خانه‌ای ساده و با در و دیوارهای قدیمی در محله لشگر شرقی. خانه‌ای که برای همه خانم‌های محله آشناست. خانه آذرخانم را کمتر کسی است که در اینجا نشناسد. فرقی نمی‌کند مناسبتی در پیش باشد یا نه. خانم‌های ساکن محله دور هم جمع می‌شوند و در کنار همدیگر مراسم دعا و روضه برگزار می‌کنند.

همشهری آنلاین - زهرا صدرا مقدم‌: در مناسبت‌های مذهبی هم انگار شور و حال آنها برای برگزاری مجلس بیشتر می‌شود. ولادت و عید، ماه محرم و صفر و ماه رمضان همه این ایام در این خانه همه یک رنگ و یکدل می‌شوند و برای خدا خدمت می‌کنند. این روزها که همه جا حال و هوای رمضان را دارد، به این خانه سر زدیم تا از فعالیت‌های جمعی از بانوان محله لشگر شرقی بیشتر بدانیم.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

کنیزم! همین و بس 

«آذر سلمانی» صاحب این خانه‌ای است که از ۱۵ سال پیش نام اهل‌بیت(ع) در آن طنین‌انداز است. داستان زندگی او حکایت عجیب و غریبی دارد. سال‌هاپیش آذر خانم حال و روز چندان خوشی نداشته و براثر بیماری دیابت، بینایی‌اش را از دست داده و حالا فقط یکی از چشمانش کمی سو دارد و می‌تواند کمی جلوتر از خود را ببیند. یکی از کلیه‌هایش را در آورده و بیماری قلبی هم دارد. شوهرش بیماری صعب‌العلاج دارد و خانه‌نشین شده است و پسر کوچکش چند سال پیش بر اثر تصادف نقص عضو پیدا کرده است ولی اینها خدشه‌ای در خدمت او به اهل‌بیت (ع) وارد نکرده است. او در این‌باره می‌گوید: ‌ «در زندگی همه ممکن است این مشکلات وجود داشته باشد ولی این دلیل نمی‌شود که آدم دست از کار بکشد و به خاطر مسائل دنیوی همه چیز را کنار بگذارد و بگوید چون من در زندگی گرفتارم باید به گرفتاری‌ها برسم و اگر گلیم خودم را از آب بیرون بکشم هنر کرده‌ام. اتفاقاً در شرایط سخت است که آدم ساخته می‌شود. قدر زندگی را می‌داند و به خدا بیشتر متوسل می‌شود. این را نمی‌گویم که همه فکر کنند فقط موقع گرفتاری در خانه خدا بروند آدم زمانی که خدا نعمتی به او می‌دهد باید هزاران بار شکرگذار باشد. ‌»

در باز با روی باز

همه دارایی آذر خانم یک خانه ۵۰ متری است که یک اتاق ۱۲ متری آن را برای برگزاری مراسم روضه اختصاص داده است. او در این‌باره می‌گوید: ‌ «از آن موقعی که یادم می‌آید دوست داشتم هر جا ذکر اهل‌بیت (ع) و امامان گفته می‌شود بنشینم و با خودم خلوت کنم. اوایل در مراسم عزاداری و مولودی که می‌رفتم کفش مهمان‌ها را جفت می‌کردم و چای می‌دادم. اینها گفتن ندارد ولی پیش خودم فکر می‌کردم که این کمترین کارها هم از قلم نمی‌افتد گوشه چشمی عنایت ائمه برایم بس است. شاید با گفتن این حرف خیلی‌ها خنده‌شان بگیرد ولی من به همین دور هم نشستن‌ها و ذکر گفتن‌ها اعتقاد دارم. به همین نان و سبزی نذری که بعضی از خانم‌ها حاجت می‌گیرند. خانه‌مان کوچک است ولی وقتی خانم‌ها جمع می‌شوند صفای دیگری دارد وقتی ذکر صلوات و نام امامان در این خانه برده می‌شود به زندگی‌مان برکت می‌دهد. گاهی وقت‌ها آنقدر جمعیت زیاد می‌شود که اتاق پر می‌شود و سی چهل نفر در اتاق جا می‌شوند و بقیه در راهرو و حیاط می‌نشینند. ‌»

از زندگی بانو درس بگیریم

خانم فاطمه زهرا(س) همه جوره دستم را گرفته و همین دید کم را از او دارم. ‌» آذر خانم با بیان این حرف می‌گوید: ‌ «دید چشمم را کامل از دست داده بودم و هیچ نمی‌دیدم و با عصای سفید راه را پیدا می‌کردم. دکترها هم امید به برگشت سوی چشمم نداشتند و می‌گفتند با عمل جراحی هم درست نمی‌شود اما به لطف خدا الان می‌توانم جلوی چشمم را ببینم. همیشه به این اعتقاد داشتم که ذکر ائمه سوی چشمانم را به من برگرداند. با اینکه کامل نمی‌بینم ولی خدا را شکر سربار نیستم و از پس کارهایم بر می‌آیم. خدا کند که چشم دلمان هم با ایمان به اهل‌بیت روشن شود. خانم‌های همسایه که دور هم جمع می‌شوند و هر کدام به دلیلی نذر و سفره حضرت رقیه و ابوالفضل را در خانه ما می‌اندازند. این خانه باعث شده که دل‌هایمان به هم نزدیک بشود؛ بیشتر از حال هم با خبر شویم و همسایه از حال همسایه خبر دارد. مادران در خانه نقش مهمی دارند اگر هر روز یک مسئله و حدیث یاد بگیرند و آن را در خانه برای بچه‌هایشان تعریف کنند کم‌کم بچه‌ها هم به سمت اهل‌بیت (ع) کشیده می‌شوند. ‌»

گره‌گشایی از کار مردم

ختم صلوات که در خانه آذر خانم می‌گیرند گاهی وقت‌ها تا یکی دو ساعت همه تسبیح به دست ذکر می‌گویند.  آذر خانم در این‌باره می‌گوید: ‌«در این خانه به روی همه همسایه‌ها باز است. هر کسی که موقعیتش جور نیست که در خانه‌اش مجلس روضه داشته باشد می‌آید اینجا. ماه محرم غذای هیئت‌های علی‌اصغر و علی‌اکبر را در خانه ما می‌پزند و عزاداری که تمام می‌شود دیگ و دیگچه را در خانه ما می‌گذارند می‌ماند تا سال دیگر. وقتی کسی گرفتاری دارد همه خانم‌ها برای رفع گرفتاری پیشقدم می‌شوند و هرکاری از دستشان بربیاید انجام می‌دهند و از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند. شرکت در این مراسم را لطف الهی می‌دانم و خدا توفیق خدمت را به من داده. خیلی وقت‌ها کسی پولی نیاز دارد همه کمک می‌کنند و بی‌آنکه بدانند برای کیست به دست او می‌رسانیم. بودن در این مجالس را امتیاز بزرگی در زندگی‌ام می‌دانم و خوشحالم که به برکت اهل‌بیت (ع) هنوز چراغ این خانه روشن است و صدای قرآن و ذکر از آن شنیده می‌شود. ‌»

--------------------------------------

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۸ به تاریخ ۱۳۹۳/۱/۱۸