خانه خانواده کشاورز معروف‌ترین خانه محله پونک است. این خانه‌ سرراست‌ترین نشانی را دارد و پلاکش یک پرچم سیاه است که به نام مبارک حضرت فاطمه (س) منقش شده و صاحب‌ خانه سال‌ها پیش آن را وقف نیازمندان و عاشقان اهل‌بیت (ع) کرده است.

همشهری آنلاین – سمیرا باباجانپور: آنچه من را راهی این خانه و مهمان این جمع خودمانی کرده وصف عمل خیری است که خانواده کشاورز بانی‌اش هستند. اینکه درهای خانه‌شان بر روی نیازمندان باز است. به‌خصوص اگر خانواده‌ای اجاره‌نشین باشد و دست و بالش تنگ شود تا زمانی که خانه‌ای مناسب و آبرومند پیدا کنند مهمان این خانه می‌شوند. خانه که می‌گویم منظور همان دو اتاق‌ خواب و یک آشپزخانه و یک سالن ۲۴ متری است. در همین خانه خانواده ۴ نفره فلان آقا که نتوانسته بود پول پیش کافی برای اجاره خانه‌اش جور کند ۳ ماه زندگی کردند. در همین خانه دو دختر جوان شهرستانی که پولشان کفاف اجاره‌نشینی را نمی‌داد ۶ ماه مهمان بودند. خلاصه وسعت این خانه به در و دیوارش نیست، به وسعت مرام و عشق و دست و دلبازی خانواده کشاورز است.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا بخوانید

رقیه ابراهیم را همه به نام فامیلی همسرش کشاورز می‌شناسند. می‌گوید: «۲ دختردارم و ۳ پسر. سال‌ها پیش‌ درد دخترم غم روز و شبم شد و یا زهرا گفتم و شفا گرفت و از آن روزبه بعد بساط خیروبرکت در این خانه به پا شد. سال‌ها پیش حال دخترم بد شد. دکتر بردیمش و در کمال ناباوری متوجه شدیم سرطان دارد. همین باعث شده بود نتواند بچه‌دار شود. دست به دامن فاطمه زهرا (س) شدیم. دخترم شفا گرفت و باردار شد. اسم پسرش را علی گذاشتیم. همان روزها یک مراسم روضه‌خوانی راه انداختیم. مراسمی که به میمنت شفای دخترم بیش از ۲۵ سال پیش همچنان پابرجاست.»

واسطه بین دارا و ندار شدیم

رقیه خانم دست‌هایش را سمت قلبش می برد و آرام می‌زند روی آن و می‌گوید: «نفسم بالا نمی‌آید وقتی خانواده آبرومندی را می‌بینم که برای عروسی پسرش مانده، جهاز دخترش نیمه‌کاره است. وقتی می‌گویم آبرومند یعنی یک‌ عمر باعزت زندگی کرده‌اند حالا از بد روزگار با مشکل روبه‌رو شده‌اند. گدایی که نمی‌توانند بکنند. ما با آبروی مردم سروکار داریم.» آقا یوسف می‌گوید: «خدا توفیق داده تا واسطه بین دارا و ندار شویم. خیلی‌ها دست‌ و بالشان باز است و می‌خواهند کمک کنند، اما راه و رسمش را نمی‌دانند، خیلی‌ها هم‌دستشان تنگ است نمی‌دانند کجا بروند. همین جلسه‌های روضه و قرآن ما را امین اهالی کرده است.»

بساط خیروبرکت همچنان پابرجاست

بساط خیروبرکت خانه خانواده کشاورز حساب‌وکتاب دارد. حاج‌خانم کلی دفتر و کاغذ نشانمان می‌دهد که حساب‌وکتاب پول‌هاست. بدون تحقیق و پرس وجو به کسی کمک نمی‌کنند. حتی رقیه خانم برای رسیدگی به حال یک خانواده تا شهرهای دیگر هم می‌رود. خودش می‌گوید: «پسرم در یکی از روستاهای ابهر سرباز معلم بود. همیشه از وضعیت نامناسب مردم آنجا می‌گفت. با پسرم رفتم ابهر و مستقیم سراغ روستا را گرفتم. باور کنید مردم آنجا در فلاکتی زندگی می‌کنند که اشکم درآمد. پیگیری کردیم و خلاصه چاه آب زدیم. چون آب نداشتند.»

حاج‌آقا روبه من می‌کند و می‌گوید: «با حاج‌خانم قرار گذاشته‌ایم در این خانه را بر روی هیچ بنده خدایی نبندیم. آمده‌اند یک تا ۶ ماه مهمان‌خانه‌مان شدند و خانه اجاره کرده‌اند و رفته‌اند. بعضی‌ها می‌روند و پشت سرشان را هم نگاه نمی‌کنند ولی بعضی‌ها می‌شوند همدم ما و اگر هم وضعشان خوب شد ما را برای کار خیر یاری می‌کنند. راستش از آمریکا و فرانسه و خلاصه از همه‌ جا خیرین با ما در ارتباطند و برایمان کمک می‌رسانند.»