پرندهها هم رفتند، پرندهها هم نماندند. مثل ستارههای بیسو که آرام و بیصدا از آسمان تهران محو و ناپدید شدند و مثل گلها که نفسهایشان بوی سرب میگرفت و کسی هم هرگز نپرسید که چرا دیگر در دفتر نقاشی کودکان این شهر پرندهای پر نمیزند.همان اوراق سفیدی که سالها پیشتر پرندگان رنگارنگ روی چمنها و درختهای سبز به پرواز درمیآمدند و کمتر کودکی تصویر خانههایی مکعبی با دودکشهای سیاه را به تصویر میکشید.
اما امروز در نقاشی کودکان این شهر، نه گلی میخندد و نه پرندهای آواز میخواند. شهر حالا چهره سنگی یافته و برجهای سنگی و دودهای سیاه و خاکستری نفس گلها و آدمها را گرفته است؛ شهری که حالا پرندههایش را از دست دادهاست؛ شهری که دیگر پرندهها هم در آن تاب نیاوردهاند.
ماجرا از روزی شروع شد که چند نفر از کارشناسان شهری و محیطزیست به این نتیجه رسیدند که عطر گلها دارند میمیرند و این تنها نظر این چند نفر نبود. آن سوی مرزها پژوهشگران آمریکایی نیز به این نتیجه رسیدند و این موضوع آنقدر برایشان نگرانکننده بود که نسبت به آن هشدار دادند چون مرگ عطر گلها، مرگ خود گلها بود و این یک اتفاق ساده نبود.آنها گفتند آلودگی هوا و حجم آلایندهها، عطر طبیعی گلها را از بین برده و زمینه مرگ و انقراض آنها را فراهم کرده است و زمانیکه گلها و گیاهان عطر طبیعی خود را از دست بدهند، پرندهها نیز ماندنی نیستند چون نخستین تاثیر آلودگی هوا روی پرندگان و گیاهان بوده و در چنین شرایطی است که عطر گلها میمیرند و پرندگان فراری میشوند.
محمد باقر صدوق، مدیرکل محیطزیست استان تهران یکی از افرادی است که از کم شدن عطر گلها واهمه دارد و معتقد است که سرب و دود تنها انسان را نخواهد کشت. از نظر او قناریها و توکاها نیز در امان نخواهند بود و آلودگی هوا، تهدیدی جدی برای آنان هم هست.
او هوای تهران را به پوششی از دود که هر روز فشردهتر میشود تشبیه میکند و میگوید: تصور کنید میان این پوشش دود که سرشار از گازهای سمی است وقتی انسانها که نسبت به دیگر مخلوقات مقاومت بیشتری دارند نمیتوانند دوام بیاورند و بسیاری از آنها نیز بر اثر بیماریهای ناشی از آلودگیهوا میمیرند، پرندهها چگونه میتوانند بمانند و از این هوای مسموم متاثر نشوند.او میافزاید: تهران دیگر از دست رفته و صحبت از محیطزیست در آن مفهومی ندارد.
وقتی ما به سختی نفس میکشیم و هر روز بر تعداد بیماران قلبی- تنفسی ما افزوده میشود، چگونه میتوان انتظار داشت پرندهها بمانند و آواز هم بخوانند. باید توجه داشت که هر تغییر و تحولی در اکوسیستم در نخستین گام روی پرندگان و گیاهان تاثیر میگذارد و زمانیکه ما میبینیم گلهای شهر بیرنگ و بو شده و صدای پرندگان از درختان به گوش نمیرسد؛ یعنی محیطزیست ما از بین رفته و پرندهها هم خواهند رفت.
پرندهها هم رفتند. مثل پروانهها که چند سال پیش، آرام و بیصدا شهر را ترک گفتند و فقط همین چند نفر بودند که میدانستند با حنجره زخمی نمیتوان آواز خواند و خاموشی یعنی کوچ، مهاجرت؛ یعنی آغاز بحران. خودروها و صنایع، تهران را خفه کردند و امروز به جای اکسیژن در ریههای آدمها و پرندهها، منوکسید کربن است و ذرات معلق که هر روز نفسها را سمی و سمیتر میکند. جمشید منصوری یکی دیگر از آن چند نفری بود که خبر از کوچ پرندگان داده بود؛ ماجرایی که کمتر کسی در مورد آن سؤال کرد و کمتر کسی به آن فکر کرد.
چرا پرندهها رفتند؟
اولین عاملی که باعث مهاجرت یا سرگردانی پرندهها در تهران شد آلودگی هوا بود که امسال از مرز بحران نیز فراتر رفت. هوای تهران نسبت به سالهای گذشته وضعیت هشدار بیشتری داشت. در چنین شرایطی پرندهها نمیتوانستند دوام بیاورند چون در ارتفاع، آلودگی هوا بیشتر است و حالت خفگی را بهوجود آورده بود. از نظر جمشیدی این تنها بخشی از ماجراست.
وقتی پرندهها برای فرار از آلودگی هوا در ارتفاع درختان به پارکها و فضای سبز پناه آوردند و خواستند از آن برای تغذیه و تنفس کمک بگیرند، آنجا را هم امن نیافتند چون مردم آنجا را پرکرده بودند.
منصوری، مزاحمت شهروندان تهرانی برای پرندگان فراموش شده این شهر را یکی دیگر از دلایل مهاجرت پرندگان میداند: جمعیت تهران بیش از حد افزایش یافته و بیشتر این جمعیت برای تفریح و گذران اوقات فراغت به پارکها میروند و به این ترتیب تمام پارکها و فضاهای سبز توسط مردم اشغال میشود. در این فضا، پرندهها نه میتوانند تغذیه کنند و نه استراحت، اما مسئله مهمتر که شاید بیشتر از آلودگی هوا در دور شدن و مهاجرت پرندهها مؤثر باشد رفتار مردم با آنهاست که عاطفی نیست. مردم به پرندهها به دید عاطفی نگاه نمیکنند.
همین نامهربانیها بود که قمریها و چرخریسکها را از تهران دور و دورتر کرد و حالا جز چند چرخریسک و قمری در آسمان تهران پرندهای نیست که پرواز کند. وقتی کودکان شهر در کوچهپسکوچههای قدیمی با تیر و کمان دنبال پرندهها میدویدند و دود بالهایشان را به رنگ تیره در میآورد، کسی از رفتن آنها نمیترسید. حتی شایدحالا برای شهروندانی که دچار روزمرگی شده و نسبت به محیط اطراف خود توجهی ندارند اهمیت نداشته باشد که بودن یا نبودن پرندهها در شهر چه تاثیری دارد و بارفتن آنها چیزی عوض میشود یا نه. اما از نظر کارشناسان محیطزیست و همه آنهایی که به محیط اطراف دقت و توجه دارند این یک فاجعه است؛ فاجعهای که زنجیره طبیعت را از هم میپاشد و ما به قول جمشید منصوری روزی به جایی خواهیم رسید که دیگر در دفتر نقاشی کودکان شهر تصویری از پرنده نخواهیم دید.
او آدمها و هوای آلوده را مقصر میداند و روزهایی را به خاطر میآورد که تنها در خیابان ولیعصر بین 500 تا 600 هزار گنجشک روی درختان چنار مینشستند و آواز میخواندند. اما حالا گنجشکها نه میخوانند و نه جمعی از آنها را یکجا میبینی، هر چه هست، صدای ناهنجار خودروهاست که آدمها را کلافه و کلافهتر میکند.
آدمها کلافه خواهند شد
کارشناسان محیطزیست تنها نگران طبیعت نیستند. نگرانی آنها این است که با رفتن پرندهها از تهران یک زیبایی از این شهر کم خواهد شد. شهر چشمانداز واقعی خود را از دست خواهد داد و هزار فاجعه اکولوژیکی و زیبایی شناختی دیگر بهوجود میآید. نگرانی آنها هنگامی عمیقتر میشود که آرامش آدمها که شهروندان این شهرند از دست برود. تردیدی نیست که مشاهده پرواز پرندهها در پارکها و فضاهای سبز و شنیدن صدای آنها باعث احساس آرامش در شهروندان میشود. آنها با تماشای پرندهها همچون خیره شدن به آب روان لذت میبرند.انسان بدون طبیعت غیرقابل تصور است. زندگی در کنار عناصر طبیعی جزیی از سرشت انسانی است.
از گذشتههای دور و نزدیک شاعران و نقاشان، انسان و طبیعت را با هم و کنار هم به تصویر کشیدهاند.همان چند نفری که با کم شدن پرندهها نگران میشوند و با محو شدن ستارهها نگرانتر، همواره هشدار میدادند و میگفتند عاقبت این هوای آلوده، پرندهها را با خود خواهد برد، همانطور که ستارهها را برد. حالا دیگر، هم ستارهها رفتهاند و هم پرندهها؛ تهران، برج است و دود سیاه. به گفته محمد هادی حیدرزاده، مشاور شهردار تهران در امور محیطزیست این ویژگی مشخصه تهران میشود و شاید از این پس مردم تهران را با آلودگی هوا بشناسند؛ همان عاملی که پرندهها را فراری داد و آوازشان را در حنجره کشت.
او میگوید: زمانی پرستو گونه شاخص پرندگان در تهران بود و خیابان شهر پر بود از پرستوهایی که با هم به پرواز در میآمدند اما حالا آلودگی هوا همه آنها را فراری دادهاست. او ادامه میدهد: با این وضعیتی که وجود دارد شاید پرندهها هرگز به تهران بازنگردند. چون بحران آلودگی هوا تا پایان امسال وجود خواهد داشت و با توجه به وضعیت بارندگیها در سالجاری که بسیار کم بوده و آلودگی هوا را دامن زدهاست احتمال میرود بحران شدیدتر نیز شود.
حیدرزاده که پیش از این درخصوص تداوم آلودگی هوا هشدار داده بود، معتقد است: این روند توازن را در اکوسیستم تهران بهصورت بارزتری به هم خواهد زد، چرا که نخستین و بیشترین تاثیر آلودگی هوا روی پرندگان و گیاهان بوده و ممکن است روزی فرارسد که دیگر پرندهای در شهر پرنزند و همگی آنها بروند. بنابراین اگر اکوسیستم را بهعنوان زنجیرهغذایی بدانیم، هر یک از گونهها در اکوسیستم تهران تعریف شده و فقدان یکی از گونهها به مفهوم به هم ریختن این زنجیره خواهد بود.هنگامی که در سالهای 75 و 76 کارشناسان محیطزیست در پارکها و فضاهای سبز تهران، گونههای پرندگان را شناسایی میکردند، 150 گونه در سراسر تهران زندگی میکرد و شهر از نظر تنوع پرندگان چیزی کم نداشت.
گونههای مختلف توکا، قمری، شاه طوطی، چرخ ریسک، سسکها و... همه در فضای سبز شهر دیده میشدند. اما زمانیکه درصد آلایندهها از استانداردها گذشت و تهران 58 روز بیشتر از سالهای گذشته هوای آلوده را تجربه کرد، دیگر ماندن پرندهها، یک خودکشی دسته جمعی بود. کارشناسان محیطزیست به این موضوع اعتراف میکنند. آنها دیگر رفتهاند. حالا دیگر تهران شهری است خالی از پرنده مانند فرشی دستباف که چند تار و پود آن کنده شده و دیگر زیبا نیست، چرا که تار و پودهایش به هم ریخته است و شاید باید هم میرفتند. در شهری که منوکسید کربن و دود سالانه عمر 9 هزار و 900 نفر را میکاهد و صدها شهروند را به کام مرگ میبرد؛ در شهری که برای نفس کشیدن، هوا کم میآید و عطر گلها سمی میشود، دیگر جایی برای پرندهها نیست.
مقصر منوکسید کربن است
یوسف رشیدی، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران هم انگار دلایل دیگری میآورد برای رفتن پرندهها. او میگوید: امسال 58 روز آلودگی هوای تهران بیشتر از سال گذشته بود. در واقع در سالجاری نسبت به سال گذشته هوا 4 برابر آلودهتر شد. بنابراین طبیعی است که آمار مرگ و میرها بالاتر رود و هزاران فاجعه اکوسیستمی دیگر که اهمیتشان کمتر از مرگ آدمها نیست بهوجود آید. در عین حال باید توجه داشت که بیشترین آلایندههای هوای تهران مربوط به گازهای منوکسید کربن است.
میل ترکیبیاین آلاینده با هموگلوبین خون 200 برابر بیشتر از اکسیژن بوده و جذب بدن میشود. در مورد پرندگان که موجودات ضعیفتری هستند مسلما این عامل تاثیر بیشتری دارد. رشیدی در ادامه میگوید: علاوه برمنوکسید کربن، دومین آلاینده هوای تهران؛ ذرات معلق است که با وجود بارندگی همچنان در هوا باقی میماند و مشکلات متعددی را از نظر بیماریهای قلبی و تنفسی بهوجود میآورد.
امسال نیز بهعلت عوامل مختلفی از قبیل کمبود بارندگی و عدموزش باد این آلاینده به مقدار زیادی در آسمان شهر وجود داشت. در مجموع امسال غلظت آلایندهها بالا بوده و این مسئله حتی بر مصالح ساختمانی نیز تاثیر منفی میگذارد چه برسد به انسانها و پرندهها.او نیز هوای آلوده را مقصر اصلی مهاجرت پرندگان میداند و میگوید: علت کوچ پرندگان همین بود و بس. همان آلایندههایی که پرندهها را از شهر فراری داد و حالا معلوم نیست، آنها کجا رفتهاند؛ دشتهای اطراف یا روستاهای دوردست و یا اصلا طعمه حیوانات دیگر شدهاند.