تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۳۸۵ - ۰۶:۴۴

مجید رئوفی: استینگ، ستاره دنیای موسیقی در تازه‌ترین آلبومش به سراغ موسیقی قرون وسطایی رفته موسیقی‌ای همراه با یک ساز ویژه. گزارشی در این باره بخوانیم:

می‌گویند استعداد بی‌نظیر زریاب در ساز و آواز، باعث تحریک حسادت خاندان اسحاق موصلی شد. زریاب شاگرد برجستة موصلی بود، اما از آن‌جا که هیچ استادی نمی‌تواند شاگردش را فراتر از خود ببیند، نسبت به او کینه به دل گرفت. دشمنی خاندان او باعث شد زریاب از بغداد کوچ کند و به اندلس برود. او در اندلس، مدرسه‌‌ای ساخت و به شاگردانش نواختن ساز عود را آموزش داد.

«العود» را اروپایی‌ها به «لوت» تبدیل کردند و همین لوت بود که به گیتار تبدیل شد و اسپانیا را مبدأ گیتار کرد.

این یکی از روایات اساسی دربارة پیدایش ساز گیتار است. سازی که اینک به عقب مانده‌‌ترین کشورهای آفریقایی هم راه پیدا کرده است.

شواهدی هم وجود دارد که می‌گوید 8 قرن پیش از میلاد در ایران، عودی با دستة کوتاه وجود داشته و این ساز، یک ساز کاملا ایرانی است.

یکی دو هفته بیشتر از انتشار آلبوم جدید «استینگ» نمی‌گذرد. آلبومی با موسیقی قرن شانزدهم و برپایة ساز «عود» که ستارة موجهی به نام استینگ به سراغش رفته است. او ستاره‌ای است که به ریسک کردن مشهور است.

آلبوم «ترانه‌های لابیرنت» کمتر از دو هفته است که به بازار آمده و در این مدت توانسته به صدر جدول‌های کلاسیک در ایالات متحده، انگلستان، فرانسه و آلمان راه پیدا کند.

همچنین در وب‌سایت‌های «آمازون» و «بارنز نابلز» بالاترین آمار فروش را به خود اختصاص داده است.

این آلبوم در جدول کلی انگلستان در رده 24 قرار دارد و در بیلبورد آمریکا در رده 37 که آمار بسیار خوبی برای یک آلبوم مخالف جریان موسیقی روز است.

یک سال پیش، وقتی خبر کار استینگ بر روی طرحی بر مبنای ساز عود و مربوط به عصر الیزابت منتشر شد، خیلی‌ها شگفت‌زده شدند. قرار بود استینگ براساس نوشته‌های «جان داولند» در قرن شانزدهم، آلبومش را تهیه کند. جان برد دوست کمدین استینگ، اولین کسی بود که او را با داولند آشنا کرد. کِی؟ سال1982 وقتی این دو هنرمند در کنسرت گروه «پلیس» با عنوان «راز سوت» شرکت کرده بودند.

موضوع کار بر روی آثار داولند از 24 سال پیش در ذهن استینگ جرقه خورده بود، وقتی که او از گروه پرآوازة «پلیس» جدا شده بود و قصد داشت به تنهایی کار کند.

«ترانه‌های لابیرنت» از پنج آهنگ بی‌کلام، یازده ترانه با صدای استینگ و هفت گفتار متن (نریشن) از نامه‌های جان داولند به سر رابرت سیسل تشکیل شده است و آثار موتزارت و ریمسکی کورساکوف را با گیتار و سطل شیر هم نواخته است.

کارامازوف می‌گوید: «فکر می‌کردم او دیوانه است. در یکی از اجراهایش پیغامی به پشت صحنه فرستادم که به جشن تولد همسرم بیاید و برایمان ساز بزند. جواب رسید که: «نه، ما آهنگساز‌های جدی‌ای هستیم.» این موضوع را فراموش کرده بودم. بعد از چند سال، او برای آهنگ‌های من ساز زد. یک بار به من گفت: «بیا سراغ کارهای جان داولند برویم» و من گفتم که باید فکر کنم.»

کارامازوف معتقد است صدای استینگ کاملا با صدای عود هماهنگ است: «وقتی استینگ می‌خواند و من عود می‌زنم، احساس خوبی در قلبم دارم.» و این‌گونه است که استینگ و کارامازوف، یک آلبوم کاملا متفاوت در قرن بیست و یکم تولید می‌کنند.

آلبوم با یک قطعة کوتاه به نام «همین که به والسینگام رفتم» آغاز می‌شود. آهنگی که با نوای گیتار آغاز می‌شود و براساس یک بالاد بسیار معروف قدیمی است.

پس از آن، یک قطعه با تک‌نوازی عود آغاز می‌شود. ترانه‌ها معمولا شمرده خوانده می‌‌شوند و فضا کاملا شنونده را به گذشته‌ها می‌برد. استینگ فضای آن دوران را به خوبی درک کرده و به سبک جان داولند، عود می‌نوازد.

جان داولند نوازندة عود در دربار ملکة الیزابت و یکی از یاران صادق و وفادار ملکه بریتانیا بوده است.استینگ دربارة آلبومش می‌گوید: «من همیشه به متن ترانه‌هایم توجه ویژه‌ای دارم. ترانه‌ها باید با فضای راک همخوان باشند.

داولند، اولین خواننده و ترانه‌سرایی است که می‌شناسیم. او دربارة عشق، از دست دادن عشق، مالیخولیا و بازتاب‌هایش در روح ترانه نوشته بود.»

او دربارة آغاز کار بر روی چنین آلبومی می‌گوید: «بله، من سرم خیلی شلوغ است. مدت زمانی طولانی به چنین طرحی فکر کردم، اما هرگز قانع نمی‌شدم. یک روز با خودم به توافق رسیدم. آن هم وقتی که این مرد را دیدم؛ ادین کارامازوف.» کارامازوف نوازندة برجستة عود است. با شنیدن این آلبوم، احساس می‌کنیم استینگ واقعا از دوران رنسانس است. آلبومی با موسیقی قرن شانزدهمی و براساس اشعاری از «جان داولند».

از نگاه کارشناسان بازار موسیقی، این کار استینگ، یک ریسک بزرگ برای یک فوق ستارة موسیقی پاپ راک است. استینگ برای تهیة این آلبوم، از راهنمایی‌های عود نواز برجستة بوسنیایی «ادین کارامازوف» بهره‌منده شده است.

کارامازوف به استینگ یاد داده که چگونه با کمک ساز عود، آهنگ‌‌های این آلبوم را بسازد. استینگ برای ساخت این آلبوم، عود نوازی را فراگرفته، اما واقعا انگشتان او در قیاس با انگشتان بی‌نظیر کارامازوف سنگین‌تر به نظر می‌رسند. کارامازوف، آهنگ‌های داولند را بسیار عالی، شفاف و موزون می‌نوازد.

استینگ با این آلبوم در واقع شنونده را به موزه‌ای از هنر قرن شانزدهم می‌برد؛ به قرون وسطا. برای رسیدن به همین ایده هم بوده که سراغ کارامازوف رفته؛ هنرمندی که اغلب کارهای «جان داولند» را بازنوازی کرده است.

استینگ اشعار این آهنگ‌ها را از میان نامه‌های داولند خطاب به سررابرت سیسل و ملکه الیزابت در سال 1595 انتخاب کرده است.

خوانندة سرشناس انگلیسی دربارة فضای این ترانه‌های باستانی می‌گوید: «داولند به عنوان نوازندة عود ملکه الیزابت، از او طلب یک قایق کرده بود. وقتی این خواستة او اجابت نشد، او شروع به نوشتن این نامه‌ها کرد. او واقعا زمان نوشتن این نامه‌ها، افسرده بوده است.»

در واقع، آلبوم استینگ که می‌توان آن را آلبوم «داولند در قرن 21» نامید، یک موسیقی شخصی است با متونی کمی مالیخولیایی؛ در حالی که موسیقی آن، فوق‌العاده زیبا و پر از احساس است.

انگار روح داولند در استینگ حلول کرده است. او غرق در ترانه‌‌ها و موسیقی است. به سبک قدیم آواز می‌خواند، گفتار متن می‌گوید و عود می‌نوازد.

این البته اولین باری نیست که استینگ به سراغ این مفاهیم و این نوع موسیقی می‌رود. او سال 2000 در زمان اجرای نمایش «رومئو و ژولیت» در لندن، شعری از داولند را اجرا کرده بود.

این کار را آنچنان که باید، خوب از کار درنیاورده بود و پس از اجرا هم چند روزی مریض شد. اما آلبوم جدید او، چیز دیگری است. استینگ برای خواندن گفتار متن آلبوم، استادی استخدام کرد تا نوع نفس کشیدن و تلفظ کلمات را به او آموزش دهد.

البته نباید از تشویق دوستان نزدیک استینگ گذشت که به او تأکید می‌کردند صدایش کاملا در حال و هوای چهارصد سال پیش است و می‌تواند چنان فضایی بسازد. دوستانی مثل جان برد کمدین و کایتا لابک پیانیست معروف.

استینگ درهزار توی خویش

در اسطوره‌شناسی یونانی، لابیرنت (که در زبان فارسی به آن «هزارتو» می‌گویند) یک ساختمان پیچیده بود که مخصوص پادشاه کرت (در یونان) به نام «مینوس» بود. این ساختمان را هنرمند اسطوره‌های یونان، ددالوس ساخته بود تا پادشاه، در آن، جانوری به نام مینوتور را نگهداری کند. این جانور، نیمی انسان و نیم دیگر گاو نر بود و سرانجام قهرمان آتنی، «تزویا تیسوس» آن را کشت.

تزویا تیسوس برای غلبه بر این جانور، از کمک آریادنه بهره‌مند شد. آریادنه نشان داد که چگونه باید از راه‌های پرپیچ و خم لابیرنت عبور کند تا به مینوتور برسد. امروزه از کلمة پازل به جای لابیرنت هم استفاده می‌شود و در دنیای قدیم، از لابیرنت‌های مصری، یونانی و ایتالیایی نیز نام برده شده است.

آقای عود

جان داولند، در سال 1563 احتمالا در دوبلین به دنیا آمد، اما همه او را به عنوان آهنگساز انگلیسی، خواننده و نوازندة عود می‌شناسند. او را در عصر حاضر، بیشتر به خاطر آهنگ «اشک‌هایم جاری شو» می‌شناسند.

از دورة زندگی‌اش، اطلاعات چندانی در دست نیست، اما همه می‌دانند که نوازندة عود دربار ملکه الیزابت بوده است. او در سال1580 به پاریس کوچ کرد و با تعالیم کاتولیک‌ها آشنا شد، اما در سال1606 به انگلستان برگشت.

از او آثاری با عناوین آهنگ‌هایی برای ساز عود و ترانه‌هایی با عود (تک‌نوازی عود و آوازخوانی) بر جای مانده است. الویس کاستلو از معروف‌ترین خواننده‌ها و نوازندگانی است که آثار جان داولند را بازخوانی کرده است.

او را جان هارل، نوازندة مشهور ساکسیفون همراهی کرده است. گروه «بچه‌های رانده شدة حوا» نیز آلبومی بر مبنای ترانه‌های جان داولند ساخته‌اند که نوامبر2006 به بازار می‌آید. ظاهرا سال2006 را باید سال جان داولند نامید.

آقای نیش

نام اصلی استینگ «گوردون ماتیو توماس سامر» است. او دوم اکتبر سال1951 در نیوکاسل انگلستان به دنیا آمد. در سال 1974 به گروه جاز «فونیکس جَزمن» پیوست و لقب «استینگ» را برای خود انتخاب کرد و کم‌کم حتی مدارک رسمی را نیز با نام استینگ امضا کرد.

او در کنسرت‌هایش بلوزهای راه‌راه سیاه و زرد بر تن می‌کرد و شبیه مار می‌شد. به همین دلیل، «استینگ» به معنای «نیش» لقب گرفت.

در ژانویه 1977 به لندن رفت و به همراه استیوارت کاپلند و هنری پادووانی، گروه پلیس را تشکیل داد.

پادووانی خیلی سریع از گروه جدا شد و اندی سامرز جای او را گرفت. آلبوم‌‌های آن‌ها در صدر جداول موسیقی قرار می‌گرفت و در سال 1980، گروه پلیس، شش جایزة گرمی به دست آورد.

آخرین آلبوم پلیس به نام «هر نفسی که می‌کشی» در سال 1983 منتشر شد و بسیار موفق بود. او یک سال قبل از انتشار آلبوم، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت برخلاف سبک‌های پاپ راک پلیس، ریسک کند و سراغ موسیقی جامائیکایی موسوم به رگه برود. او همچنین ابایی نداشت که تم‌های کلاسیک و فالک و جاز را وارد ترانه‌هایش کند.

در سال 1985 آلبومی به نام «رؤیاهای لاک‌پشت آبی» را منتشر کرد که بازسازی آهنگ‌های کلاسیک جاز بود. او از این سال تا همین لحظه، هفده آلبوم منتشر کرده که 9تای آن‌ها، فروش مولتی پلاتینوم (بالای یک میلیون نسخه) داشته‌اند.

استینگ همچنین تجربة بازی در 10 فیلم سینمایی را در کارنامه دارد. مهم‌ترین این فیلم‌ها، «Dune» ساختة دیوید لینچ است.

از رز صحرا تا لئون

استینگ در ایران با آهنگ «Desert Rose» معروف شد. آهنگی که سامان مقدم در فیلم پارتی از آن استفاده کرد.

نوای شرقی سازهای خاورمیانه‌ای به همراه آواز عربی «چب مامی» و تلفیق آن با صدای بی‌نظیر استینگ و سازهای غربی، باعث شد صحنة پارتی در فیلم پارتی به برگ برندة این فیلم تبدیل شود.

تدوین عالی و ویدیو‌کلیپ گونة محمدرضا مؤیینی هم به جذابیت این آهنگ افزود و استینگ به یک چهرة آشنا برای ایرانی‌ها تبدیل شد. ویدیو کلیپ فیلم «لئون (حرفه‌ای)» ساختة لوک بسون هم باعث شد تا استینگ بیش از پیش به جوانان ایرانی معرفی شود.

آهنگ بی‌نظیر و ماندگار «Shape of my heart» بر روی تصاویر ژان رنو و ناتالی پورتمن بسیار عالی نشسته بود. آهنگی که واقعا آدم را به فضای مدیتیشن می‌برد. آهنگی که می‌شود هزار بار به آن گوش کرد و خسته نشد.