همشهری آنلاین - مریم باقرپور: هر روز عصر خودش را از محله باغ فیض به فرحزاد میرساند تا در اتاقی ۱۶متری که با کمترین امکانات تجهیزش کرده، برای حداقل ۲۰ تا ۳۰ کودک و نوجوان علاقهمند به کاراته کلاس برگزار کند. البته همیشه پیش از ورود عدهای هستند که جلویش را بگیرند و بگویند که پول شهریه را ندارند یا اگر امکانش هست مبلغ کمتری بدهند. سهرابی هم با لبخند جواب میدهد، «حالا یک کاری میکنیم ... جور میشود.»
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
آموزش به اتباع
سمانه سهرابی ۳۶ سال دارد و پس از کسب چند دوره قهرمانی در مسابقههای استانی و کشوری، از ۱۷سالگی مربی کاراته شده است. ۶ سال پیش وقتی کلاسهای آموزش کاراته را در سرای محله فرحزاد شروع کرد و علاقه کودکان و نوجوانان شرکتکننده در کلاسها را دید، عزمش را جزم کرد تا شاگردانش را به مرحله بالاتر هدایت کند. بچههایی که بیشترشان از طبقه ضعیف جامعه و حتی اتباع افغانستان بودند و بینشان کودککار هم دیده میشد. میگوید: «خیلیها میگویند چرا به اتباع آموزش میدهی؟ معتقدم بین آنها هم استعدادهایی هست و چه بسا آن فرد بااستعداد با کنار گذاشته شدن سرخورده شود. آن وقت است که بازخورد منفیاش در جامعه خودمان دیده میشود.»
شاگردان محروم اما پرتلاش
بین شاگردان سهرابی دختری هست که پدر و مادرش معتادند، خواهر و برادری هم هستند که پدر و مادرشان از فروش ضایعات کسب درآمد میکنند و برخی پسرها هم خودشان با فروش فال، گل و پاک کردن شیشه خودروها خرج خانه را درمیآورند. برای همین سهرابی به بچهها در پوشیدن لباس سخت نمیگیرد و حتی گاهی خودش لباسهای آنها را با کمک خیّران تهیه میکند، مثل کاری که اواخر سال گذشته برای شرکت دادن شاگردانش در سیامین دوره از مسابقات کاراته (شوتوکان) قهرمانی کشور انجام داد. برای شرکت در این رقابتها هر شرکتکنندهای باید ۴۰۰ هزار تومان واریز میکرد و با لباس و تمامی تجهیزاتش میآمد، اما پرداختن این مبالغ در توان بچههای تیم فرحزاد نبود. سهرابی میگوید: «میدانستم که موفقیتشان حتمی است. برای همین به هر دری زدم تا ورودی مسابقهها جور شد. بعد هم برای وسایل تمامی بازارها را گشتم تا مچبند و زانوبند با کمترین قیمتها را پیدا کنم. جواب تلاشم را هم با کسب ۱۴ مدال طلا، ۲۷ نقره و ۳۸ برنز توسط شاگردانم گرفتم.»
در کنار دختران و پسران
دختران کاراتهکا روزهای فرد و پسران روزهای زوج به سرای محله میآیند تا در کلاسها شرکت کنند. سهرابی همه شاگردانش را فرزندان خودش میداند و میگوید: «گرچه هر روز مجبورم تا فرحزاد بیایم و درآمد چندانی از کلاسهای سرای محله ندارم، اما شادی بچهها برایم ارزشمند است و دلم نمیآید رهایشان کنم. بهویژه که برخی واقعاً مستعد هستند. پس کنارشان هستم، حتی اگر کودککار یا اتباع باشند.»
جابهجایی وسایل هنگام مسابقه
پارمیدا و پارمیسا از اتباع هستند. از آنها شهریه کمتری به دلیل شرایط مالی ضعیف دریافت میشود والبته خودشان هم برای فراهم کردن پول دستبند و برچسب درست میکنند و میفروشند. آنها نمونه عینی قصه فیلم بچههای آسمان هستند. چون شرکت در مسابقه به شکل همزمان و تهیه وسایلی مانند دستکش، ساقبند، دوپایی و لباس راحت نبود. برای همین شریکی این وسایل را تهیه و بعد از هر مسابقهای پارمیدا آنها را در اختیار پارمیسا میگذاشت تا مسابقه دهد. پارمیدا میگوید: «کار سختی بود. باید به سرعت دستکش و ساقبند و ... درمی آوردم و به خواهرم میدادم. اما ارزش داشت و من طلا و پارمیسا نقره و برنز گرفت.»
پول نباشد،خودم کار میکنم
پدر و مادر «یلدا» کارگر هستند و با وجود خانه استیجاری و پرداخت کرایه به سختی از پس زندگی برمیآیند، اما تلاش کردهاند تا دخترشان را از ۲ سال پیش در کلاس آموزش کاراته ثبتنام کنند. هرچند که گاهی با حمایتهای مربی شهریه هم ندادهاند یا نیمبها پرداخت کردهاند. یلدا که در مسابقات مدال طلا گرفته و کمربند سبز دارد میگوید: «بهترین روزهای زندگیام وقتی است که به کلاس کاراته میآیم. تا حالا مامان و بابا کمک کردهاند، اما اگر روزی نتوانند پول شهریه بدهند، خودم کار میکنم و این پول را هرطور شده درمیآورم.»
به بچههای سهرابی سخت نمیگیریم
«نفیسه یعقوبی»، مسئول ثبتنام کلاسهای سرای محله، این روزها دیگر بیخیال گرفتن شهریه از شاگردان خانم سهرابی شده است. او میگوید: «اوایل در پایان دوره به هرکدام از بچهها تذکر میدادیم که شهریه ندادهاید و این وسط خانم سهرابی وساطت میکرد که ندارند و زیاد سخت نگیر و از این حرفها!»
البته شهریههایی هم که گرفته خاص بوده و میگوید: «روزی دیدم یکی از پسرها ۲ تا ۱۰ هزار تومانی مچالهشده آورد و گفت این را توانستهام برای خودم جمع کنم. بعدها فهمیدم او سرچهارراه کار میکند و مازاد درآمدش را به عنوان شهریه کلاس داده است.»