همشهری آنلاین - بهاره خسروی :سالک یا زخم شرقی یا در اصطلاح پزشکی نوین «لیشمانیوز»، گونهای بیماری پوستی است که در اثر گزش یک پشه خاکی پدید میآید. این بیماری بر اساس منابع تاریخی، در گذشته از یک جوش یا زخم کوچک آغاز میشد و سپس به مرحله چرک و ترکیدگی دملها میرسید. این بیماری در همه جای ایران و بهویژه در پایتخت قجری از همه بیشتر رایج بود و به نحوی یکی از نشانههای تهرانی بودن سالک بود.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
سالک نشانه تهرانی بودن بود
جعفر شهری در این باره به نوشته دکتر «پولاک» اشاره میکند: «این بیماری که ممکن بود توسط سگهای خیابانی نیز منتقل شود، بیشتر پیرامون استخوان گونه، گوشههای بیرونی چشم، پلک زیرین، روی لپ، نوک بینی وگاه روی استخوان بینی، پیشانی، پلک فوقانی، لاله گوش و لبها نمود مییافت و بیشتر کودکان یک تا ۷ساله بدان دچار میشدند.»
سالک البته تنها ویژه کودکان نبود و در همه سنین دیده میشد. همچنین جعفر شهری در بخش دیگری از نوشته هایش علت بیماری سالک را آلودگی آب تهران عنوان می کند . او در کتاب طهران قدیم نوشته است: «مرض سالک نیز رهاوردی بود که نشانه تهرانی بودن به حساب میآمد و هر کسی سالک نداشت به تهرانی بودن باورش نمیکردند، چه میگفتند آب تهران سالک میآورد. »
رعایت نکردن بهداشت
یکی از بیمارهای سهمگین و کشندهای که اهالی تهران به مدد آب آلوده تجربه کردند بیماری وبا بود. نخستین نشانههای گسترش وبا در تهران، به دوران قاجار می رسد. با گرم شدن هوا، وبا محله به محله مردم را زمینگیر میکرد و از پا درمیآورد. چیزی که وبا را به جان مردم میانداخت کثیفی بیش از اندازه محلهها و ریختن زبالههایی بود که هفتهها جمعآوری نمیشدند. سر بریدن جانوران بدون آنکه کوچکترین چارچوبهای بهداشتی و رها کردن پارههایی از پیکر خونآلود آنها در کوچهها، آلوده بودن آبهای شهر و شستوشوی مردگان در جوی آب، وبا را به محلهها و خانههای شهر میکشاند و کشتار راه میانداخت. این بیماری که به نام «مرض موت» یا «مرگامرگی» هم میان مردم مشهور بود، خیلی از پایتختنشینان را به کام مرگ فرستاد. اسهال خونی و ژیاردیا که نام یک موجود زندهای همانند انگل است که در بدن انسانها میتواند زندگی کند، از دیگر بیماریهای شایع در تهران قدیم بهحساب میآمد که به تشخیص اطبای آن روزگار منشا آن آبهای آلوده بود.
سونامی مرگ در تهران
سال ۱۲۴۴ در روزگار پادشاهی فتحعلیشاه قاجار، بیماری وبا میهمان شهر تهران شد و کشتار زیادی هم در تهران راه انداخت. بار دوم وبا در زمان محمد شاه قاجار سال ۱۲۶۱ عزم سفر به تهران را کرد که این بار درباریان و توانگران پایتخت برای مبتلا نشدن، به لواسان فرار کردند. البته در زمان ناصرالدینشاه هم چند بار وبا به تهران، شمیرانات، تجریش، زرگنده، دزاشیب، سلطنتآباد سری زد. در سال ۱۳۱۰، سه سال پیش از کشته شدن ناصرالدینشاه، وبای چهل روزه، ۷۰ هزار تن از تهرانیها را کشت.
یک سال پس از آن، وبا دوباره در تهران فراگیر شد و مرگ و میرها از روزی پنج تن به روزی ۲۵ تا ۳۰ تن رسید.یک سوم پایتختنشینان جان خود را از دست داده بودند.
دو سال پیش از مرگ مظفرالدینشاه، وبا در تهران بار دیگر همهگیر شد. این وبا که از هندوستان و افغانستان به ایران رسیده بود، تهرانیها را گرفتار این بیماری ترسناک کرد. گزارشهای تاریخی در این سال از مرگ روزانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ تن بر اثر وبا خبر میدهند. دوره بیماری که این بار از ۶۰ روز نیز بیشتر شده بود، تهرانیها را وادار کرد که شهر را ترک کنند و راهی قم شوند.