همشهری آنلاین- نصیبه سجادی:دستی در کار خیر دارد، بخصوص اگر پای دانشآموزانی در میان باشد که نیاز مالی قرار است آنها را تا آخر عمر از تحصیل محروم کند. سن و سالی ندارد، اما با این سن کم خیلی کارها کرده و میکند. برای آینده خودش و کشورش آرزوهایی دارد که هم سعادت خودش را تامین کند هم کشورش را. «یونس خسروبیگی»، دانشجوی سال اول دانشگاه تهران، ١٨ سال دارد. خوب حرف میزند. دایره کلماتش وسیع است و رشته افکارش بلند. شاید همه اینها را باید مدیون دغدغههایش بدانیم که تلاش برای پیداکردن راهحل آنها بر دانستههایش افزوده است، حتی اگر این کار شرایط را سخت و زمان را برای او آنقدر تنگ کند که باعث شود برای پرداختن به علائق جوانی مدام اهم و فیالاهم کند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
۱۰سالگی و عشق من
میگوید: «از ١٠سالگی اولین جرقههای محیطزیستی در ذهنم زده شد. به دلیل اینکه مادرم از گلها و گیاهان زیادی در خانه نگهداری میکرد و طبیعتگرد هم بود، از همان سن من هم گل پرورش میدادم. در سفر به دامن طبیعت یاد گرفتم آب در زندگی همه موجودات نقش اساسی دارد و باید هوای آن را داشت. هر جا میرفتیم نمیگذاشتیم ذرهای زباله باقی بماند و همهجا را پاکیزه و مثل روز اول تحویل طبیعت میدادیم. » الان هم همینطور است. اینروزها که زمان بیشتری را در دانشگاه میگذراند بیشتر هوای اینجا را دارد؛ محدوده امیرآباد، تئاتر شهر و خیابان انقلاب را از زباله و فیلتر سیگار و.. پاک میکند.
یک گروه و اینهمه دانشجو
علاقهمندیهایش او را به سوی گروههای همفکر و همراه جذب میکرد. با کمی تحقیق در فضای مجازی با سمن تموزی آشنا میشود؛ گروهی پر از دانشجو، همه هم رتبههای برتر از بهترین دانشگاههای کشور و دغدغهمند، مثل خودش. یونس هم عضو این گروه میشود؛ یکی از اعضای اصلی آن: «در این گروه که الان تعداد زیادی عضو دانشجو و غیردانشجو دارد، مطالب علمی و ترجمههای بهروز دانشجویان و استادان متخصص چاپ میشود، برنامههای پاکسازی را همانجا ردیف میکنیم، هر هفته به تهران، اطراف آن و شهرهای دیگر میرویم که همه با یک هدف انجام میشود: فرهنگسازی بهویژه میان دانشآموزان و همفکری برای ساختن جامعه و شهری بهتر.»
پویش من لباس تو را میپوشم
فعالیتهای محیطزیستیاش محدود به ایران نیست. با موسسه جهانی نجات زمین نروژ همکاری میکند و مقالات علمی مینویسد برای این موسسه و راهکار میدهد به آنها. میگوید: «غرب برنامههای زیستمحیطی زیادی دارد. ما اما فرهنگ محیطزیستیمان پروپیمان است. از گذشته در فرهنگ ما بوده و هست که خواهر، لباس خواهر یا بچه کوچکتر لباس فرزند بزرگ را میپوشید. همین باعث میشد که کمتر بهجان زمین بیفتیم.»
این ویژگی را میکند موضوع یک مقاله و به این موسسه راهکاری میدهد که از آسیبهای صنعت مد و لباس به محیطزیست کم کند: «آنها هم پویشی راه انداختند تا علاقهمندان، لباسها را با هم به اشتراک بگذارند که اتفاقا استقبال شد.» یا گذاشتن کوزه پای درختان برای صرفهجویی در مصرف آب، این را هم علمیتر و بهروز در مقالهای منتشر و میفرستد برای همان موسسه نروژی و میگوید با انجام کمی تغییرات در فضاهای سبز و پردار و درختشان اجرا میشود.
کرونا و یک تجربه دلپذیر!
از سالهای کرونا خیلی نگذشته است.، دورانی که همه را به دردسر انداخت، ازجمله دانشآموزان را، زمانی که کلاسها مجازی شد و افت تحصیلی و ترک آن برخیشان را که گوشی نداشتند، بدجور تهدید میکرد. یونس در روزهای اوج تاخت و تاز کرونا به زور ١٦ سال داشت، ولی کاری کرد که فقط یک شهروند مسئولیتپذیر آن را انجام میدهد: «مسئله را با اعضای پیجم که آن زمان ٤٠٠ نفر میشدند در میان گذاشتم و کمک خواستم. باور نمیکنید! پول خرید گوشی را جمع و آن را هدیه کردم به دانشآموز مورد نظر. آن سال توانستم ٤ گوشی بخرم و بفرستم برای بچههایی که مدارسشان اعلام نیاز کرده بودند.»
مزه این نوعدوستی و برق نگاههای شاد همنوع چنان به مذاق یونس مینشیند که این کار هم میشود یکی دیگر از برنامههایش که برای بهتر کردن حال ساکنان این شهر انجام میدهد. میگوید: «از یک گوشی شروع کردم و الان تبلت، هزینه درمان بیماران مبتلا به سرطان و.. را با سرمایههای اجتماعی که همراهیام میکنند میپردازم.»
نجات زمین
به رغم دغدغههای محیطزیستیاش، حقوق میخواند تا به گفته خودش ابزاری داشته باشد برای حمایت از محیطزیست ایران: «حال محیطزیست ایران خوب نیست. باید برایش کاری کرد. همین حالا هم دیر است. رشتهای را انتخاب کردهام تا بعدها بتوانم بهعنوان یکی از مدیران اجرایی در سیاستها و برنامهها نگاه جدی هم به محیطزیست ایران داشته باشم، بهخصوص در حوزه آب که به نظرم وارد شرایط بحرانی شدهایم و ادامه این وضع خدای نکرده به تنشهای آبی در کشور و خارج آن منجر خواهد شد.»
بله، این فصل اول داستان پرفراز و نشیب دغدغههای یک دهه هشتادی پرانرژی و خلاق است. روایتی پر از امید و تلاش در ابتدای جوانی.