پردازد.

وی جزو شفایافتگان دعای حاجی نباتی هم هست و طی یک سخنرانی چنین به شرح ماجرا می‌پردازد:  «ازشیخ نباتی تعریفات زیادی شنیده بودم. تصمیم گرفتم برای مشکل استرس بسیار زیادم نزد ایشان بروم. این مشکل به‌قدری برای من عظیم بود که کوچک‌ترین صدا به من استرس زیادی وارد می‌کرد.  وقتی آن همه جمعیت رادیدم منقلب شدم. با خود گفتم مردم که بی‌عقل نیستند. عاقل هستند، فهم دارند. تا این شیخ آزمایش نشده باشد و امتحان پس نداده باشد که این همه مردم نمی‌آیند. وقتی نزد ایشان رفتم دست راستشان را روی سرم کشیدند ونبات به من دادند.  بعد از خوردن آن به شکلی شفا پیدا کردم که هیچ نیازی دیگر برای خوردن کوچک‌ترین قرصی وجود ندارد.»

(عکس‌های مراسم تشییع پیکر حاج‌آقا نباتی از ایرنا)

-----------------------------------------------