١٨ سال دارد. گروهی ١٨ نفره را تشکیل داده از همکلاسی‌ها و دوستانی که مثل او فکر می‌کنند تا هوای مدرسه، آدم‌ها و محل زندگی‌شان را داشته باشند بدون اینکه به درس و مشق‌شان ضربه‌ای بخورد.

همشهری آنلاین - نصیبه سجادی: علی اصغر رفیع خوش‌صحبت است و خوش‌اخلاق. شمرده‌شمرده حرف می‌زند. نیاز نداری خیلی سوال کنی. نکته را که می‌گیرد هر چه لازم است می‌ریزد روی دایره. دانش‌آموز سال دوازدهم هنرستان فنی و حرفه‌ای هفتم تیر منطقه ١۵ است. چند سال پیش که به سفر امام رضا(ع) می‌رود همراه دوستان همکلاسی‌اش، همانجا با خود عهد می‌بندد که اول از همه شهروند وظیفه‌شناس باشد و بعد هم ادای دینی کند به خودش و گروهی که با آن مراوده دارد.

در مدرسه

سال ٩٧ که کلاس هشتم بود در مدرسه جمهوری اسلامی منطقه افسریه، هر روز صبح قبل از آمدن دانش‌آموزان، مدرسه را آماده ورود آنها می‌کرد. می‌گوید : «هر روز ساعت ٦ صبح قبل از همه به مدرسه می‌رفتم و در کنار بابای مدرسه شروع می‌کردم یکی‌یکی کلاس‌ها و کارگاه‌ها را جارو کردن.» الان هم همین کار را انجام می‌دهد. گاهی به تنهایی، گاهی همراه دوستانش. می‌گوید که همه کاری می‌کنم تا وسیله آسایش و رفاه بچه‌ها چه در مدرسه چه در محل زندگی‌شان فراهم شود.

در محل زندگی

علی اصغر هوای همسایه‌ها و محله‌اش را دارد. با همان دوستان همفکری که از چند سال پیش گروه تشکیل داده‌اند، برخی روزها راه می‌افتند در محله؛ اتابک، مسعودیه و... بوستان‌ها، میدان‌ها، کوچه‌های باریک و تنگ هر جا که فکرش را بکنید، پای پیاده با یک به یک مردم حرف می‌زند آنها هم مشکلات محله‌شان را می‌گویند؛ اینکه مثلا  بوستان اتابک شده پاتوق معتادان،‌ سارقان امنیت فلان محله را به خطر انداخته‌اند و ... دغدغه‌ها را که شنیدند همه را جمع می‌کنند می‌فرستند برای شهرداری یا نهادهای مرتبط دیگر تا این مشکل آنجا رفع شود. می‌گوید: «مدتی بعد دوباره می‌رویم برای بازدید. مطمئن که شدیم مشکل رفع شده، می‌رویم سراغ کار دیگر.»

حال دل من

دانش‌آموز است و دست در جیب پدر دارد. طبعا قادر نیست مشکل مالی از کسی حل کند، ولی کارهایی می‌کند که حال دل خودش و دیگران را خوب کند. می‌گوید: «با پول توجیبی‌ام همراه یکی از دوستانم گاهی می‌رویم چهارراه نبرد. «یاسمن» کودک کاری است که هر روز آنجا گل می‌فروشد. پای درددل‌هاش می‌نشینیم. گاهی با هم بستنی می‌خوریم. امیرمحمد، کودک کار چهارراه خراسان، هم پیتزا دوست دارد. گذرم که آنجا افتاد پیتزا می‌خرم و با هم می‌خوریم. »

عهدی که با خود بستم

علی‌اصغر رفیع به دلیل همه این کارها بین اهالی و شهرداری منطقه‌اش چهره‌ای شناخته شده است. او هم از این فرصت استفاده کرده، شده زبان جوانان، نوجوانان و همه همسایه‌ها تا دغدغه‌های شهرش را با مدیران در میان بگذارد و محل زندگی‌اش را جای بهتری کند برای زندگی خودش و بقیه اهل محل. همه این کارها هم حاصل همان عهدی است که در حرم امام هشتم شیعیان(ع) با خود بسته است. او خوب از این فرصت استفاده کرده. لوح‌های تقدیری که از آموزش‌وپرورش و اداره آموزش‌های شهرداری و... گرفته و اعتمادی که اهالی محل به او دارند، این را می‌گوید.