همشهری آنلاین - پریسا نوری: آنها عزت، عافیت، آرامش و برکتی را که در زندگیشان جاریست مرهون لطف و موهبت خدا و پاداش کاری که سالهاست بیچشمداشت انجام میدهند میدانند و معتقدند مزد کارشان را پیشاپیش گرفتهاند.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
شروعی خوب
صحبت از «فاطمه رستمی» و «بهجت نوری» دو بانوی نیکوکار ساکن محله منیریه است که از سالها پیش هفتهای ۳ روز برای نظافت و حمام رفتن بچههای معلول به مراکز بهزیستی نارمک، کهریزک و ازگل میروند. اما چه چیزی اولین بار پای این دو نفر را به مراکز خیریه و نگهداری کودکان باز کرد و بانی این کار خیر شد؟
«بهجت نوری» بانوی پابهسنگذاشتهای که ۴ فرزند و ۴ نوه دارد، شروع ماجرا را با تعریف از کلاسهای قرآن یکی از آشناها گره میزند: «۱۸ سال پیش وقتی خواهر جوانم فوت کرد، در فراقش خیلی بیتاب بودم و گریه میکردم تا اینکه یک روز در کلاس قرآن یکی از آشناها گفت فردا جایی میبرمت که آرامش بگیری. آن آشنا مرا به مرکز نگهداری کودکان معلول در کهریزک برد. آنجا متوجه شدم که او و جمعی از بانوان هفتهای یک روز برای حمام بردن بچهها به کهریزک میروند. وقتی دیدم چطور مادرانه و با مهربانی بچههای معلول را که از مهر مادری محروم هستند، در آغوش میگیرند و میشویند، انگار چشمهایم باز شد، چیزی در دلم تکان خورد. وصفش سخت است، ولی حال پروانهای را داشتم که پس از رهایی از پیله، پرواز را تجربه میکند، آن روز بیاختیار آستینها را بالا زدم و مشغول کار شدم.»
اما ماجرایی که پای فاطمه رستمی را به این کار خیرخواهانه باز کرده کمی متفاوت است. این بانو که ۳ فرزندش را سروسامان داده و به خانه بخت فرستاده، در این باره میگوید: «۱۸ سال پیش پسرم حدود ۵ سالش بود. یک شب بهشدت تب و تشنج کرد و یک قدم با معلولیت فاصله داشت. آن موقع با خدایم عهد کردم که اگر حال پسرم خوب شود هر کاری از دستم بربیاید برای بچههای معلول انجام دهم. چند روز بعد، خیلی اتفاقی متوجه شدم همسایهام، بهجتخانم، برای حمام بردن بچهها به کهریزک میرود. از آن روز همراهش شدم و خدا توفیق داده که این همراهی ادامهدار شود.»
در هر شرایطی پای کار هستند
به گفته کارکنان مراکز خیریه و بهزیستی نارمک، عشق و علاقه این دو بانوی نیکوکار برای انجام این کار خیرخواهانه برف و باران و تعطیلی نمیشناسد. «فاطمه طالبی»، مدیر داخلی بهزیستی نارمک، خاطرهای در این باره تعریف میکند: «برنامه حمام بچههای این مرکز روزهای یکشنبه ساعت ۹ صبح شروع میشود. این خانمها راهشان دور است و باید صبح زود از خانه بیرون بزنند تا سر ساعت اینجا باشند، یادم است چند هفته پیش که برف سنگینی آمده بود و همهجا یخبندان بود، تماس گرفتم که این هفته نیایید، اما آنها سختی راه را به جان خریدند و آمدند. حرفشان هم این بود که بچهها کاری به سرما و برف ندارند، آنها روزهای یکشنبه منتظر ما هستند، خدا را خوش نمیآید چشم انتظار بمانند.»
طالبی ادامه میدهد: «بچهها به آنها مامان میگویند و آنها هم مادرانه با بچهها رفتار میکنند، طوری که مثل هر مادری رسیدگی به بچهها را در اولویت کارهایشان قرار میدهند.»
طالبی گریزی به گذشته میزند: «چند سال پیش عروسی پسر خانم رستمی بود. با وجود خستگی کارهای عروسی، فردای روز عروسی برای حمام بردن بچهها به مرکز آمد در حالیکه ما فکر میکردیم آن روز نیاید.»
آن بالاسری هوایمان را دارد
این دو بانوی نیکوکار سلامتی، حال خوش و برکتی را که در زندگیشان جاریست از دعای خیر بچهها و موهبت پروردگار به خاطر این کار انساندوستانه شان میدانند. بهجتخانم که ۷۰ بهار را پشت سر گذاشته میگوید: «همسن و سالهای من همه از پادرد و کمردرد گلایه دارند، اما خدا را شکر با وجودی که در این کار اغلب باید بچههای معلول را که روی تخت خوابیدهاند، برای شستوشو جابهجا کنیم و گاهی وزنشان زیاد است، اما هنوز هیچ دردی سراغم نیامده و هیچ دارویی مصرف نمیکنم.»
لبخند پرمهری میزند و ادامه میدهد: «آن بالاسری ما را مامور کرده و خودش هم هوایمان را دارد.»
فاطمهخانم دنباله حرفش را میگیرد: «در همین دو سال که کرونا بود، دور و بریها میگفتند اگر کارتان را تعطیل نکنید، کرونا میگیرید، ولی ما با زدن ماسک و رعایت مسائل بهداشتی کارمان را یک روز هم تعطیل نکردیم و خدا را شکر کرونا هم نگرفتیم.»