یونس محمودی متولد ۱۳۶۲ تهران، فارغ‌التحصیل رشته موسیقی جهان در مقطع کارشناسی دانشگاه صدا و سیماست. او در هنرستان عالی مقطع کاردانی را پشت سر نهاده و مقطع دیپلم را نیز در هنرستان موسیقی سوره به پایان رسانده است.

همشهری آنلاین - فریبا ولی‌نژاد: یونس در حال حاضر کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر را در تربیت مدرس می‌خواند: «انگیزه معنوی موتور محرکه گرایش من به هنر موسیقی است. اجاق اقتصاد ازساز و نغمه‌های موسیقی گرم نمی‌شود و آنچه هنر موسیقی و هنرمندش را اوج می‌دهد سیر و سلوک معنوی در هنر است.»  این هنرمند معتقد است که منطقه ۶ تهران از ظرفیت‌هایی برخوردار است که می‌تواند این منطقه را در جایگاه پایتخت هنری تهران بنشاند. گفت‌وگوی زیر جزییات بیشتری از اندیشه این هنرمند هم‌محله‌ای و جوان را پیش روی می‌نهد.  

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید.

  چه دلیلی موجب ورود شما به دنیای موسیقی شد و تاکنون چه مراحلی را طی کردید؟

من برای ورود به عرصه موسیقی، انگیزه معنوی داشتم. مراحل کسب هنر، سیر و سلوک است. هرکسی بنا به وسع معرفت و آموزش‌هایی که طی می‌کند، می‌تواند سیر و سلوک هنری داشته باشد. اما مراحلی را که می‌توان به‌عنوان مراحل عام و قابل طی کردن هنر توضیح داد، این است که در ۱۶سالگی وارد هنرستان شدم و تا الان هم پیوسته در حال تحصیل هستم.

منظور دقیق‌تر از سیر و سلوک که به‌عنوان یک مرحله از آن نام بردید، چیست؟

سیر و سلوک هنرمند یعنی دیدن زندگی و حساس شدن نسبت به اموری که دیگران آن را نمی‌بینند و احساس نمی‌کنند. همچنین ورود کردن به مسائل معنوی و مذهب و عرفان است. خودسازی‌هایی است که در افراد حاضرند و این امور است که در ‌نهایت تعیین می‌کند که چه فردی هنرمندتر است. اما آنچه امروز مردم به‌عنوان هنرمند می‌شناسند و با آن مأنوسند معمولاً کسانی هستند که معروف‌ترند، جایزه برده‌اند، نمایشگاهی دارند و رسانه‌ای و... 

ملاک تکنیک در تعیین هنر و هنرمند برتر کجا قرار دارد؟  

به هر حال هنر یک درون مایه دارد و یک برون مایه. برون مایه هنر آن چیزی است که در بدایت امر دیده می‌شود و آن تکنیک است. به هر حال علاوه بر برون مایه‌ها، درون مایه‌ها هم به‌طور پررنگ در نظرند. در ‌نهایت می‌توان اوج هنری را در اوج‌گیری برون مایه و درون مایه‌های توأمان هنر دانست.

تمرین‌های روزانه شما چگونه صورت می‌گیرد؟

تمرین روزانه برای هنرمند آن‌گونه نیست که مردم فکر می‌کنند که روزی ۱۰ ساعت بایدساز زد یا نقاشی کرد. تمرین هم تابع شرایط و روحیات هنرمند است. شاید یک هنرمند دو سال‌ساز هم نزند که این اتفاق افتاده است. تمرین هنری مثل تمرین‌های ورزش نیست. در دوران آموزش هنر تمریناتی برای هنرجویان تعریف کرده‌اند. اما رفته رفته رشد هنرمند تحت تأثیر بینش قرار می‌گیرد.

به نظر شما هنر موسیقی در ارتقا یا انحطاط اخلاقی جامعه می‌تواند نقشی داشته باشد؟

ببینید، برخی استادان، موسیقی را تشبیه می‌کنند به اسب تراوا که وقتی دشمنان نمی‌توانستند این شهر را فتح کنند، سوار اسب بزرگ و زیبا وارد شهر شدند و وقتی مردم مشغول شادی بودند، با تسلط بر شهر مقاصد خودشان را پیش بردند. الان، راه نفوذ استعمارگران به روحیات مردم و غلبه بر آنها، فقط سخنرانی، کتاب، هجمه نظامی و سیاسی نیست. اکنون روحیات مردم را با جنگ بدون دود و سر و صدا و خمپاره منحرف می‌کنند و به جهت و مقصدی که خودشان طراحی کردند، می‌برند و بعد از چند سال روحیات، عقل، فکر، عقیده و احساسات مردم تغییر می‌کند. تمام این حوادث و تحولات با متن موسیقی افتاده است. حتی موسیقی‌هایی که شعر ندارد. بنابراین باید دید که این موسیقی را چه کسی ساخته است؛ با چه حالت روحی و نیتی ساخته است.  

خیلی وقت‌ها به‌صورت غیرعمدی و بیشتر به‌صورت عمدی، موسیقی‌هایی در دنیا تولید می‌شود که بشر را به سمت راه‌های انحرافی می‌برد. شیطان‌پرستی، اعتیاد، بی‌بندو باری جنسی و از این قبیل. موسیقی تأثیر مخربی حتی روی خود موزیسین می‌تواند داشته باشد.

  پس در آموزش موسیقی به نسل جوان چگونه باید عمل کرد؟

خانواده‌هایی که فرزندانشان را تحت آموزش موسیقی زیر نظر استادی قرار می‌دهند، دقت کنند که فرزندانشان پیش a چه کسی در حال آموزش است. فردی که چهار سال ساز زده که نمی‌تواند استاد موسیقی بشود. این افراد معمولاً تجار موسیقی هستند و صرفاً نت‌ها را یاد می‌دهند، بدون اینکه بدانند چه شعوری پشت موسیقی‌های موجود هست. این موسیقی بسیار می‌تواند خطرناک باشد. بنابراین همان‌طور که موسیقی می‌تواند ابزاری برای تکامل و تعالی فرد و جامعه باشد، به‌ همان اندازه می‌تواند ابزار مهمی در جهت غفلت و انحطاط باشد، چون به‌طور مستقیم می‌تواند روی روح و روان و ضمیر ناخودآگاه آدمی اثر داشته باشد. چون انسان معمولاً تحلیلی از موسیقی ندارد و متأسفانه متأثر از ضرب آهنگ موسیقی است. اگر متولیان موسیقی از اهالی آن باشند و مدیریت فرهنگی مبتنی بر معرفت هنر باشد؛ و نه صرفاً اقتصاد هنر، جایگاه آن در جامعه خیلی بهتر می‌شود.

راهکار شما برای پی‌ریزی مدیریت فرهنگی مبتنی بر معرفت هنر که گفتید، چیست؟

باید افراد تحصیل کرده در زمینه‌های فلسفه، فقه، موسیقی، جامعه‌شناسی و... بنشینند و استادان و الگوهای خوب را معرفی کنند؛ و رسانه‌ها هم به آن الگوهای ارائه شده بپردازند و خوب را معرفی و نسبت به بدها هوشیاری ایجاد کنند. رسانه‌ها صرفاً تریبون معروف شدن افراد نیست. الان متأسفانه نسل جدید ما گذشته خودشان را نمی‌شناسند؛ برای مثال، نسل جوان نمی‌داند استاد احمد عبادی چه کسی بوده است، یا میرزا عبدالله در موسیقی ایرانی چه جایگاهی داشته است. اینها به همین اندازه خطرناک است که اگر کسی تاریخ انقلاب را نداند و امیر کبیر را نشناسد. این برای جامعه و نسل جدید خطرناک است. متأسفانه نسل جدید ما بیش از آنکه به رسانه‌های داخلی توجه کنند به رسانه‌های خارجی و شبکه‌های منفی و شیطانی توجه می‌کنند. آنها دارند از طریق موسیقی روی روحیات بچه‌ها کار می‌کنند. مسائلی مثل دوقطبی شدن، افسرده شدن، خودکشی کردن و انحرافات مختلف و... همه اینها مسائلی هستند که به‌صورت مستقیم از طریق موسیقی منتقل می‌شود. اما در عین حال ما موسیقی درست و قابل اعتماد هم داریم. تمام این مطالب قابل دفاع و بحث هستند. بسیاری از استادان موسیقی را در حال حاضر داریم که بدون وضو دست به‌ساز نمی‌زنند. امروز هر دو شکل قضیه وجود دارد. فارابی، ابن‌سینا، عبدالقادر مراغه‌ای؛ اینها جزو فلاسفه و هنرمندان بزرگ جامعه جهانی اسلام بوده‌اند که به موسیقی به‌عنوان یک فصل جداگانه پرداخته‌اند. کدام موسیقی؟ موسیقی‌ای که به هر حال دم دستی است و مردم اطلاع ندارند که چه بلایی از طریق همین موسیقی سر مردم می‌آید و همین موسیقی است که با ادبیات مذهبی ما محکوم می‌شود.

شما در آثارتان چقدر به وضعیت اجتماعی می‌پردازید؟

به‌صورت طبیعی همیشه اجتماع در هنر منعکس است. به هر حال، موسیقی، ضرب آهنگش، ریتمش، فرمش و... همه و همه تأثیر دارند. من ایرانی هستم. مثلاً با ادبیات ایرانی سر و کار دارم. خروجی کارم هم متأثر از این ایرانی بودن است و شعری که استفاده می‌کنم. اما باید هوشیار و به روز باشیم که اگر من بخواهم از شعرهایی بخوانم که مربوط به دوران قجر باشد دیگر کسی گوش نمی‌دهد.

نظرتان درباره آثار ماندگار چیست؟

تمام هنرمندان دوست دارند که اثری را خلق کنند که ماندگار و جاودانه باشد؛ اما «زمان» است که می‌تواند ماندگاری آثار هنری هر هنرمندی را تأمین و تضمین کند.

وضعیت نقد و نقادی را در موسیقی چگونه می‌بینید؟

متأسفانه به علت حالت مریدی و مرادی که در هنر و هنرجویان ما وجود دارد، متأسفانه نقد بی‌رمق است و آن را بر نمی‌تابیم. از آنجا که کمال‌گرا هم هستیم باید که از نقد در راستای کمال سود بجوییم اما دغدغه‌اش را نداریم. نقد شیوه‌های خاص خود را دارد؛ اما متأسفانه تبدیل به تخریب شده است و تبدیل به نظر شخصی شده است. ادبیات صحیح در مورد نقد وجود ندارد. باید گفت که در نقد هر زمینه‌ای اصول و شیوه‌های نقد مورد مطالعه واقع شود. در این پارک و خانه هنرمندان همه هنرمندان می‌توانند جمع شوند و همدیگر را نقد کنند. برای نقد هنرمند به نظر من باید نقادی در کنار تجلیل از هنرمند تحقق یابد. چون هنرمند هرکاری که کرده است با تمام وجود و از روی تمام صداقتش کرده است.

ویژگی مهم منطقه، چیست؟  

منطقه ۶ بسیار منطقه خوبی است. از این جهت که ادیان و اقوام مختلف به صلح در این منطقه در کنار هم زندگی می‌کنند. شما دقت کنید که این منطقه سه کلیسا دارد؛ و در کنار آنها یهودیان و زرتشتیان را هم داریم. قومیت‌های مختلف را هم داریم. در کنار همه آنها مسجدالجواد (ع) و مسجد جلیلی را هم داریم که همه اینها در منطقه ۶ کنار هم قرار گرفته‌اند. منطقه، خود یک ایران کوچک است.  

این منطقه با توجه به ظرفیت‌هایی که دارد می‌تواند به‌عنوان پایتخت فرهنگی تهران تلقی شود. ظرفیت‌هایی چون: نزدیک بودن به دانشگاه‌ها، و مرکز موسیقی منطقه، مرکز شهر خانه هنرمندان، تئاترها، تماشاخانه‌ها و... که همه اینها در منطقه ۶ واقع است و این منطقه را به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی و هنری ویژه و ممتاز کرده است. همچنین پارک هنرمندان در ساعت‌های شلوغ خودش برپاست. می‌تواند نماد ایران با صلح و صفا باشد؛ که آدم‌ها می‌آیند و در کنار هم و تحت پرچم و هنر یکدیگر می‌نشینند و به تبادل نظر می‌پردازند.  

چه پیشنهادی برای ارتقای فرهنگی منطقه دارید؟

می‌توانیم از پتانسیل‌های موجود پارک ایرانشهر که زمین‌هایی خالی و بدون کاربری هستند به‌عنوان یک موزه و یک مجموعه هنری استفاده شود. کاربری زمین ورزشی دادن کمتر از کاربری هنری دادن است. چون زمین‌های بازی را در جاهای دیگر هم می‌توان ساخت. اما پارک ایران شهر به خانه هنر و هنرمندانش شناخته می‌شود.

بنابراین می‌توان در زمین‌های خالی آن یک خانه نقاشی ساخت، یا یک خانه موسیقی ساخت. اینجا را می‌توان به‌عنوان یک نماد فرهنگی و هنری حتی در سطح ایران مطرح ساخت. حتی رستوران‌ها و کافی شاپ‌های این منطقه هم تبدیل به پاتوق هنرمندان شده است. نویسندگان، روشنفکران، دانشجویان و هنرمندان در این محله با هم جمع می‌شوند. منطقه ۶ از قدیم این ویژگی را داشته است.

--------------------------------------------------

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۶ به تاریخ ۱۳۹۳/۱/۲۵