همشهری آنلاین -سودابه رنجبر: میگوید: «دلم برای حرم تنگ شده است؛ نه پای رفتن دارم و نه توقع که کسی برای بردنم بیاید، همینجا از آستانه در منزلمان دست برسینه میگذارم، خم میشوم و به حضرت سلام میدهم.»حاج حسن امینی تمام عمر خود را در حرم حضرت سید الکریم(ع) گذرانده است. حتی منزل پدرش «شیخ علی امینی» که از مباشران حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بوده است در صحن حرم قرار داشت که بعدها با اجرای طرح توسعه حرم و ساخت مصلا، منزلشان به بیرون از حرم انتقال یافت. حسن امینی متولد ۱۳۱۰ است و علاوه برعنوان ضابطی در حرم سید الکریم(ع)، سالها بهعنوان مسئول هیئت قرائت قرآن اثنیعشری زیرنظر آیتالله ری شهری فعالیت داشت. حاج حسن امینی ۳سالی میشود که به دلیل ابتلا به بیماری آلزایمر مسئولیت ضابطی و مدیریت هیئت قرآن را واگذار کرده است؛ اما همچنان در ناخودآگاه خود نگران امور است. وقتی با جمعی از خادمان و اعضای هیئت قرآن به دیدارش میرویم گویی گذشته جلو چشمانش زنده میشود و همچنان از کارهایی که در گذشته به دیگران محول کرده میپرسد. هر از گاهی بغض گلویش را میفشارد و اشک در چشمانش حلقه میبندد و میگوید سالها پیش خادم سید الکریم بودم ...
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
منزل حاج حسن امینی در میدان مدرس است. جمعی از رفقای قدیمی کنار خانه حاج آقا منتظرند که با یکدیگر وارد منزل بشوند. آنها برای عیادت آمدهاند. مهمانها یک به یک وارد میشوند. آقای امینی با دیدن دوستانی که به عیادتش آمدهاند به وجد میآید. بعضیها را بیشتر به خاطر میآورد و بعضی را کمتر. مرتب به دوستانش ابراز علاقه میکند در بین صحبتهایش آنقدر بغض میکند که یاران قدیمی نیز چشمانشان خیس میشود. مریم امینی، همسر آقای امینی میگوید: «بغض آقا از سرشوق است.» جمله خانم امینی که تمام میشود، حاج آقا بغضش میترکد و میگوید: «من نمیتوانم به حرم بیایم؛ شما که هر روز به زیارت میروید، بیایید شما را ببینم.»
در بین دوستانی که به عیادت آمدهاند میرجعفر هاشمی هم حضور دارد. او بخشی از مسئولیتهای هیئت قرآن را بعد از بیماری آقای امینی برعهد گرفته است. هاشمی میگوید: «مدیریت آقای امینی به اندازهای قوی بود که هنوز هم با گذشت چند سال از بیماری و خانهنشینی ایشان؛ خیلی از دوستانی که با آنها سر و کار داشتیم مثل اداره اوقاف و جمعی از مجموعههای خیّران احوال ایشان را میپرسند. آقای امینی بخشی از گذشته خود را فراموش کرده است اما کسانی که فقط چند سال با او همکار و همراه بودهاند او را فراموش نخواهند کرد.»
ضابط حرم بود
رحیم اذانی از خادمان حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در جمع عیادتکنندگان حاضر است. میگوید: «در سالهای گذشته خادمی در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بهصورت موروثی بود. بهعنوان مثال اگر پدر کفشدار حرم بود، پسران هم میتوانستند دنبالهروی پدر باشند و در کفشداری حرم خدمت کنند. شیخ علی امینی، پدر حاج آقا امینی حدود ۱۵۰ سال قبل از مباشران تولیت حرم حضرت عبدالعظیم(ع)بود و زمانی که همه خادمان حرم دور تا دور حرم زندگی میکردند؛ خانه حاج آقا، نزدیکترین منزل به حرم حضرت عبدالعظیم(ع)بود. حسن امینی همراه با ۲برادرش به نامهای «عزیز» و «ناصر» امینی سالها درحرم حضرت عبدالعظیم(ع) خدمت کردند. حسن امینی به دلیل استخدام در وزارت نیرو مسئولیت تأسیسات حرم را برعهده گرفته بود. در طول سالهایی که در جوار حرم بودند مسئولیت ضابطی خدام را هم برعهده داشتند.»
اذانی میگوید: «ضابط، سرپرست خدام حرم بود. آقای امینی خیلی خوب به حرفها گوش میدهد و حتی بعضی مواقع صحبتها را کامل میکند. بانو مریم میگوید: «آقا فراموشی گرفته است اما به محض اینکه حرفی از حرم حضرت سیدالکریم(ع) به میان میآید ذهنش فعال میشود. دقیقاً همه چیز را به یاد میآورند با اینکه سالها در استخدام وزارت نیرو بود و از آنجا باز نشسته شده اما طی این چند سال یکبار آن دوران را یادآوری نکرده است.»
مریم امینی میگوید: «آقای امینی در طول زندگی بسیار منظم بود و این خصلت هم در کارشان و هم در منزل بسیار بارز بود. هنوز هم گاهی در خانه خطبه تعویض خدام را بلند قرائت میکند.»حرف که به اینجا میرسد آقای امینی در جمع دوستان شروع میکند به خواندن خطبه. همه دوستان سرا پا گوش میشوند انگار که زمان به عقب برگشته است. حاج حسن همانطور که خطبه را میخواند اشک مجالش نمیدهد. شنیدن خطبه با سبک قدیمی برای آنهایی که مسنتر هستند یادآور خاطرات جوانی است. در گذشته یک ساعت مانده بود به غروب؛ ۲گروه از خدام روبهروی هم، در ۲صف مجزا میایستادند تا پستشان را با هم عوض کنند در آن لحظه بود که خطبه خوانده میشد. آنهایی که پست شب را برعهده داشتند چراغهای روشن در دست میگرفتند تا روشنایی را به صحن و سرا بیاورند. البته این رسم برای زمانی بود که روشنایی حرم با چراغهای روغنی و نفتی تأمین میشد و از برق خبری نبود.
خاطرهای که امروز نقل بازار است
مریم امینی، همسر حاج حسن از مهمانها پذیرایی میکند. او همه دوستان جوان و مسن همسرش را به خوبی میشناسد. برایمان از خاطرات حاج حسن میگوید. خاطراتی که امروز از ذهن آقای امینی پاک شده است اما همچنان برای اهالی شهر و خادمان پیر و جوان حرم مثل یک داستان ماندگار، سینه به سینه نقل میشود. مریم امینی میگوید: «یک روز آقای امینی بهت زده به منزل آمد. چند ساعتی را ساکت بود. با هیچکسی حرفی نزد شب در حرم کشیک بود. نگرانش شده بودم. بعد از مدتی که متوجه نگاه کنجکاو من شد، اتفاق شب گذشته را اینطور تعریف کرد که بعد از بستن همه درها و اطمینان از امنیت صحن و سرا با دوستانی که در حرم بودیم خلوت کرده بودیم چند نفری به خواب رفته بودند. یک ساعت مانده بود به اذان صبح یکی از خدام متوجه شد که تمام نذوراتی که مردم اهدا کردهاند، دزدیده شده است در بارگاه باز است و تا ریال آخر را بردهاند. از آنجایی که ما امانتدار نذورات مردم بودیم سراسیمه همه جای صحن و سرا را گشتیم اما هیچ ردی پیدا نکردیم تا اینکه در نزدیکی کتابخانه کوچکی که قرآنها را در آن نگهداری میکردیم چند سکه پیدا کردیم و متوجه شدیم که پولهای سرقت شده همانجا دستهبندی شده تا راحتتر بتوانند آنها را منتقل کنند. وقتی داشتیم دنبال سرنخی میگشتیم نامه چند خطی را روی یکی از قرآنهای کتابخانه پیدا کردیم با این مضمون که ما مدتها به فکر سرقت از بارگاه این ۳آقای بزرگوار بودیم. روزها نقشهکشیدیم تا با وجود خادمان بتوانیم به هدفمان برسیم اما حالا که تمام نذورات را خارج کردیم و آنها را مرتب کردهایم و آماده رفتن هستیم؛ پای رفتن نداریم. شرم و خجالت از این ۳بزرگوار چنان بر ما مستولی شده است که نمیدانیم چطور باید این روز را از زندگیمان پاک کنیم. تمام پولها را بدون اینکه یک ریال از آنها کسر شده باشد روی سقف بارگاه گذاشتهایم. انشاءالله که خداوند ما را ببخشد.»
همه باید از نذری بخورند
جوانترها درسهای زیادی از حاج حسن امینی گرفتهاند. محمد مشیری میگوید: «حاج حسن مسئولیت هیئت قرائت قرآن اثنیعشری را برعهده داشت. قرائتخانهای که به همت آیتالله اثنیعشری تأسیس شده بود و هنوز هم فعالیت دارد. در ماه محرم آشپزخانه قرائتخانه در محل سقاخانه بازار قدیم فعال بود. یک سال تصمیم گرفته شد که به جای خورش، به مهمانها چلو مرغ بدهیم. نخستین سالی بود که غذا تمام شد و هنوز هم مهمانهایی بودند که پشت در حسینیه منتظر بودند تا غذای نذری بگیرند. هیچوقت حاج حسن را آنقدر ناراحت ندیده بودم. حاج حسن در جمع بچههای آشپزخانه گفت: تا وقتی اینجا هستم همیشه خورش سادهای میپزیم که برکت بیشتری دارد تا هیچ مهمانی خانه امام حسین(ع) را گرسنه ترک نکند.
نمونهای از عشق به همسر
مرتضی امینی، برادر خانم حاج حسن میگوید: از خصوصیات بارز حاج حسن مردمداری و سفرهداری اوست. در این سالها همیشه روی خوش و شوخطبعی ایشان زینتبخش جمع فامیل بوده است. به دلیل اخلاق خوبی که داشتند همسرشان همیشه در کنارشان بود و خیلی از مواقع برای جلب رضایت ایشان کارهای اداری و پیگیریهایی برای حفظ قرائتخانه را برعهده داشتند. وقتی حاج حسن به دلیل بروز دیابت نهفته و سستی پاها دیگر نتوانستند حرکت کند و به تنهایی از مدیریت قرائتخانه برنیامد.
خواهرم برای حمایت روحی از ایشان صبح زود ماشین را روشن میکرد و برای پیگیری کارها حاج حسن را همراهی میکرد و حالا ۳سال است که هردو کنار هم در خانه نشستهاند و مریم خانم صبورانه از همسرش نگهداری میکند و به او عشق میوزرد و این در حالی است که بعضی مواقع حاج حسن مریم خانم را هم فراموش میکند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ به تاریخ ۱۳۹۵/۴/۴