منطقه دو، جزء معدود منطقه‌هایی است که خوشبختانه جنسش جور است و از هر رنگ ونژاد طبقه و حرفه و سن و سال در آن زندگی می‌کنند. اما گویا میان این همه تنوع، زور هنرمندان از همه بیشتر بوده و منطقه را به نوعی قرق کرده‌اند.

همشهری آنلاین - احمد رضا حجارزاده: یکی از هنرمندان ساکن منطقه، «ندا ایزدی» است؛ کارگردان جوانی که در دانشگاه سوره، کارگردانی تئاتر عروسکی خوانده و ساکن محله سعادت‌آباد است. ورود او به عرصه نمایش، ریشه در تحصیلات دوران ابتدایی و انگیزه‌ای داشت که معلم نقاشی‌اش در او ایجاد کرد. اما همین انگیزه ساده، خیلی زود تبدیل به استعدادی درخشان شد تا از او کارگردانی خوش‌ذوق و موفق بسازد. او بارها برای بسیاری از نمایش‌هایش، تشویق شده و جایزه برده است. ایزدی به رشته هنری‌اش عشق می‌ورزد؛ درست همان‌طور که به منطقه و محله زندگی‌اش.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

 چند سال است که در محله سعادت‌آباد زندگی می‌کنید؟  

حدود ۵ سال.  

چه شد سر از کارگردانی تئاتر عروسکی درآوردید؟  

وقتی بچه‌مدرسه‌ای بودم، یک معلم نقاشی داشتیم که روز آخر سال شماره تماسش را روی تخته‌سیاه نوشت و گفت اگر خواستید نقاشی یاد بگیرید با این شماره تماس بگیرید! من خیلی دوست داشتم نقاشی یاد بگیرم. با موافقت خانواده به کلاس نقاشی رفتم و تا مقطع دبیرستان ادامه دادم. آنجا مدیر و مشاوران مدرسه به خانواده‌ام گفتند چون نقاشی من بهتر از سایر درس‌هاست، مرا به هنرستان بفرستند. در هنرستان سوره، دیپلم گرافیک گرفتم. این هنرستان تنها هنرستان ایران بود که برای دختران رشته تئاتر داشت. آن زمان چند تئاتر دیده بودم و از کارهایی مثل ساخت ماسک و طراحی صحنه خوشم می‌آمد. بنابراین رشته تئاتر را انتخاب کردم و قبول شدم. در دانشگاه با مباحث بیشتری در مورد تئاتر آشنا شدم. استادی به نام «یوسف صدیق» داشتم که کلاس‌هایش خیلی برایم جذاب بود و از آنجا که من طراحی، نقاشی و حجم‌سازی بلد بودم، توانستم در آن کلاس‌ها موفق شوم. استادم به من پیشنهاد کرد گرایش تئاتر عروسکی را انتخاب کنم.  

چه زمانی رسماً کارتان را آغاز کردید؟  

یک روز خیلی اتفاقی با کمک یکی از دوستان متنی را آماده کردیم و به دبیرخانه جشنواره تئاتر عروسکی دانشجویی فرستادیم. متن قبول شد و با دوستان دیگر جمع شدیم و کار را آماده و اجرا کردیم که در آن دوره از جشنواره خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت و چند جایزه بردیم. اسم نمایش «خودِ خدا فقط نامه هات‌رو می‌خونه» بود. بعد انگیزه بیشتری پیدا کردم و با نمایشی به نام «فصل پنجم» در جشنواره داخلی دانشگاه سوره شرکت کردم که در رپرتوآر تجربی دانشگاه تهران هم اجرا شد. کم‌کم به‌عنوان کارگردان تئاتر عروسکی شناخته شدم. تاکنون در حوزه‌های مختلف عروسک‌سازی کرده‌ام. پایان‌نامه‌ام هم نمایشی به نام «دزد خنده» بود. ۲ سال پیش متن نمایش «لالایی‌ها، دروغ‌ها» را به چهاردهمین جشنواره تئاتر «تهران مبارک» فرستادم که قبول شد و بعد هم با توجه به استقبال خوب تماشاگران، نمایش را در فرهنگسرای نیاوران اجرا کردم.  

شما نخستین نمایش حرفه‌ای‌تان را در فرهنگسرای نیاوران اجرا کرده‌اید. آیا موافقید با این کار به منطقه و محله مسکونی خود پشت کرده‌اید؟ چرا در منطقه۲ به دنبال مکان مناسب برای اجرای نمایش‌تان نگشتید؟ مثلاً فرهنگسرای ابن‌سینا.

راستش را بخواهید من اصلاً به فرهنگسرای ابن‌سینا فکر نکرده بودم. ابتدا قرار بود این نمایش را در تالار محراب در منطقه ۱۱ اجرا کنم. حتی گمان نمی‌کردم این نمایش به دلیل عروسکی‌بودن به‌عنوان نمایش کودک و نوجوان شناخته شود.

پس در جست‌وجوی سالنی برای اجرای تئاتر حرفه‌ای بودید.

بله. فرهنگسرای ابن‌سینا مکانی برای اجرای نمایش‌های کودک و نوجوان است. البته هنگام بازبینی نمایش در فرهنگسرای نیاوران هم گفتند گروه سنی نمایش، کودک و نوجوان است. ابتدا نمایش را به سالن‌های مختلفی مثل تالار هنر و تئاترشهر ارائه دادم اما هر بار کار رد شد. در نهایت باید بین تالار محراب و فرهنگسرای نیاوران انتخاب می‌کردم که به نیاوران رفتیم؛ چون از نظر موقعیت مکانی و فرهنگی بهتر بود.

فکر می‌کنید منطقه ما چقدر زمینه و قابلیت اجرا و معرفی چنین نمایش‌هایی را داشته باشد؟ این منطقه را از نظر فرهنگی و هنری چطور ارزیابی می‌کنید؟

اطلاعات دقیقی ندارم؛ چون هرگز پیش نیامده بخواهم اینجاکاری روی صحنه ببرم. تنها کارهای هنری‌ام در منطقه به اجرای نمایش در مهدهای کودک ختم می‌شود. زمانی در برخی مهدها نمایش‌های خیلی ساده اجرا می‌کردم که از نظر اقتصادی بد نبود ولی اعضای گروه به تدریج از هم متلاشی شدند و دیگر نشد ادامه بدهیم. با این حال خیلی دوست دارم دوباره به منطقه و آن فضای‌کاری برگردم و در مهدهای کودک اجرا کنم.

ویژگی اجرای نمایش عروسکی در مهدهای کودک چیست؟

 از بچه‌های مهدکودک خیلی انرژی می‌گرفتم؛ چون بچه‌ها وقتی در مهد هستند فضای کار برایشان صمیمی‌تر است و خیلی خودمانی‌اند. با عروسک‌ها راحت‌تر ارتباط می‌گیرند. وقتی بچه‌ها را از مهدکودک به سالن تئاتر می‌برند با غربتی که نسبت به فضا دارند ارتباط لازم شکل نمی‌گیرد. شاید فضای سالن تئاتر آنان را می‌گیرد. در واقع ارتباطی که بین بچه‌ها و نمایش و عروسک‌ها داخل فضای مهد هست در سالن تئاتر نیست اما خودم خیلی دوست دارم گروهی را جمع و آماده کنم و به همان فضا برگردیم.

 شما به‌عنوان کارگردان تحصیلکرده تئاتر عروسکی که صاحب دانش و تجربه هستید. فکر می‌کنید با در اختیار داشتن چنین امکانی می‌توانید همین رشته را در منطقه و مکان‌هایی مثل فرهنگسراها و خانه‌های فرهنگ برای علاقه‌مندان تدریس کنید؟

بله. خیلی دوست دارم مکانی مهیا باشد تا حجم‌سازی را به بچه‌ها و حتی بزرگترها آموزش دهم، اما چنین فضایی را در منطقه ندیدم که خودم بروم و پیشنهاد بدهم. چه چیز از این بهتر که آدم جایی نزدیک به منزلش کار کند که رفت‌وآمد به آنجا برایش خیلی راحت‌تر است. به نظرم هر هنرمندی دوست دارد در محل زندگی خود فعالیت داشته باشد.

 تعریف شما از منطقه و به‌خصوص محله سعادت‌آباد چیست؟ چه چیز در این محله برای‌تان جذاب است و بیش از سایر ویژگی‌ها به چشم می‌آید؟

اگر بخواهم درباره محله خودمان یعنی انتهای خیابان کوهستان صحبت کنم باید بگویم اطراف ما پر از باغ‌های توت است. این فضای بکر برای من خیلی جذاب است. قبلاً در اکباتان که بودیم چنین فضایی را در اختیار نداشتیم. همچنین دسترسی به برخی مراکز مورد نیاز در محله ما خیلی راحت‌تر از سایر محله‌های پایتخت است.

فکر می‌کنید زندگی در سعادت‌آباد و شهرک اکباتان از نظر شرایط اجتماعی، شهری و فرهنگی چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟

من در محله اکباتان به دنیا آمده و همانجا بزرگ شده‌ام. احساس می‌کنم آنجا فضای بومی‌تری دارد. مثلاً ما همسایه‌هایی داشتیم که ۲۰سال یا بیشتر با آنان همسایه و در جریان همه مسائل و مشکلات خانوادگی یکدیگر بودیم. خانه‌های اکباتان به نوعی است که وقتی در را باز می‌کنید رو به خانه‌های مقابل باز می‌شود و ناخواسته ارتباطی نزدیک و صمیمی بین همسایه‌ها شکل می‌گیرد. حتی خانه‌ها در بخش‌هایی مثل «پله فرار» با هم مشترکند اما چنین امکاناتی در اینجا مهیا نیست. مردم این محله از جاهای مختلفی برای زندگی آمده‌اند و معمولاً خانه‌ها آپارتمانی و چندواحدی است. همین موارد سبب شده فضای بومی موجود در اکباتان، اینجا وجود نداشته باشد.

 رابطه‌تان با همسایه‌های محله چطور است؟ آنان را می‌شناسید و با هم در ارتباط هستید؟

بله. تا حدودی. با دو یا سه همسایه، صمیمی و در ارتباط هستیم. هیچ‌وقت مشکلی با همسایه‌های‌مان نداشتیم.

همسایه‌ها و اهالی و کاسبان محله می‌دانند حرفه شما کارگردانی و اجرای تئاتر عروسکی است؟

بعید می‌دانم کسی این موضوع را بداند.

 چرا خودتان را به آنان معرفی نکردید؟ می‌توانستید برای دیدن نمایش‌های‌تان آنان را دعوت کنید.

اتفاقاً برای اجرای «لالایی‌ها، دروغ‌ها» تعدادی از همسایه‌ها را دعوت کردم و برخی از آنان به تماشای نمایش آمدند اما خب رفت و برگشت از سعادت‌آباد تا نیاوران خیلی سخت است و برای همه امکان‌پذیر نبود.

 اگر قرار باشد یک نمایش عروسکی درباره محله‌تان بسازید آن نمایش چگونه خواهد بود و چه داستانی خواهد داشت؟

فکر می‌کنم علاقه دارم درباره گربه‌های خیابانی نمایش درست کنم چون محله ماگربه‌های زیادی دارد. در نمایشم به روابط گربه‌ها با هم و گربه‌ها و آدم‌ها می‌پردازم؛ مثلاً دسته‌ای از آدم‌ها گربه‌ها را دوست دارند و برخی دیگر خیر. عده‌ای به آنها غذا می‌دهند و گروهی دیگر نه. رابطه این شخصیت‌ها برایم جذاب است، یا مثلاً اتفاقی که تاکنون خودم چند بار در خیابان دیده‌ام گربه‌ای را که تا چند روز پیش به آن غذا می‌دادیم ناگهان می‌بینیم دستِ همان گربه را ماشین لِه کرده!

درخواست یا پیشنهادی برای شهرداری منطقه ندارید؟

کاش مسئولان فرهنگی با برنامه‌ریزی‌های منسجم و نتیجه‌بخش، مردم را با تئاتر آشتی دهند. البته شاید این مشکل چندان به شهرداری و نهادهای دولتی ربطی نداشته باشد، بلکه به یک همدلی عمومی نیاز دارد که مردم ما به تماشای تئاتر رغبت پیدا کنند. ایجاد این همدلی می‌تواند هم از جانب هنرمندان باشد و هم از طرف مسئولان. آنان باید همت کنند که مردم دلشان بخواهد تماشای تئاتر در سبد کالاهای تفریحی و فرهنگی‌شان باشد. اگر این فضا را در هر منطقه بیشتر کنیم، به‌خصوص منطقه ما که فضای بهتر و بیشتری از این نظر در اختیار دارد، خیلی خوب است. باید تئاترها را معرفی و با نصب بیلبورد، مردم را به تماشای تئاتر تشویق کنیم.

----------------------------------

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲به تاریخ ۱۳۹۳/۱/۲۷