همشهری آنلاین - زهرا بلندی: «سعید عارفیپور» کارشناس ۴۴ساله کارگردانی حرفهای سینما، کارشناس ارشد ادبیات نمایشی و دکترای پژوهش هنر است که فعالیت کاریاش را از سال ۱۳۷۱ در حیطه تئاتر شروع کرده است.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
در این سالها، در کنار تجربه بازیگری در سریال و تلویزیون، فیلمنامهنویسی و کارگردانی، در حوزه تدریس هم تجربه اندوخته است. استاد دانشگاه است و ضمن تدریس در آموزشگاهها، بازیگری و فیلمنامهنویسی و کارگردانی را هم دنبال میکند. در جشنوارههای مختلف داخلی و خارج از کشور چه در حوزه فیلم چه تئاتر حضور داشته و حدود ۱۲۲ تئاتر را روی صحنه برده، در بیش از ۱۰ سریال بازی کرده، حدود ۱۰ فیلم ساخته است.
او در کنار تمام این مشغلهها قدم در مسیر آموزش تئاتر به توانیابان گذاشته که برایش فراتر از فعالیت حرفهای مختص خودش است و از آن به عنوان عشق و علاقه و برکت زندگی یاد میکند: «کار با بچههای توانیاب و دارای محدودیت را از سال۱۳۸۰ شروع کردم، روزهایی که در یک مدرسه استثنایی در محدوده کرج به عنوان معلم هنر مشغول کار بودم به من پیشنهاد شد یک گروه تئاتر با بچههای مدرسه تشکیل دهم. آن زمان خیلی احساس خاصی نداشتم و فقط به چشم انجام وظیفه به این کار نگاه میکردم. اما هرچه از طول عمر آن کلاس گذشت من بیشتر شیفته این کار شدم و برای ادامه دادنش مصممتر.»
پنجشنبهها؛ روز آموزش به بچهمحلهای توانیاب
از آن به بعد دنبال اولین فرصت بود تا دوباره چنین تجربهای را در زندگیاش تکرار کند. در گروهها و نقاط مختلف شهر به این کار ادامه میداد تا اینکه سال ۱۳۹۰ به محله کودکیاش آمد. آموزش تئاتر به معلولان را در مراکز مرتبط و سراهای محله منطقه ۲۰ شروع کرد. جای ثابت نداشت؛ مدام از اینجا به آنجا میرفت و پای ثابت این رفتوآمدها آموزش بود. دوست داشت همه بچهها از آموزشهایش بهرهمند شوند.
حالا نزدیک به ۱۰ماه است که سرای محله دولتآباد منطقه ۲۰ شده پاتوقش برای آموزش به توانیابان. اوایل سال ۱۴۰۱ دریافت تماسی تلفنی از سوی یکی از مادران دارای فرزند معلول او را به این جمع ملحق کرد و کارش در سرای محله دولتآباد آغاز شد: «خودم بزرگشده شهرری هستم. با وجود اینکه الان ساکن شهرری نیستم، اما هنوز هم عرق خاصی به شهرری و اهالیاش دارم و از اینکه روزهای پنجشنبهام برای آموزش به گروهی که متشکل از توانیابان این منطقه هستند میگذرد خیلی خوشحالم.»
تفاوت بین اعضا زیاد است؛ گروه ۲۳نفرهای تشکیل شده از افراد ۸تا ۳۰ساله که معلولیتشان هم با هم فرق دارد. از معلولان جسمی و حرکتی تا ذهنی، کمبینا، اوتیسم، بیشفعال و... در این کلاس حضور دارند. با این حال همهچیز سرجای خودش است. همهچیز نظم دارد و از آنجا که عارفیپور هم مربی است، هم کارگردان و هم نویسنده تئاتر کمدی موزیکالی که در ژانر کودک و نوجوان تدارک دیده، بنا به ویژگیها و خصوصیات هر فرد برایش نقش و دیالوگ مینویسد تا هماهنگی بین بچهها کاملاً برقرار باشد. هنوز عنوان دقیقی برای نمایش در نظر گرفته نشده اما فعلاً نمایشی که از آن با نام قصههای جنگل یاد میکنند را بازی میکنند. عارفیپور میگوید: «قصه نمایش ما قصه یک جنگل و حیواناتش است. در این نمایش چند حیوان وحشی اتفاقات ناگواری برای جنگل و حیوانات اهلی پیش میآورند که با مشورت حکیمباشی این مشکل حل میشود. مثلاً یکی در نقش خرگوش، یکی گربه، دیگری روباه، بز، مرغ و خروس و ... بازی میکند و بازی در هریک از این نقشها به صورت ناخودآگاه در توانمندی بچهها هم تأثیر میگذارد.»
بچههای دولتآباد محکوم به خانهنشینی نیستند
تمرین را با نرمش شروع میکنند و بعد صداکشی، تکرار جملات طولانی پشتسرهم و... هم به آن اضافه میشود. عارفیپور میگوید بچهها برای بازی در نمایش و شرکت در جشنواره باید ابتدا مهارتهای اولیه را یاد بگیرند. اشتیاق در جامعه بودن و بازی روی صحنه تئاتر را نه تنها در چهره یکایک بچهها میتوان دید، بلکه مادرانی که روی صندلی تماشاچیان نشستهاند هم از دیدن فرزندانشان در چنین جایی خوشحالاند. «انوار خمسه»، مادر احمد ۲۳ساله دارای معلولیت ذهنی و جسمی، که همه او را به عنوان سرپرست گروه میشناسند از همه جلوتر نشسته. برای تشکیل چنین کلاسی خیلی زحمت کشیده و حالا هم بیشتر از همه خوشحال است: «از دوران کودکی فرزندم دنبال فضایی بودم که شرایط پیشرفت را برایش فراهم کند و محکوم به خانهنشینی نشود. در تمام این سالها هرجایی متوجه شدم کلاسی برگزار میکنند احمد را نامنویسی کردم. او را به محل کار پدرش هم فرستادم تا کفاشی یاد بگیرد و حالا وردست پدرش کار میکند. اما احمد دوست داشت بازیگر شود. برای اینکه او را به خواستهاش برسانم دنبال یک مربی تئاتر بودم که یکی از دوستان، آقای عارفی پور را به من معرفی کرد و خدا را شکر با محبتهای ایشان و حمایت شهرداری منطقه و سرای محله دولتآباد ما در محله خودمان صاحب جایی برای تمرین و کلاس مختص تئاتر معلولان شدیم. در تهیه لباسهای نمایش برای بچهها، دکور، تصویربرداری و... هم کمبودهایی داریم و دوست داریم حمایتمان کنند، اما بازهم برای وجود چنین جا و شرایطی خدا را شاکریم.»
مادر سارینای ۲۸ساله دارای معلولیت ذهنی از تغییرات دخترش اینگونه میگوید: «در تمام این سالها مدام دلم میخواست برای فرزندم کاری کنم اما چنین امکاناتی در محله نبود. خرداد امسال از طریق یکی از مراکز حمایت از معلولان با این کلاس آشنا شدم و برای ثبتنام دخترم فرصت را غنیمت شمردم. طی این چند ماه با حضور در چنین فضایی که فقط مختص روزهای پنجشنبه نیست و روزهای دیگر هفته هم به صورت مجازی با مشارکت بچهها در گروههای مجازی و ارسال تمریناتشان دنبال میشود، هم فن بیان دخترم خیلی قویتر شده و هم راحتتر با همسالانش معاشرت میکند. این اتفاق مختص یک نفر و ۲نفر نیست. هریک از بچهها به نوعی با حضور در این کلاس نتیجه مثبت گرفتهاند مثلاً علی، پسری که دارای اختلال تکلم بود، الان خیلی روانتر صحبت میکند. طیبه یکی که از بچههای دارای معلولیت جسمی و حرکتی است که با نرمشهای تئاتر الان خیلی راحتتر راه میرود.»
۲محله در خدمت کانون معلولان
«محسن کریمی»، مدیر اداره سلامت شهرداری منطقه۲۰، هم امروز برای تماشای نمایش بچهها به اینجا آمده است. او با بیان اینکه یکی از شرحمأموریتهایی که به عهده اداره سلامت است، در ارتباط با کانونهای اجتماعمحور است، از کانون معلولان به عنوان یکی از کانونهای فعال منطقه یاد میکند و میگوید: «اعضای کانون معلولان منطقه، ۱۶۴ نفر هستند و تمام سعی ما این بوده که روی موضوع توانمندسازی آنها متمرکز شویم و برنامههای متنوعی را برای این گروه تدارک ببینیم که ۲ محله شهادت و دولتآباد به دلیل بهرهمندی از پتانسیل بالا، بیشتر در این زمینه مورد توجه قرار گرفته و برنامههای زیادی را تدارک دیدهاند. مثلاً سالن همایش همین سرای محله که در خدمت گروه تئاتر توانیابان قرار گرفته یا مجموعه ورزشی قمر بنی هاشم که مختص جانبازان و معلولان است نمونهای از آنها هستند.»
کریمی ادامه میدهد: «برگزاری کلاس زبان و کلاسهای هنری مثل سفالگری، نقاشی، کلاژ و... ویژه معلولان در سرای محله شهادت و به صورت همزمان برگزاری کلاس مهارتهای زندگی برای مادران این گروه از بچهها هم نمونه دیگری از دورههای آموزشی در این زمینه است.»