همشهری آنلاین- ابوذر چهلامیرانی: ترور و بمبگذاریهای زیادی در سالهای ابتدایی انقلاب در کشور شاهد بودیم و تلخترین آنها سال۱۳۶۰ به وقوع پیوست. ۷تیر آن سال منافقان با بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، ۷۴نفر از اعضای این حزب را به شهادت رساندند که سیدمحمد حسینی بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی، از جمله آنها بود. یک روز پیش از این واقعه، آیتالله خامنهای، امام جمعه تهران و نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع نیز در مسجد جامع ابوذر هدف ترور قرار گرفت که نافرجام ماند.
گفتوگوی ما با حجتالاسلام «رضا مطلبی» امام جماعت این مسجد را در ادامه میخوانید تا از آن روز اطلاعات بیشتری کسب کنید.
حضور مقام معظم رهبری در مسجد جامع ابوذر به چه علت بود؟
ایشان هر وقت که در جبهه نبودند، شنبهها به مساجد میرفتند و سخنرانی میکردند. چندبار هم به مسجدی در خیابان ری رفته بودند و بیشتر جلسات ایشان در مساجد جنوب شهر برگزار شده بود.
یعنی علت خاصی برای حضور در مساجد جنوب شهر وجود داشت؟
آن زمان جنگی در کشور اوج گرفته و رواج پیدا کرده بود به نام شایعهسازی و دروغ. حضرت آقا برای حل این معضل به این فکر افتادند که در مساجد سخنرانی کنند و بیشتر اوقات هم به مساجد جنوب تهران میرفتند. به هرحال، متأسفانه شایعه در این مناطق بیشتر اوج داشت چون مردم وقت بیشتری برای کنار هم بودن داشتند و در همین دورهمیها و تجمعات، عدهای سودجو و ضد انقلاب شایعهپراکنی میکردند و ممکن بود به اهداف شوم خودشان برسند.
این جلسه و حضور آیتالله خامنهای در مسجد جامع ابوذر چطور و از طرف چه کسی برنامهریزی شد؟
برنامه سخنرانی ایشان در مسجد جامع ابوذر را حزب جمهوری اسلامی ترتیب داد. آن زمان مقام معظم رهبری روزهای شنبه به مساجد میرفتند و با مردم سخن میگفتند. طی تماسی هم که از حزب جمهوری اسلامی با من گرفتند، قرار شد که آیتالله خامنهای شنبه ۳۱خرداد سال۱۳۶۰ به این مسجد بیایند. آن روز مسجد را برای حضور و سخنرانی ایشان آماده کردیم. پارچهنوشته مقابل مسجد نصب و در محله اطلاعرسانی شده بود. جمعیت زیادی به مسجد آمده بودند و همه منتظر تشریففرمایی ایشان بودیم، اما اعلام شد که مقام معظم رهبری برای کار مهمی به مجلس رفتهاند. چند روز قبل از آن دوفوریت طرح ارزیابی کفایت سیاسی بنیصدر، رئیسجمهور وقت، در مجلس به تصویب رسیده بود و شنبه ۳۱خرداد تصمیم نهایی گرفته شد. مقام معظم رهبری هم با توجه به حساسیت موضوع به مجلس رفته بودند و همان روز با رأی اکثریت نمایندگان، عدم کفایت بنیصدر برای ریاست جمهوری تصویب شد.
برای حضور مجدد ایشان در مسجد با شما تماس گرفته شد؟
خودم فکر کردم که دیگر به مسجد ابوذر نمیآیند، اما خبر حضورشان را در روزنامه جمهوری اسلامی خواندم و متوجه شدم که هفته بعد مهمان ما خواهند بود.
از لحظه ورود و حضور مقام معظم رهبری در مسجد جامع ابوذر برای ما بگویید.
یکساعت قبل از نمازظهر به مسجد آمدند. از در بزرگ وارد مسجد شدند و تعدادی از دوستان دور ایشان نشسته و مشغول صحبت شدند. وقت نماز به من گفتند که پیشنماز بایستم، اما قبول نکردم و پشت سر ایشان نماز خواندیم. نماز ظهر را که خواندند، طبق رسم همیشگی، بین دو نماز ایستاده و برای حاضران صحبت کردند.
گفتید که آن زمان مقام معظم رهبری درباره شایعهها سخنرانی میکردند. در مسجد ابوذر هم راجع به همین موضوع با مردم حرف زدند؟
بله. درباره مضرات شایعه و دروغ صحبت کردند که میتواند به اسلام و مسلمانان ضربه بزند. حتی فرمودند شایعهای برای خود من ساختهاند که دخترم را به عقد پسر موسوی اردبیلی درآورده و جهیزیه آنچنانی داده و شیربهای زیادی گرفتهام، درحالی که من دختر ندارم.
ترور ایشان چطور انجام شد؟
مقام معظم رهبری در حال سخنرانی بودند. مردم رو به قبله ایستاده و به حرفهای ایشان گوش میدادند که سایه فردی را روی سرم احساس کردم. جوانی را دیدم که ضبط صوتی به دست دارد و به سمت آقا حرکت میکند. قد متوسط با موهای فرفری داشت. کت و پیراهن چهارخانه به تن کرده بود و تهریش مختصری داشت. جمعیت را شکافت و ضبط صوتش را روی میزی که مقابل مقام معظم رهبری گذاشته بودیم قرار داد. ضبط صوت را به نحوی گذاشت که بعد از انفجار به قلب مقام معظم رهبری برخورد کند. سپس برگشت و در جمعیت گم شد. کمی بعد بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همینطور که صحبت میکردند، گفتند: «بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشتتریبون کمی عقب آمدند. به هرحال وقتی سخنران ببیند که بلندگو سوت میکشد کمی خود را جابهجا میکند. آقا به صحبتهایشان ادامه دادند و گفتند: «زن در زمان امیرالمؤمنین(ع) مثل همه جوامع بشری مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند...»
سخنان آقا که به اینجا رسید، به یکباره صدای انفجار در مسجد پیچید. احساس کردم سقف مسجد فرو ریخته است. مقام معظم رهبری همانطور که ایستاده بود روی زمین افتاد. خون به دیوارها و فرشها پاشیده شد. آقا را به درمانگاهی در دوراهی قپان در خیابان قزوین بردند، اما دکترها گفتند کاری از دستشان برنمی آید، بنابراین به بیمارستان بهارلو منتقل شدند و از آنجا ایشان را با بالگرد به بیمارستان قلب بردند.
آن زمان چرا اقدامی برای محافظت از ایشان و تأمین امنیت محل برگزاری مراسم انجام نشده بود؟
چون ترور شخصیتها متداول نشده بود و ما اصلاً فکر نمیکردیم ایشان مورد سوءقصد قرار بگیرند. آن زمان خیلیها با ضبط صوت به محل سخنرانیها میرفتند تا صحبت شخصیتها را ضبط کنند. برای همین در حیاط میز بزرگی با چند پریز برق گذاشته بودیم تا مردم ضبط صوتهایشان را روی آن بگذارند، اما به هرحال آن حادثه رخ داد که به نظر من مشیت الهی بود.
چطور؟
اگر حضرت آقا آن روز به مسجد ابوذر نیامده بودند، ممکن بود فردای آن روز در حزب جمهوری اسلامی به شهادت برسند. درحقیقت ایشان با مشیت الهی زنده ماندند. همانطور که میدانید فردای آن روز حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد و شهید بهشتی و یاران باوفای ایشان به شهادت رسیدند. آیتالله خامنهای، شهید بهشتی و آیتالله هاشمی رفسنجانی از ارکان اصلی حزب بودند. مقام معظم رهبری بهصورت مرتب به حزب رفتوآمد داشتند و امکان نداشت در جلسه ۷تیر سال۱۳۶۰ شرکت نکنند.
آقا بین راه شهادتین گفت
پس از انفجار بمب داخل ضبط صوت که روی جداره داخلی آن با ماژیک قرمزرنگی نوشته شده بود: «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی» پیکر مقام معظم رهبری با خودرو بلیزر سفیدرنگی به یک درمانگاه کوچک در خیابان قزوین منتقل شد. آیتالله خامنهای در بین راه چندبار به هوش آمده و شهادتین گفتند. پزشک حاضر در درمانگاه اعلام کرد که کاری از دست او برنمیآید، بنابراین ایشان را به بیمارستان بهارلو در میدان بهداری بردند. سمت راست بدن ایشان پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود. قسمتی از سینه کاملاً سوخته و دست راست از کار افتاده و ورم کرده بود. استخوانهای کتف و سینه هم بهراحتی دیده میشد. عمل جراحی تا آخر شب طول کشید، اما ادامه رسیدگی در این بیمارستان ممکن نبود. از سوی دیگر کنترل امنیتی بیمارستان بهارلو مشکل بود و هزاران نفر از مردم نگران در مقابل بیمارستان ایستاده بودند. بیمارستان قلب تنها مرکزی بود که امکان مراقبتهای ویژه بعد از عمل در آن وجود داشت، اما انتقال مقام معظم رهبری از میان ازدحام مردم سخت بود، بنابراین از بالگرد برای این کار استفاده شد.